بخش سوم، ادامۀ آسیبشناسی و تظاهرات بالینی
1- بازجو/رژیم شرایط را طوری مهندسی میکنند که عشق و دوستیها در میان زندانیان/مردم کمتر، و نفرت و دشمنیها زیادتر شود. تشویق به تسلیم و انفعال و حتی همکاری و جاسوسی کردن بر علیه بقیۀ زندانیان/مردم، بدون مغزشوئی و احساس نفرت از دیگران امکانپذیر نمیگردد.
2- بازجو/رژیم به زندانی/مردم میباورانند که اگر به خواستههای وی تسلیم شوند، وضعیت آنها بهتر خواهد شد و یا لااقل از ایجاد وضعیت بدتری جلوگیری خواهد گردید. ولی همیشه هر تسلیمی، اجبار به تسلیمهای بعدی را با ابعادی بیشتر در پی خواهد داشت. مثلا اگر زندانبان موفق شود که زندانی را حاضر به نوشتن اقرارنامهای دروغین کند، قدم بعدی فشار آوردن به وی برای مصاحبه و اقرار تلویزیونی و بعد شرکت در شکنجه و بازجوئی و…است. در بیرون زندانها، اگر به شعار توهینآمیز “یا روسری، یا توسری!” به اندازۀ کافی اعتراض نشد، روسری اجباری میشود. و اگر روزی روسری کافی بود، زمانی میرسد که برای رژیم کمتر از مقنعه و برقعه و چادر و چاقچور قابل قبول نیست. بیحجابی در مقابل باحجابی، جای خود را به بدحجابی در مقابل خوشحجابی میدهد. بدین ترتیب با هر قدمی که زندانی/مردم در جهت تسیلم و انفعال برمیدارند، بازجو/رژیم تشویق میشود که از آنها بیشتر طلبکار شوند. بازجو/رژیم تلاش میکند که از هر یک از زندانیها/مردم به عنوان ابزاری برای تخریب بیشتر خودشان و همفکرانشان و بقیۀ اعضای جوامع سیاسی و مدنی استفاده کنند و بدین ترتیب آنها را به استخدام بدون جیره و مواجب خود در بیاورد.
3- تحمیل دائمی سختگیریهای شدید و بیمورد برای زندانیها/مردم و ایجاد جو تنش و فشار و ناآرامیهای مداوم. متهم کردن زندانیها/مردم به اتهامات دروغین ولی سنگین برای ایجاد رضایت تدریجی زندانیها/مردم برای “انتخاب” بین گزینههای بد و بدتری که بازجویان/رژیم به زندانیها/مردم تحمیل میکنند. بدین ترتیب و با توجه به محیط زندان/جامعه و فشارهای زندانبانان/رژیم، زندانیان/مردم خود را مجبور میبینند که برای خلاصی خود از اتهامات سنگین و سرنوشتی بدتر، به پذیرش اتهامات کوچکتر و سرنوشتی “کمتر بد” تسلیم شوند.
4- بازجویان/رژیم با روشهای گوناگون و متنوع تلاش دارد که زندانی/مردم را متقاعد کنند که مجبور و ملزم هستند که فقط و فقط مابین دو روش متفاوت و چه بسا اکثرا متضاد، یکی اخلاقی و دیگری غیراخلاقی و حتی ضداخلاقی، که توسط بازجویان/رژیم به زندانیان/مردم ارائه میشود، یکی را انتخاب نماید. به زندانی اینطور تلقین میگردد که غیر از گزینههایی که بازجو در مقابل زندانی/مردم قرار میدهد، راه دیگری موجود نیست و آنها چارهای به جز انتخاب آنها ندارند. در عین حال، این مطلب هم القا میگردد که نیت زندانیان/مردم مهم نیست بلکه این عمل او است که مورد نظر است. اینکه مثلا زندانی واقعا از ته دل به اعترافات تلویزیونی خود معتقد و باورمند باشد یا نباشد، و یا یک خانم واقعاً به چادر و چاقچور معتقد و باورمند باشد یا نباشد، برای بازجو/رژیم اصلا مهم نیست. مهم آن است که این کار مطابق میل بازجویان/رژیم انجام شود تا تاثیر لازم بر بقیۀ افراد در داخل و خارج زندانها گذاشته شود.
5- شرایط زندان باعث میگردد که بعضی از زندانیان/مرد خود را در این نقطه محبوس میبینند که بیش از دو راه برایشان باقی نیست. یا باید تصمیم بگیرند که آیا حاضر هستند تسلیم بازجو/رژیم شوند و یا حاضر هستند به ادامۀ شرایط بدتر تن در دهند. و این تصمیم علیرغم آن است که به وضوح میبیند کسانی که تسلیم شدهاند سرنوشت بهتری ندارند. به لحاظ روانشناختی بعضی از زندانیان/مردم به این باور میرسند که اصلا مقصر خود آنها هستند که سرنوشتشان این سختیها را نصیب آنه کرده است و این خود آنها هستند که خشونت بازجویان/رژیم را باعث میشوند.
6- بعضی از زندانیان به نقطهای میرسند که عمیقا و واقعاً باور میکنند که اصلا راهی را که انتخاب کردهاند از ابتدا غلط بوده است.
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
https://soundcloud.com/a-banisadr/sedarat-93-04-05
@@@@@@@@@@@@@@@@
خلاصهای از قسمت اول:
تحلیل روانشناختی بعضی از افراد جامعه در درون و در بیرون زندانهای سیاسی-بخش اول مقدمه
پندار، کردار و گفتار هر انسانی از شرایط روحی روانی آن انسان متاثر است.
