ژاله وفا وضعیت سنجی ۴۰۷-اهداف ،روشها و مراحل جنبش(۲) جنبش را به یک نسل تقلیل ندهیم

Oct 29th, 2022 | مقالات

تاریخ ایجاد در شنبه, 07 آبان 1401 

 

در وضعیت سنجی قبلی اشاره کردم که هر جنبش مدنی – اجتماعی اهداف، روش ها و مراحلی ۶ گانه دارد که بدون شفافیت در این۳ مقوله، جنبش ها محکوم به شکست هستند.

ومراحل ششگانه هر جنبش مدنی -اجتماعی عبارتند از:

۱- آغاز ۲- استقامت و تداوم مبارزه ۳-همگانی و سراسری شدن جنبش ۴-پیروزی ۵-تثبیت خواسته ها ۶-مراقبت از دستاوردها و استمرار خواسته ها و نو کردن اهداف و نه پایان

و به بررسی سه مرحله ابتدایی جنبش پرداختم و نوشتم که از دید اینجانب، اکنون که چهل روز از آغاز جنبش مردم ایران می گذرد، جنبش در مرحله دوم استقامت و تداوم مبارزه قرار دارد و پیشقراولان جنبش در این مرحله به سه زمینه حساس بایستی مراقب باشند.

الف: انتخاب اندیشه راهنما و اهداف و روشهای سازگار با هم

ب :انتخاب بدیلی مردمی و نه بدیلی که خود را به جنبش تحمیل می سازد

ج:کمک به ریزش نیروهای سرکوب در نظام از طریق بکارگیری روشهای خشونت زدا و کاستن از جو خشونت

و نیز علاوه بر تاکید بر اینکه هم اندیشه راهنما و هم اهداف و هم روشهای سازگار با اهداف در مرحله دوم آرام آرام بایستی شفافیت خود را بیایند، بر لزوم انتخاب بدیلی جمعی مطابق با آن اندیشه راهنمای جنبش و اهداف جنبش که روشهای سازگار با اهداف جنبش را بکار گیرد تاکید کردم. و نیز اشاره کردم خواسته های ایجابی ( مقبولها ی مردم )که چشم اندازی برای نظام بعدی بصورت کاملا شفاف و روشن و بدور از ابهام بایستی وجود داشته باشند و این خواسته ها بایستی بر حقوق همگانی دلالت داشته باشند یعنی خواسته های تبعیض گرا و تفرقه انداز نباشند و بر حقوق انسانی و شهروندی و ملی همگان و سازگار با طبیعت ایران و جایگاه حقوند ایران در جامعه جهانی دلالت کند تا بتواند برای پیوشتن همگان به این جنبش جذابیت کافی داشته باشد.

نگارنده تکیه کردم که در مرحله دوم جنبش که اکنون در آن بسر می بریم، انتخاب و معرفی بدیلی ملی و جمعی و مستقل از دولتهای خارجی و نیز مستقل از نظام حاکم و با برنامه مشخص و شفاف و مدون بایستی شکل گیرد. که هنوز این شناسایی و معرفی بدیل صورت نگرفته زیرا تا مرحله سوم یعنی همگانی و سراسری شدن جنبش فاصله داریم.

اما همینجا ضروری به نظر می رسد که یک نکته را روشن سازم :

برخی بر این نظرند که این جنبش دهه هشتادیها است که نه آرمان دارند و نه به جنبش برخاسته اند بلکه یک خیزش است. این نسل، نه از گذشته درس می گیرد و نه می داند چه چیز می خواهد. نسلی عاصی اند و جز جان چیزی برای از دست دادن ندارند.

این نوع صفاتی که جنبش کنونی خصوصا این نسل را بدان متصف می کنند، به باور نگارنده هم دور از واقعیت است و هم مطلق کردن یک نوع نگاه است. هر جنبشی نقاط قوت و ضعفی دارد که بایستی صریح و شفاف آنها را بیان کرد.

