علی شفیعی; نه گفتن به جبّار، بله گفتن به زندگی و حیات ملی است معنویت انقلاب از دید ابوالحسن بنی صدر و میشل فوکو ( بخش ششم )

Nov 3rd, 2021 | مقالات

 

shafiei ali

در نوشته پیشین ابتدا تعریفی از مادیت و معنویت انجام شد و سپس چگونگی تبدیل مادیت به معنویت شناسائی گردید. این شناسائی از دو جنبه صورت گرفت: یکی شناسائی رابطه مادیت و معنویت در بعد روانی ـ اجتماعی، و دیگری چگونگی تأثیر معنویت و یا مادیت بر روح و روان انسان از منظر علم روانشناسی و روان درمانی.
شناسائی روانی ـ اجتماعی تبدیل مادیت به معنویت و یا عکس آن، از دید ابوالحسن بنی صدر صورت گرفت و شناسائی مادیت و معنویت در روانشناسی و درمان روانی از نظر ویکتور فرانکل Viktor Frankl بررسی گردید.
در پایان نوشته قبلی این نتیجه حاصل شد که تبدیل مادیت به معنویت یکی از مهمترین ملاتهای همبستگی ها و هم زیستی ها، ثبات و استواری هر جمع و اجتماع و تمامی روابط اجتماعی مابین انسانها است.
در حالیکه کار اصلی هر اندیشه و عمل استبدادی تبدیل معنویت به مادیت خشن و بیرحم است. در نتیجه در جامعه های استبدادی مابین مردم نه تنها روز به روز از معنویت کاسته میشود، بلکه کمبود معنویت سبب متلاشی شدن همبستگی ها و هم زیستی های مسالمت آمیز میان مردم میگردد.
دلیل امر فوق اینست که استبداد بر اساس زور بر قرار میگردد و زور در روابط انسانی و اجتماعی علی الدوام علائم معنوی و معنویت ( برای مثال دین ) را به پدیده های مادی خشن و بیرحم تبدیل میکند.
در نتیجه جهانی که استبداد میسازد، جهان برخوردها، جهان سلطه گرها و زیر سلطه ها، و جهان خشونتها، از اعدام و زندان محالفان استبداد گرفته تا گریزاندن انسانها از موطن خویش است. در اینصورت تا زمانیکه استبداد حاکم است، معنویت در جامعه کمیاب وحتی نایاب میشود و مردم جامعه چه بخواهند و خواه نخواهند، در نابرابریهای روز افزونی بسر خواهند برد.
بزبانی دیگر، چون معنویت بمثابه دوستی، اعتماد و احترام متقابل میان مردم، بزبان ابوالحسن بنی صدر « رابطه حق با حق » میان افراد جامعه از میان میرود، جای آنرا زور و ضد ارزشهایی پر میکند که نظام استبدادی بر شالوده آنها استوار گشته و ادامه حیات میدهد.
در پایان نوشته پیشین این نتیجه نیز حاصل گردید که یکی از مهمترین عوامل پیدایش انقلابها در همه جوامع بشری این استکه مردم میخواهند در درون و برون خویش و در روابط اجتماعی خود با یکدیگر بار دیگر معنویت را حاکم گردانند.
در نوشته کنونی ابتدا نظرات ابوالحسن بنی صدر و سپس میشل فوکو، فیلسوف شهیر فرانسوی را در مورد معنویت انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ بررسی میکنم.

