حمید رفیع: در انتخابات استبداد ولایت مطلقه فقیه نه شرکت کرده و نه شرکت میکنم!

Mar 31st, 2021 | مقالات

Rafi-Hamid-1در اینجا مینویسم چرا در استبداد ولایت مطلقه فقیه رای نمیدهم.  و قصد ندارم بجز برای خود ‌برای کسی تصمیم بگیرم ‌چون‌ گرفتن تصمیم را حق هر انسان میدانم. عده ای ممکن است بگویند باز شروع کردند تحریم فعال را تبلیغ کردن، دیروز رای ندادیم، احمدی نژاد امد سر کار! و‌ نمیگویند که وقتی سال ۸۸ فکر کردند حقی دارند، تو دهنی از رهبر استبداد خوردند. نمیگویند که اگر رییسی انتخاب نشد، در عوض، رییس قوه قضاییه شد. نمیگویند که استبداد بنا به نیازهایش از صندوق هر بار مهره ای را بیرون آورده، دیروز بعد از جنایت میکونس و محکومیت سران استبداد در دادگاه المان، نیاز داشت خاتمی را از صندوق بیرون بیاورد و روزی دیگر روحانی را.

عده ای ممکن است بگویند ما وقت خواندن نظرها را نداریم. و عده ای مایلند  بدانند دلایلم ‌چیست، حتی اگر هم نظر من نباشند، مخاطب من دسته آخر است.

قبل از اینکه به پرسشهائی که ‌پاسخ هایشان من را به شرکت نکردن در انتخابات هدایت کرد بپردازم ، نکته مهمی را با شما در میان میگذارم:

زمانی ایران در رده کشورهای سلطه گر بود و بعد از قرار داد ننگین ترکمانچای به کشورهای زیر سلطه پیوست و از بعد از انقلاب مشروطه زورپرستان رنگارنگ برای رسیدن به قدرت مبلغ وابستگی و ادامه تحقیر ملت خود شدند و میشوند و این بلا با وجود جنبش‌های ملت ایران برای پایان دادن به این تحقیر هنوز ادامه دارد. بنابراین، وطیفه خود همیشه دانسته ام تا در مبارزه احترام به ملتم‌ ‌بگذارم و مستقل و آزاد باشم، تا بتوانم کنار ملتم به زیر سلطه بودن وطن، و به این تحقیر پایان دهیم.  میدانم که در کشورهای زیر سلطه چون‌ وطنم، استبداد بدون وابستگی و وابستگی بدون استبداد ممکن نبوده، پس میدانم که کودتاچیان علیه انقلاب که استبداد ولایت مطلقه فقیه را بنام اسلام، ضد ایران و ضد قرآن تاسیس کردند که مرحوم ایت الله منتظری گفته بود عین شرک است نمیتوانند وابسته نباشند و انها که روز روشن از قدرتهای خارجی تمنای دخالت در امور ایران را میکنند میگویند هدفشان تاسیس استبدادی جدید با تغییر در راس آن است.

اکنون می پردازم به پرسش ها و پاسخ هایم:

 ۱- ایا شرکت در انتخابات یک حق است؟ پاسخ من نه است، چرا؟ چون حق، تصمیم گیری برای خود و وطن است که در استبداد فراگیر ولایت مطلقه فقیه از ایرانی سلب و بطور مطلق به فقیه داده شده است.

۲- ایا شرکت در انتخابات یک دست آورد انقلاب ۵۷ است؟ خیر یک دست آورد انقلاب مشروطه است که ملت شخصیت هایی چون مدرس و مصدق را با وجود مخالفت دربار به مجلس فرستاد. اما بعد از کودتای شاه علیه جنبش ملی کردن نفت و خواست او برای داشتن ولایت مطلقه و تصمیم او به مانع شدن انتخاب نمایندگان واقعی ملت ، مردم انتخابات را تحریم فعال کردند.

3- ایا تحریم انتخابات علیه ولایت مطلقه شاه حاصلی هم داشت؟ بله، تحریم فعال ملت، شاه را مجبور  کرد اعتراف کند که تصمیم چه کسانی از صندوق میبایست بیرون بیایند را او‌میگرفته وقتی گفت: نمیتوانیم هر با از حزب مردم بخواهیم بنفع حزب ایران نوین شکست بخورد و با تشکیل حزب رستاخیز این مشکل حل میشود و همه باید به عضویت این حزب در بیایند و هرکس راضی نیست، پاسپورتش را بگیرد و از وطنش برود! و این پایان استبدادش شد.