مسلما در میان جوانانی که در جنبش هستند، هستند کسانی که بعلت کم بودن سن، بطور شفاف آرمان در آنها شکل نگرفته است و نیاز به زمان و تغییر در نوع نگاه آنها دارد. اما چند نکته حائز اهمیت است:

الف: جوانی که هیچ چیز برای از دست دادن ندارد جز جانش، بسیار مصمم است. جان عزیز ترین داشته این جوانان است. این جان را بخطر می اندازد تا از حقوق خود و حقوق بقیه جوانان محروم دفاع نماید. این والا ترین آرمان است. همانند سربازی در جبهه دفاع از میهن است که اگر به دفاع برنخیزد، میهنی که خود و بقیه هموطنانش در آن در آزادی و آبادی بزیند دیگر وجود نخواهد داشت. آن سرباز جان برکف با وجود احتمال از دست دادن با ارزش ترین داشته خود که حیات و زندگی وی است، به صحنه دفاع می رود . از دید نگارنده چنین سرباز جان برکفی را بی آرمان خواندن جفایی نابخشودنی است. در بررسی شعارهای سلبی و ایجابی جوانان در این جنبش در نوشته دیگری به این می پردازم که ایا می توان این جنبش را بی آرمان خواند ؟

ب- برخی این جنبش را خیزش تعدادی جوان می دانند. حال یا با غرور انحصارطلبانه و یا از سر تحقیر جنبش که تنها است و همه مردم از جوانان استقبال نکرده اند. از دید نگارنده در هر دو صورت بزرگترین خطا این است که جنبش را به یک نسل ( دهه هشتادی و یا…) فروکاهیم . تجربه نشان داده که در هر حضور درخیابان راس و قاعده سنی وجود دارد .جوانان معمولا در جلو صف قرار می گیرند و به دفاع از مسن تر ها در قبال حملات می پردازند ولی همین امر نیز قاعده نیست .به فیلمهای تظاهرات مردم نظر افکنیم، اولا تنها شامل جوانان نمی شود و میانسالان حتی بزرگسالان در میان آنها دیده می شوند .مردم در خیابانها هم بصورت ذوج و هم بصورت خانوادگی حضور بهم می رسانند. بطور نمونه در عکس اول فردی میانسال در جلو نیروهای سرکوبگر نظام ولایت مطلقه فقیه شجاعانه ایستاده است. و نیزدر تظاهرات مردم در دوران محمد رضا پهلوی که به انقلاب 57 منجر شد ، نیز جوانان در صف اول حضور داشتند. درعکس دوم که مربوط به میدان ژاله است حضور جواناندر مقابل نیروهای سرکوبگر نظام پهلوی که مردم را به رگبار بستند، مشهود است.

 

در واقع امر اگر پدرو مادری توان حضور جسمانی در اعتراضات خیابانی را نداشته باشند با تشویق فرزندان خود به حضور فعال در خیابانها و با دعای خیر بدرقه کردن آنان کردن به تقویت جنبش می پردازند. جوانان نیز بایستی مراقبت کنند که در والدین خود حس تقصیر ایجاد نکنند و با ملایمت روانشناسی تبدیل ترس به امید پیروزی را بکار گیرند. شعارهای ایجابی که حقوق همگان را دربرگیرد خود نوعی محرک و مشوق شرکت در جنبش است.حتی بقول دوستی مبارز در تهران حضور دانش آموزان راهنمایی و دبیرستانی در این جنبش یک نوع اعلام استقلال از والدین و نوعی ابراز وجود است .برنظر این مبارز عزیز بیفزایم که دانش آموزان به فرمهای خاص سن خود به مخالفت با این نظام سرکوبگر مستبد برخاسته اند. چه با خواندن دسته جمعی شعر “برای” شروین حاجی آقا پور و یا سرودن سرود” ای ایران” چه با پایین کشیدن عکسهای خمینی و خامنه ای از بالای تخته سیاه و چه در نوشتن شعار زن ،زندگی ,آزادی بر تخته سیاه و دیوارهای مدرسه و چه رهایی خود از مقنعه اجباری و رها کردن مغز خود از زور و تحکم و تحقیر و تهدید صرفا با شادی کردن ساده و رقصیدن دسته جمعی با ندای شعری که خود انتخاب کرده اند و نه تحمیل شعر اجباری حکومتی “سلام فرمانده “! که همین دانش آمزان آنرا به “فرار فرمانده” تغییر داده اند.