معنویت انقلاب ار دید ابوالحسن بنی صدر
ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهور منتخب مردم ایران را همه کس بدرستی نظریه ساز و نظریه پرداز انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ میداند. بنابراین مطالعه و شناسائی نظرات بنی صدر در مورد معنویت انقلاب از اهمیت بایسته ای برخوردار است.
نویسنده این سطور نزدیک به نیم قرن است که با مجموعه آثار کتبی و شفاهی ابوالحسن بنی صدر، بعلاوه تجارب سیاسی و اجتماعی ایشان در طی این مدت، آشنا است. در اینصورت لازم میداند، بر اساس نوشته ها و گفته های ضبط و ثبت شده ایشان در دوره های متوالی زندگی فکری و عملی او، نظرات ایشان را مورد معنویت انقلاب بطور کوتاه و خلاصه بررسی و شناسائی کند.
بنی صدر در عنفوان نو جوانی و جوانی خویش با اندیشه و سیاستهای دکتر محمد مصدق آشنا و جانبدار پرو پا قرص آنها میشود. او کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه حکومت قانونی مصدق را در عنفوان جوانی خویش از نزدیک تجربه میکند.
در اثر تجربه این کودتا که علیه آزادی و استقلال ایران و مردم آن صورت گرفت، بنی صدر به این نتیجه میرسد که با وجود حاکمیت رژیم سلطنتی شاه، مبارزات پارلمانی در ایران کاری بس بیهوده است.
چرا که رژیم شاه اصلاح پذیر نیست. این رژیم وابسته و عامل قدرتهای خارجی است. در نتیجه با ایران و مردم آن بیگانه است. پس تنها راه نجات ایران و ایرانیان دست زدن به انقلاب و برچیدن پایه و اساس رژیم سلطنتی و حاکمیت فردی است.
بنی صدر در دوران دانشجویی خویش در دانشگاه تهران عضو جبهه ملی ایران شاخه دانشگاه میشود. سپس دانشجویان عضو جبهه ملی او را به نمایندگی و سخنگوی خویش انتخاب میکنند. در آنزمان بحاطر فعالیتهای سیاسی دانشجویان علیه رژیم شاه، تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه، از جمله بنی صدر در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱ گرفتار زندانهای سیاسی شاه میشوند.
دلیل سرکوب و زندانی کردن دانشجویان توسط رژیم شاه اینبود که با روی کار آمدن علی امینی، بمثابه نخست وزیر « اصلاح طلب » رژیم شاه، دانشجویان علیه سیاستهای او تظاهرات بر پا میکنند. آن زمان بنی صدر در سن ۲۷ سالگی بود.
دست نوشته های ایشان در درون زندان از آن زمان، تحت عنوان « یادداشتهای زندان خطاب به همسرش، عذرا حسینی ۱۳۴۱ـ ۱۳۴۰» توسط فیروزه بنی صدر، دختر ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی، بتازگی در سایت انقلاب اسلامی در هجرت منتشر شده است. ( ۱ )