۴- چه فرقی هست بین انتخابات در دمکراسی ها و در استبداد؟ قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم که در جوامع سه برخورد در رابطه با تصمیم گیری برای سرنوشت وطن وجود دارد:

۱- کسانی که خود را فقط لایق تصمیم گیری می بینند و جامعه را فاقد شرایط لازم برای تصمیم گیری برای سرنوشت خویش میدانند. ۲-کسانی که پذیرفته اند که لیاقت تصمیم گیری ندارند و بدنبال “رهبر” برای تصمیم گرفتن برای انها میگردند تا انها را به دروازه تمدن با به بهشت ببرد ۳- کسانی که معتقدند که ملت در تصمیم گیری برای سرنوشت خویش شریک  چه داخلی( فقیه، شاه، رهبر ،..) چه قدرتهای خارجی ندارد و خود را بعنوان عضوی از ملت در تصمیم گیری شریک میدانند، هر چه تعداد کسانی که باور  سوم  را دارند بیشتر باشند خطر تاسیس استبداد در آن کشور کمتر است.

گفتیم، انتخابات یک وسیله ابراز حق تصمیم گیری برای خود و سرنوشت وطن است. در دمکراسی ها ولایت با جمهور مردم است، بنابرین ملت میتواند این حق را برای مدت مشخص بر پایه برنامه های مشخص به نمایندگان خود برای به اجرا گذاشتن آن برنامه ها بدهد و میداند باید مراقبت لازم را بکند تا نمایندگانش به این امانت احترام بگذارند. در سرمایه داری نیروهای فشار به سود منافع سرمایه وجود دارند که خواسته هایشان با حقوق ملت موازی نیستند ولی ملت هم امکانات خنثی کردن این نیروها را دارد . در استبداد  حق تصمیم گیری از ملت بطور نسبی یا مطلق سلب میشود. در استبداد ولایت مطلقه فقیه شفاف میگوید که ملت هیج حقی برای تعیین سرنوشت خویش ندارد و تصمیم بطور مطلق در دست یک نفر “فقیه” است. و اگر در زمان شاه ، او بعد از کودتا علیه جنبش ملی کردن نفت، این حق را برای خود تعریف کرده بود، در قانون اساسی وقت این حق را نداشت اما در این استبداد این ظلم را قانونی کردند.

پس چرا بعضی مدعی هستند که فرقی نیست؟ چون از زبان فریب استفاده میکنند، چرا؟ چون کمیاب شدن شخصیت هایی مستقل و آزاد با برنامه هایی که امکان رشد و حفظ حقوق ملت را به انها بدهد در بعضی کشورها که دمکراسی حاکم است، با تمامیت خواهان که در استبداد حاکمند مقایسه میکنند  و سعی میکنند این دو پدیده را یکسان جلوه دهند و نتیجه بگیرند فرقی وجود ندارد و بگویند باید در استبداد فراگیر رای داد. دروغشان در این است که در کشورهایی که دمکراسی حاکم است، جامعه میتواند در پی ایجاد شخصیت های وطن دوست، مستقل و ازاد برود تا بهترین ها  به صحنه بیایند، اما در استبداد بهترین ها یا در زندان یا در هجرت یا در گوشه خانه هستند و ملت نه تنها نمیتواند آنها را به صحنه بیاورد بلکه توانایی حفظشان را هم ندارد. از دروغ این افراد تنها میشود این مهم را آموخت که در فردای گذار از استبداد میبایست افراد لایق داشت تا مواجه با فقر افراد لایق قرار نگیریم پس میبایست افراد لایق تولید کرد.

آیا در استبداد، مسؤلین وسیله ای به ملت برای عقب زدن استبداد میدهند؟ هرگز.

پس استفاده از ‌وسیله انتخابات وقتی حق تصمیم گیری نداریم ، چه حاصلی دارد؟ اینکه ملت میپذیرد که ظلم و استبداد و نابودی وطنش را در تسلیم پذیرفته، چرا تسلیم؟ چون استبداد با ایجاد ترس و بحران به حیاتش ادامه میدهد، ترس تجزیه ایران، ترس حمله خارجی، ترس “هزینه” مبارزه. ایا باید ترسید؟ وقتی هزینه بقای استبداد در این ۴۰ سال و رشدی که استبداد مانع آن شد را اندازه گیری کنیم متاسفانه به عظمت آن پی میبریم که عظیم تر از هزینه جنبش برای رهایی بوده و هست. استبداد با ظلم به هموطنان در نقاط مختلف به مزدوران قدرتهای خارجی که همجنس خود او هستند فضا داده و میدهد تا با ترویج دروغ وانمود کنند که این ظلم علیه قومی بدست قومی دیگر است و زمینه تجزیه و نابودی وطن را ممکن سازند، پس بقای استبداد خطر تجزیه را ممکن کرده و میکند و نه نابودی استبداد!