 

اینها همه جلوه های مختلف مخالفت کردن هر نسل است با نظامی که زندگی آزاد انسانها را به مدار بسته خفقان بدل کرده است.

در نوشته دیگری به دلایلی که می تواند مانع همگانی شدن جنبش گردد می پردازم.

 

حضور فعال پنج نیروی محرکه تغییر (زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و روشنفکران و هنرمندان) در جنبش.

در جنبش کنونی از دید نگارنده پنج نیروی محرکه تغییر (زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و روشنفکران و هنرمندان) حضور فعال دارند. پیوستن کارگران صنعت نفت و پتروشیمی به اعتراضات مردم و بسیاری از بازاریان و کسبه و نیز حضور معلمان و دانشجویان بعنوان نیروهای محرکه ای که در کار تولید فکر و دانش هستند و نیز پشتیبانی بسیاری از روشنفکران و هنرمندان و ورزشکاران و پزشکان جامعه از جنبش مردم، همه یک نوع پیوستگی فراتر از یک خیزش صرفا از سر خشم را نوید می دهد. البته هنوز این پیوستگی، بایستی منسجم تر و همگانی تر گردد تا جنبش را به مرحله سوم خود راهبری کند.

ج – رشد و تمدن همواره حاصل كوشش بهم پيوسته نسلهايي است كه دست از تلاش و مبارزه بر نمي دارند و به خود و به ديگران، نا اميدي و ياس مستولي نمي كنند و قوتهاي هر نسلي را شناسايي كرده، بر آن شالوده بناي ايراني آزاد و آباد و مستقل را مي سازند و از اشتباهات گذشته تنها براي درس گرفتن در راه تصحيح و عدم تكرار آن بهره می برند و نه چماق كردن اشتباهات هر نسلي براي القاي ناتواني به مردم. از اینرو در پيروزيهاي خود قدرشناس تلاشهاي نسلهاي قبلي مي مانند.

و اما مراحل 4- پیروزی ،5- تثبیت خواسته ها و 6- مراقبت از دستآوردها و استمرار خواسته ها و نه پایان جنبش

 