در بخشی از این یاداشتها بنی صدر تحت عنوان « انقلاب هدیه نسل جوان به ایران کهن است » مینویسد:
« ناچار شدم برای چندمین بار انقلاب را تعریف کنم .آیا واقعاً زد و خورد توأم با خون ریزی انقلاب است؟ آیا انقلاب مفهوم دیگری ندارد؟ چرا، اما گمان می کنم از آنجا که غالب انقلابها توأم با خونریزی بوده است، ما تا لفظ و کلمه انقلاب را می شنویم، فورا به یاد خون و جنگ انقلابیون با نیروهای قهریه
می افتیم .فی المثل از انقلاب فرانسه، روسیه، مصر، چین و …حرف می زنیم .اما از آنچه درهند روی داد و انقلاب به مفهوم واقعی کلمه بود، بعنوان انقلاب هند، یاد نمی کنیم .در هند، چه کردند .هیچ، استعمار را برداشتند و یک حکومت کاملا مجهز ملی را بجای آن نهادند و این حکومت، تمام روابط کهنه که جامعه را بی حرکت نموده بود، بر هم زده و می زند و بجای آن، روابط نوئی برقرارمیکند و اینست انقلاب، انقلاب واقعی…. 
آیا انقلاب دگرگونی روابط نیست؟ آیا ما تنها می خواهیم خون بریزیم و خونمان را بریزند؟ و دیگر، کاری نمی ماند که انجام دهیم؟ بی گمان خیر .انقلاب یعنی ایجاد حرکت در جامعه اسیر سلطه ها، درخانواده، در گروه، در طایفه، در طبقه. در حکومت، ( در همه این بخشهای جامعه ایران ) سلطه از بالا وجود دارد و نسل جوان، یکی پس از دیگری این سلطه های تاریخی و بسیار قدیمی را دارد از میان می برد و اینست انقلاب واقعی….. » (صفحه ۳۰ و ۳۱ کتاب) ( برجسته کردن کلمات و آوردن کلمات و جمله ها در پرانتز، همه جا از من است. )
بنی صدر در بعضی از نامه ها که به همسر خود، خانم عذرا حسینی، مینویسد، خلاصه و نتیجه مطالعاتی را که در زندان میکند همراه با نظر خودش در این زمینه برای او مینویسد. در یکی از این نامه ها او پس از مطالعه یک رمان، اینگونه مینویسد:
« نویسنده ( رمان ) شدیداً به جامعه و رسوم جامعه، به قانون، به عرف و عادت جامعه می تازد. ( نظز بنی صدر در این مورد اینست) قالبها باید بشکنند و انسانها باید آزاد گردند ……جامعه کهن همواره سدهائی برای جلوگیری از حرکت نسل تازه دارد .وظیفه اساسی ما اینست که قالب های کهنه را بشکنیم و جامعه ای با شکل تازه، رونده و متحرک بوجود آوریم .این وظیفه مقدس نسل ماست پس ” انقلاب زنده باد ” ….. » ( صفحه ۵۹ و ۶۰ کتاب )
در بخشی دیگری بنی صدر برای همسرش اینطور مینویسد:
« …. در جامعه ای که نظم جامعه بنحوی است که زن، مرد، زاده پستی هستند، در جامعه ای که حرکت نیست، فساد است، آب ایستاده چنانکه بارها برایت گفته ام، گنداب می شود و در گنداب کرم می روید و زندگی کرم در لجنزار از لحاظ انسان تا بخواهی تهوع آور است .مهم ترین وظیفه انسان قرن ما، بزرگترین کوشش فرد فرد جوانان، باید تربیت شخصیت باشد، والا ما محکوم خواهیم شد در لجنزار خفه شویم و بمیریم .بیا بخاطر زنده ماندن مرداب را بخشکانیم…… » ( صفحه ۸۱ کتاب )

ابوالحسن بنی صدر چند سالی پس از رها شدن از زندان با گرفتن بورس تحصیلی از مرکز تحقیقات جامعه شناسی دانشگاه تهران جهت ادامه تحصیل به فرانسه میآید. او در پاریس در خانه خود با دکتر علی شریعتی ملاقات میکند. سن بنی صدر و شریعتی هر دو در آنزمان حدود سی سال بود. هر دو دانشجوی رشته جامعه شناسی در دانشگاه سوربن پاریس بودند.
در این گفتگوهای دو نفره آنها در مورد برنامه ریزی و تدارک انقلاب اسلامی در ایران، بطور نظری و عملی، چند روزی به بحث و تبادل نظر می پردازند.
محتوی این گفتگوها پیرامون جهت و نوع فعالیتهای هر کدام از آنها دور میزند. در واقع هدف دراز مدت هر دوی آنها بثمر رساندن انقلاب اسلامی در ایران بوده است.
پس از مرگ شریعتی در سال 1356بهنگام قدردانی از مبارزات او جلسات متعددی در چندین شهر بزرگ اروپا توسط ایرانیان مسلمان ساکن خارج از ایران تشکیل میشود. بنی صدر در این جلسات در کنار دیگران در مورد شریعتی و آثار او سخنرانی میکند.
این سخنرانیها در مجموعه ای تحت نام « ویژه شریعتی » توسط انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و کانادا و آمریکا انتشار یافته است. (۲)
بنی صدر در اولین سخنرانی خود در۴ تیر ماه ۱۳۵۶ در لندن، تحت عنوان « در روش » بطور خیلی کوتاه و مختصر در مورد محتوی گفتگوهای خود با علی شریعتی، اینطور سخن میراند:

« بسال ۱۹۶۳ در پاریس ( با علی شریعتی ) روزی چند بگفتگو نشستیم. چه باید کرد؟ صحبت به حرکت و بنیاد کشید، که حرکت به بنیاد تبدیل میشود و وقتی قالب سخت شد نیروها نمیتوانند از قالب بیرون بروند و در همان چهار دیواری جذب و یا حذف میشوند. نیروهای اجتماعی ما اگر پیاپی چون موج بر می خیزند و جذب و یا حذف میشوند، بخاطر تبدیل حرکت به بنیاد است. بخاطر قالب پیدا کردن اندیشه و عمل است. پس کار اول اینست که قالب یا قالب ها را بشکنیم. چگونه بشکنیم؟
قالب هائی را که طی قرنها تمامی نیروها را گرفته و صرف سخت تر کردن خود کرده است را چگونه بشکنیم؟ چگونه وارد این میدان شویم؟ از کجا شروع کنیم و در چه جهت ادامه دهیم؟ …. حاصل مباحثاتمان به اینجا کشید که :
۱ ـ از رهبری ” سنتی ” که پاسدار بنیادهای فرهنگی است، کاری ساخته نیست. چرا که طی دو قرن تمام عرصه های اندیشه و عمل را از او گرفته اند و هنوز نیز میگیرند و این رهبری گاه مقاومتکی کار پذیرانه میکند و تسلیم میشود. در میان این رهبری البته سید جمال، مدرس و … خمینی و طالقانی و …. بوجود آمده اند. اما اینها را نیز پیش از آنکه دشمن از پا در بیاورد، همین ” رهبری ” سنتی عاجز کرده و میکند. اینها دوستانند و باید بدانها یاری رساند و از آنها یاری گرفت… » ( صفحه ۱۳۱ و ۱۳۲ )
سپس در ادامه در صفحه ۱۳۸ کتاب بنی صدر در مورد معنویت انقلاب اینطور میگوید:
« …. بدین قرار انقلاب آزادیبخش و بعثت دائمی تا وقتی اساس اندیشه و عمل و روشها تغییر نکنند ،ممکن نمیشود. و اگر این سخن بیان واقعیتی است که تاریخ گذشتگان و حال خودمان گزارشگر آنست، روش درست و علمی برای بیرون رفتن از این نظامهای اجتماعی که تولید اساسی شان زور است، موازنه منفی، یعنی اساس قرار دادن رابطه انسان با خدا در تمامی روابط اجتماعی است. در اینصورت نیرو و توان آدمیان و قوه ابتکار آنان، بزور تحویل نمی گردد و در تخریب یکدیگر بکار برده نمیشود. انسان با خدا یگانگی می جوید و بر مسند خلیفة الهی می نشیند. گذار از موازنه وجودی به موازنه عدمی،…. (بمثابه) قطع کردن همه پیوندها با شرک بدون جهاد، جهاد با کیش شخصیت میسر نمیشود…. این جهاد بزرگترین جهادها، به معنای تغییر بنیاد و روشهای اندیشه و عمل است و وقتی کسی اینسان تغییر کرد، شتی ناپذیر میشود. اگر بخواهیم این معنی را به قالب واقعیتهای اجتماعی در آوریم و ملموس کنیم، میتوانیم بگوئیم:
مجاهد در جستجوی دائمی توحید است. در جستجوی دوستی با دیگری است، در جستجوی ساختن است، اما بر اساس یگانگی هویت…… و انسان از خود بیگانه نیز…. همواره میان خود و دیگری مرز می نهد و بنیادها همین مرز بندیها هستند. اگر ( انسانی ) کارپذیر و آلت است دنبال قهرمان میرود که خود را در اختیار او نهد…. و اگر خودکامه و طاغوت منش است، بدنبال جمع کردن قدرتها در خود میرود و میان خود و دیگری جز دشمنی و یا تسلیم محض رابطه ای باقی نمی گذارد……» ( صفحه ۱۳۸ و ۱۳۹ )