جامعه و ملت از مجموعۀ این انسانها تشکیل میشود و به این ترتیب حالات روحی/روانی/عصبی اعضای جامعه، در رفتارشناسی آن جامعه/ملت تاثیرگذار است.
سرنوشتی که جامعه ایرانی دچار آن است و رفتاری که با ملت میشود، بسیار مشابه آنی است که در زندانها برای زندانیان سیاسی اتفاق می افتد، منتها در زندانها با شدتی بیشتر. در خود زندانهای سیاسی هم، برخورد با همۀ زندانیان یکسان نیست و سرنوشت آنها هم متفاوت است.
میزان خشونت در درون و در بیرون زندانها که از هم تاثیرپذیر و برهم تاثیرگذار هستند، با تمرینهای مستمر و عملی در روشهای تشخیصی و درمانی ارائه شده در این مطالعه، میزان خشونت در جامعه (چه در داخل و چه در خارج زندانها) کاسته میشود، و اسلحه در دست سرکوبگر بیاثر میگردد. با این مطالعه میتوان علت و ریشۀ رفتار جامعۀ استبدادزده را تشخیص داد و به درمان آن پرداخت. در عین حال، نتیجۀ این مطالعه و این روش بکار زندانیان سیاسی میآید که از این راه نیز بتوانند توان استقامت خود را در مقابل سختیها بالا ببرند. به این ترتیب است که با بیاثر کردن اسلحه در دست سرکوبگر (برای همۀ ما زندانیان سیاسی ایرانی، در داخل و در خارج زندانها) به زدودن خشونت میتوان پرداخت. برای استقرار و استمرار مردمسالاری، ابتکار و تدبیر برای خشونتزدائی، بسیار بیشتر موثرتر است از خشونتگریزی و یا حتی خشونتپرهیزی.
هرگونه تلاش هر کدام از ما و همۀ ما مردم در خشونتزدائی (هر چقدر هم که آن تلاش در ظاهر کوچک به نظر بیاید) در داخل و یا در خارج کشور و در درون و یا در بیرون زندانهای سیاسی، و در هر کجا که قرار گرفته باشیم، به امنیت جانی و روانی هموطنان (چه در داخل و چه در خارج زندانها) کمک خواهد کرد.
(علی صدارت : تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایرانیان. قسمت اول مصاحبه با آقای حسین جوادزاده، رادیو عصر جدید-پنجشنبه 22 خرداد 1393 برابر با 12 ماه جون 2014)
برای شنیدن مصاحبه، اینجا را کلیک کنید.
https://soundcloud.com/a-banisadr/sedarat-93-03-22
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
خلاصهای از قسمت دوم:
تحلیل روانشناختی بعضی از افراد جامعه در درون و در بیرون زندانهای سیاسی-بخش دوم: آسیبشناسی و تظاهرات بالینی:
1. خرد کردن شخصیت زندانیان/مردم با تحقیر؛ ارعاب؛ توهین؛ پیدا کردن نقاط ضعف و فشار بر آنها…..
2. محدودیت در دسترسی به اطلاعات و اخبار. در این شرایط تلقینپذیری زندانیان/مردم آسانتر میگردد…
3. اطلاعات و اخبار فقط به صورت یکجانبه و مغرضانه به زندانیان/مردم داده میشود.
4. بازجو/رژیم مکررا زندانیان/مردم را از سرنوشت بدتری که منتظر آنها است میترساند و به تدریج زندانی/مردم را به جائی میرساند که خودشان این وظیفه را به عهده میگیرند و به خود و سایرین این ترس را القا میکنند که هرچند وضع موجود فوقالعاده بد است ولی آینده بسیار بدتر خواهد بود، مگر اینکه آنها دستورات بازجو را اطاعت کنند و با آنها همکاری نمایند.
5. بازجو/رژیم با روشهای مختلف و متفاوت به زندانیان/مردم فشار میآورد تا هرچه بیشتر آنها را از انجام عملی در حال یا آینده منصرف کند.
6. بازجو/رژیم با روشهای مختلف و متفاوت به زندانیان/مردم فشار میآورد تا تنبیه سرپیچی درس عبرتی برای دیگران باشد. شکنجهها،… و اعدامها در داخل زندانها، و اعدامها در اماکن عمومی،…. فشارهای اقتصادی… اجتماعی… تحصیلی… در خارج زندانها
7. با منزلتزدائی، شأنزدائی و کرامتزدائی و توهینهای مکرر و همراه با ارعاب و آزارهای جسمی، کمکم به بعضی از زندانیان/مردم احساس واخوردگی و سرخوردگی دست میدهد و شروع به سرزنش خود میکنند. کمکم به آرمانهای خود و نظام ارزشی خود مشکوک میشوند و به تدریج از سر مواضع خود، به عقب گام برمیدارند
8. بازجو/رژیم تلاش دارد که به زندانیان/مردم زندانبانان/بازجویان/دولتمردان در مقامی رفیعتر و والاتر از زندانیان/مردم قرار گرفتهاند. این بخصوص در مورد زندانبانی که در مقام “بازجوی خوب” و یا “قدرت خوب” و یا “دیکتاتوری صالح” قرار میگیرد صدق میکند. هر چه زندانیان/مردم بیشتر متقاعد شود که همه و یا بعضی از زندانیان/مردم در مقام رفیعتری قرار گرفتهاند ، میزان فرمانبرداری و همکاری زندانیان/مردم با زندانبان/بازجو/رژیم بیشتر میشود.
(علی صدارت : تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایرانیان. قسمت دوم مصاحبه با آقای حسین جوادزاده، رادیو عصر جدید-پنجشنبه 29 خرداد 1393 برابر با 19 ماه جون 2014)