۴-پیروزی. در این مرحله نظام حاکم توانایی سرکوبش را از دست داده و دچار ضعف و ریزش شدید شده به نحوی که اغلب سران و مسئولان نظام حاکم در راه فرار و نجات خودند. مرحله ای بسیار حساس. شرکت کنندگان در جنبش شاد از پیروزی انقلاب در پی تدارک زمینه های تثبیت خواسته ها و برقراری نظامی جدید به کمک بدیل هستند و دوران گذار از نظام حاکم و انتقال حاکمیت به جمهور مردم شکل می گیرد( *1 رجوع شود به چند و چون و برنامه دوران گذار برای انتقال حاکمیت به جمهور مردم و ویژه گی های آن که با یاری آقای بنی صدر و همکارانش از سال 1396 تهیه و بمدت دو سال بر روی آن کار شده و در فروردین سال 1398 انتشار و به جامعه برای نقد و قضاوت بموقع عرضه شده است.) اما در همین حین میوه چینان و نیز ستون پنجم قدرتهای خارجی در پی ایجاد توطئه و غائله و تخریب بدیل و سنگ اندازی در جلو اجرای مرحله بعد هستند و در مرحله قبل از تثبیت با دامن زدن به جو خشونت طلبی، قبل از اینکه بدیل به یاری مردم در جنبش بتواند پی ریز جوی ضد خشونت و بر مبنای عفو عمومی برنامه ریزی شده و داد خواهی بر مبنای عدالت شود، با دامن زدن به حس انتقام گیری از مسئولین نظام قبلی، کار را بر گذراندن دوران گذار بر بدیل سخت می کنند و چنانچه بدیل به معنای واقعی کلمه باورمند به حقوق همگان و الزاماتش نباشد، تمایلات بکار گیری خشونت و استبداد را در همین مرحله نشان می دهد. از اینرو این مرحله بسیار حساس است. موقعیت ژئوپلیتیکی ایران آنچنان حائز اهمیت است که تجربه نشان داده است که قدرتهای خارجی تاب نخواهند آورد که در ایران، بدون دردسر دموکراسی شکل گیرد و متعاقبش در منطقه. در واقع بوی نفت و گاز در مشام آنها بحدی قوی است که بوی خونی که برای استقرار آزادی و استقلال ایران ریخته شده به مشامشان راه نمی یابد. از اینرو ستون پنجم خود را به ایجاد توطئه بر می انگیزند. اما آیا این امری محتوم است؟ و آیا راه مقابله برای آن وجود ندارد؟ مسلما هیچ امری برای انسانی که به تدبیر اعتقاد دارد و نه تقدیر محتوم نیست. میزان دخالت و توطئه ورزی ستون پنجم قدرتهای خارجی و موفقیتشان بستگی دارد به:

1- میزان باور مندی در نظر و عمل بدیل به حقوق انسانی و حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق طبیعی ایران و حقوق ایران در جامعه جهانی. هر گاه بدیل در عمل و روش معرف این حقوق باشد، تو طئه ستون پنجم بمراتب سخت تر خواهد شد.

2-درجه همبستگی و یکپارچگی مردم در دفاع از حقوق همگان (نه بر سر منافع قشری). مردم حقوندی که دفاع از حقوق همگان را هدف خود و خشونت زدایی را روش خود می نمایند، چنان درجه ای از احترام به حقوق را در عمل بکار می برند که هر توطئه گر و دامن زن به خشونت را رسوا و انگشت نما می سازد. بر اثر برائت مردم از آشوبگران، امکان اثر گذاری آنها به صفر میل می کند. فراموش نکنیم که هر آشوبی و هر خشونت ورزی نیازمند زمین مستعد است. بدون وجود این زمینه ممکن نیست ستون پنجم موفق بر ایجاد غائله شود.

۵_تثبیت خواسته ها و در این مرحله بدیل جدید یا به خواست جنبش در بنیاد سیاسی جای می گیرد و دولت جدید را سازماندهی می کند و یا خود در بنیادهای مدنی مسکن برمی گزیند و زمینه تشکیل مجلس موسسان را برای انتخاب یک قانون اساسی لائیک و بر مبنای حقوق مردم فراهم می آورد(*2رجوع شود به دو کتاب قانون اساسی بر پایه حقوق پنجگانه و *3کتاب حقوق پنجگانه که با یاری آقای بنی صدر و همکارانش از سال 1396 تهیه و بمدت دو سال بر روی آن کار شده و در فروردین سال 1398 انتشار و به جامعه برای نقد و قضاوت بموقع عرضه شده است.)