در کتاب مادیت و معنویت که در نوشته پیشین به آن رجوع شد، بنی صدر معنویت را رابطه مستقیم انسان با خدا میداند و آنرا رابطه ای خالی از زور و پر از حق، یعنی موازنه عدمی، قلمداد میکند. او معنویت را اینگونه تشریح کرده و توضیح میدهد: (۳)
« …. اگر دستگاه بینش انسان امر مادی را به امر معنوی تبدیل کند ـ موازنه را منفی میکند ـ و در رابطه با خدا عمل میکند، در اینصورت هر کاری را در رابطه با خدا انجام میدهد ـ ( در نتیجه ) زور علیه خودش و دیگری بکار نمی برد…. اگر همه کس اینکار را کنند، همه رشد میکنند و همه استعدادهای شان را بسط میدهند. هر کس در رشد دیگری، رشد خود را هم می یابد. چون رشد دیگری مبانی رشد او را نیز تشکیل میدهند، ناچار بجای اینکه سانسور بکند، میرود تا بداند دوستش چه یاد گرفته است. دانستنی های خود را نیز با او در میان میگذارد، هر دو داده های شان را روی هم میگذارند و میرسند به یک علم جدید که بیشتر از علم هر دوی آنها است. زیرا معلومات هر دوی آنها را در بر دارد: نقطه برابری در علم بیشتر است. بدین قرار در جریان تبدیل مادیت به معنویت برابری ممکن است و این برابری نقطه مرگ نیست، بلکه نقطه زندگی و زندگی کامل تر با استعداد فزونتر و درجه رشد بیشتر است. » ( صفحه ۳۸ و ۳۹ ) بنی صدر در صفحه ۱۹۳ کتاب « اصول راهنما و ضوابط حکومت اسلامی » اینطور مینویسد:( ۴ )

« …. هر جامعه ای که بخواهد شرایط رشد خویش را فراهم کند، باید نخست آزادی و استقلال کشور خویش را فراهم کند. مانع رشد، فقدان آزادی و استقلال است. دین روش رشد است، باید امکان اجرایش باشد و به اجرا در آید تا موجبات رشد را فراهم کند. شرایط اجرا آزادی و استقلال است.
اگر مانع رشد برداشته شود، اگر هر پدیده ای به طبیعت خودش واگذاشته شود، رشد میکند….. اسلام روش رشد است و به حق شرط رشد را استقلال و آزادی میداند. خطاب قرآن، خطاب به عموم بشر است، به رها شدن از بندها و رها شدن از سلطه ها و معنی واقعی رشد همین است….»

جمع بندی نظرات بنی صدر در مورد معنویت انقلاب:

همانگونه که خوانندگان گرامی این سطور مطالعه و تأمل کردند، ابوالحسن بنی صدر از عنفوان جوانی خویش یکی از مهمترین اهداف انقلاب را استقرار و استمرار معنویت در جامعه و میان مردم میدانست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی سال ۵۷ مردم ایران، بهنگام نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدن، برنامه حکومت خود را آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی، بر اساس رشد و معنویت اعلام کرد. او در زندگی سیاسی و اجتماعی خویش، هیچگونه تضاد و تناقض، و یا تقدم و تأخر مابین این چهار اصول که اهداف اصلی انقلاب مردم ایران را تشکیل میداند، و هنوز نیز میدهند، قائل نشد.
بنی صدر تا آخر عمر گرانمایه خویش، که متأسفانه چندی پیش به پایان رسید، در تحقق اهداف انقلاب مردم ایران لحظه ای دست از تلاش و کوشش بر نداشت. او خود، و یا هر فرد انقلابی دیگر را انسانی آزاد و مستقل و رشد یاب که بر مبنی عدالت و معنویت، یعنی رهائی از هر نوع زور باوری، در حق جوئی و حق گویی و عامل به حقوق ذاتی خود و دیگران میدانست.
بنی صدر در عنفوان جوانی خویش از دکتر محمد مصدق استقلال و آزادی را آموخت. سپس همراه با دکتر علی شریعتی هر دو در سن سی سالگی معتقد گشتند که « روشها را از قرآن باید آموخت. » در نتیجه پایه و اساس دین اسلام و انقلاب اسلامی مردم ایران را تحقق معنویت میدانستند.
بنی صدر در صفحه ۱۳۵ کتاب « ویژه شریعتی»، اینطور میگوید:
« ….مسلمان کیست؟ کسی است که توحید میجوید، که خود را از غیر خدا آزاد میکند، که موازنه خود را عدمی میکند و همه چیز و همه کار را برای خدا و در راه خدا میخواهد و بدان تمامی رابطه ها را از طریق خدا برقرار میکند؟ یا کسی است که بنام تعصب دینی، دین را پوشش زور مداری میگرداند؟ برای این تا بخواهی یقه درانی میکند، تمامی روشهای زور مداران را بکار میگیرد تا ” بد دینان ” را نابود کند و به دین خدمت کند؟… »
در زندان برای دانشجویان هم سن و سال خویش معنویت انقلاب را با این سئوالها طرح میکند:

« آیا انقلاب دگرگونی روابط نیست؟ آیا ما تنها می خواهیم خون بریزیم و خونمان را بریزند؟ و دیگر، کاری نمی ماند که انجام دهیم؟ بی گمان خیر .انقلاب یعنی ایجاد حرکت در جامعه اسیر سلطه ها، درخانواده، در گروه، در طایفه، در طبقه. در حکومت، ( در همه این بخشهای اجتماعی ) سلطه از بالا وجود دارد و نسل جوان ( بایستی) یکی پس از دیگری این سلطه های تاریخی و بسیار قدیمی را بر دارد و از میان ببرد و اینست انقلاب واقعی… » بنی صدر معنویت انقلاب را در برچیدن « تمام روابط کهنه که جامعه را بی حرکت نموده » است میدانست و معتقد بود « بجای آن، روابط نوئی ( باید ) برقرار کند و اینست انقلاب، انقلاب واقعی…..جامعه کهن همواره سدهائی برای جلوگیری از حرکت نسل تازه دارد .وظیفه اساسی ما اینست که قالب های کهنه را بشکنیم و جامعه ای با شکل تازه، رونده و متحرک بوجود آوریم .این وظیفه مقدس نسل ماست پس ” انقلاب زنده باد ” ….. » (صفحه ۵۹ و ۶۰ از نامه های زندان)

در نوشته بعدی به نظرات میشل فوکو در مورد معنویت انقلاب سال ۵۷ مردم ایران میپردازم.

منابع و مأخذها:

( ۱ )
ابوالحسن بنی صدر: یادداشتهای زندان خطاب به همسرش، عذرا حسینی 1340 ـ 1341؛ تاریخ انتشار پنجم بهمن 1398؛ انتشارات انقلاب اسلامی
(۲)
ویژه شریعتی: ابوالحسن بنی صدر: در روش ؛ لندن، چهارم تیر ماه ۱۳۵۶؛ مکتب مبارز شماره ۲۳؛ نشر از اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا
(۳)
ابوالحسن بنی صدر: رابطه مادیت و معنویت: بحثی که آقای ابوالحسن بنی صدر در اعتصاب غذای هفت روزه پاریس که در آن اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و روحانیون مبارز خارج کشور شرکت داشتند، طرح کرد. نشر از: اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا؛ تاریخ انتشار مهر ماه ۱۳۵۷
(۴)
ابوالحسن بنی صدر: اصول راهنما و ضابطه های حکومت اسلامی؛ چاپ اوّل، خرداد ۱۳۵۳
تاریخ انتشار چاپ دوّم، نوزدهم دی سالروز قیام تاریخ ساز مردم قم ؛ از سری انتشارات روزنامه انقلاب اسلامی

 

نظر بدهید