بدیل در این مرحله نیز زمینه انتخاب دولت جدید را فراهم می آورد. بسته به میزان وفاداری بدیل به استقلال و آزادی و حقوق همگان و نه قدرت، بدیل یا در تثبیت و تحقق حقوق همگان در فضای آزاد و پر امنیت و با روشهای مسالمت آمیز و خشونت زدا، فضای آزادی و استقلال را پاس می دارد و یا اگر با حقوق بیگانه باشد و خدعه بکار گرفته باشد، در این مرحله خشونت را اصل قرار داده و سعی در تمرکز قدرت در نیروهای طرفدار خود کرده و بقیه مردم را بترتیب با شقه شقه کردن جامعه از طریق حذف فیزیکی و یا تهدید و ارعاب و سانسور از صحنه حذف می نماید. (همان کاری که آقای خمینی انجام داد و به انقلاب مردم جفا کرد) در صورتی که بدیل مردمی و ریشه دار در فرهنگ ایران زمین، از خواسته ها و اهداف جنبش و روشهای منطبق بر آن همچون دیده بانی تیز نگاهبانی می کند و زمینه مشارکت هر چه بیشتر مردم را در اداره امور خود و پاسداری از اهداف خود و بکار گیری میزان عدالت در سنجش برنامه ها مهیا می سازد. (عملی که آقای بنی صدر بعنوان منتخب 71 درصد مردم ایران انجام داد، چه در جبهه ها چه در موضع نگاهبان حقوق مردم و چه در گزارشهای روزانه اش به مردم تحت عنوان گزارشهای ریاست جمهوری به مردم ایران) چنانچه در مرحله دوم جنبش بدیلی با ویژه گی های منطبق بر خواست همگانی مستقل و مردمی انتخاب شده باشد، در این مرحله دیگر مردم گرفتار خدعه گران نخواهند شد. در این رابطه بایستی از تجربه رفتار آقای خمینی در انقلاب 57 درس گرفت و تنها به بیان زیبا بسنده نکرد و ابهامات را با صراحت و پرسش های مداوم و طلب پاسخگویی شفاف و نظارت مردمی رفع کرد.

۶ -مراقبت از دستآوردها و استمرار خواسته ها و نه پایان.

از دید نگارنده، جنبش استقلال طلبانه و آزادی و عدالتخواه هیچگاه کار خود را پایان یافته تلقی نمی کند و انقلاب را به معنای جانشین کردن حقوق در همه بنیادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و زدودن زور و قدرت از این بنیادها تلقی می کند و همانگونه که تحصیل دانش و رشد پایان ندارد، باورمندان به انقلاب چه در جایگاه جامعه مدنی و چه هنگامی که در جایگاه دولت به مثابه سازماندهی دولت در هر 4 قوه، قرار می گیرند، استقرار و نیز تداوم دقیق اهداف انقلاب و روشهای منطبق با آن اهداف و عدم انحراف آن را پی می گیرند. تغییر قدرت، با کودتا، جنگ، شورش، …. نیز میسر است، ولی استقرار دمکراسی نیازمند یک پروسه دمکراتیک است:

– بدون تغییر اساسی در فرهنگ و بی اثر کردن ضد فرهنگهایی که به قدرت اصالت می دهند – بدون تغییر بنیادی و ساختاری در اقتصاد

– بدون برقراری اقتصادی تولید محور بجای اقتصاد مصرف محور کنونی،

– بدون برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد زمینه برای دسترسی همگان به امکانات،

– بدون استقرار و ایجاد نهادهای مدنی و آزادی احزاب سیاسی،

– بدون رفع تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و جنسیتی

– بدون مشارکت همه اقوام و اقشار ملت در حاکمیت ملی و تصمیم گیریهای جامعه بصورت شورایی،

– بدون وجود انتخاباتی کاملا آزاد و حقوق برابر انتخاب کردن و انتخاب شدن برای همه آحاد ملت،

– بدون سیستمی که در آن جمهور مردم دارای حاکمیت ملی باشند لذا بدون اصل جمهوری و بدون وجود مقامات موروثی در قدرت،

– بدون جدایی بنیاد سیاسی از بنیادهای مرامی و دینی،

– و…

استقرار و تداوم دموکراسی امکان پذیر نیست. یک دمکراسی پایدار نیازمند مردمی دموکرات است.

 

ژاله وفا عضو مجامع اسلامی ایرانیان

jalehwafa@yahoo.de

 

نظر بدهید