در مورد حمله خارجی، این استبداد ولایت مطلقه فقیه بوده و هست که با ایجاد تنش و بحران برای بقای خود، امکان تهدید به قدرتهای خارجی برای دزدیدن حقوق ملی را ممکن ساخته و با نابودی استبداد، بهانه ها هم از بین میروند و بنابرین خطر حمله خارجی و مزدورانشان کم میشود. ایا در فضایی که استبداد برای انتخاباتش میدهد نباید به بهانه حمایت از انتخابات بهره برد؟ نه، چرا؟ چون میبایست با ملت صادق بود و حقوقش و زیر پا گذاشته شدن آنها را به او یادآوری کرد، آن فضا ، فضای مسموم است. ایا بدون فضا میتوان عمل کرد؟ نه، میبایست فضا را در ایران خارج از استبداد ایجاد کرد. چطور میتوان این فضا را ایجاد کرد؟ وقتی دختران میدان انقلاب به پوشش اجباری استبداد اعتراض کردند، فضا در خارج از استبداد ایجاد کردند، زنانی که شرکت در استادیوم‌های ورزشی را حق خود دانستند، و اعتراض به‌ ممنوعیتشان کردند، فضا برای اعتراضشان ایجاد کردند، این فضاها است که برای احیا حقوق خود و وطن میبایست ایجاد کنیم.  ایا با نابود کردن استبداد، در عینیت ، استبداد نابود میشود؟ نه! چرا ؟ ۱- چون استبداد در پندار ما به شکل اصالت دادن به زور بنام دین ریشه دارد و در مبارزه میبایست آن ریشه را هم نابود ساخت تا در اینده هر ایرانی از هر جنسیت، قومیت، دین یا مرام حقوق برابر به عنوان بشر و شهروند پیدا کندحتی بدترین بین ما، و این با ادامه و درس گرفتن از تجربه انقلاب، با شناخت و تصحیح اشتباهات و شناخت ضعفها و تبدیل انها به قوت و حفظ قوتها ممکن میشود.

۲- اگر سیستم استبدادی و ریشه هایش را در پندار و در عینیت نابود نکنیم و سیستمی بر پایه حقوق بشر ، حقوق طبیعت، حقوق ملی، حقوق شهروندی تاسیس نسازیم، اگر سر استبداد برود دوباره عده ای تمامیتخواه آرزوی پر کردن جای خالی را خواهند داشت. و از بدنه استبداد قبل ، استبدادی جدید را باز با کودتا به ملت تحمیل خواهند کرد. بنابرین میبایست تغییر سیستم را مد نظر داشته باشیم، ریشه های تاریخی استبداد، بزرگ مالکی, شاهنشاهی ضعیف شده اند با ما است اخرین ریشه استبداد در وطن که دستگاه استبداد دینی است را ضعیف کنیم تا بالاخره سیستم استبدادی را در عینیت نابود سازیم، میبایست از هم اکنون سیستم آینده را بر پایه حقوق پیشنهاد کنیم تا جامعه بداند چه تغییری ایجاد خواهد شد که او است که میبایست پاسدار سیستم دمکراتیک جدید گردد.

علامت شاخص این تغییر چیست؟ برای خود در حد علم و شناخت، حق شرکت در تصمیم گیری برای خود و وطن را بشناسیم، خود را محتاج اینکه شخص یا اشخاصی که برایمان تصمیم بگیرند و ما آلت اجرا بگردیم نشناسیم. ایا در وطن که استبداد انرا تبدیل به زندانی بزرگ برای ملت ساخته، اگر انتخاب زندانبان ممکن باشد آیا نباید شرکت کرد؟ نه چون اگر شرکت کنیم میپذیریم که لایق زندانی بودن هستیم. تنها با تحریم با درس گرفتن از تجربه تحریم فعال ملت ایران بعد از کودتای شاه علیه جنبش ملی کردن نفت، میگوییم که لایق زندان ماندن نیستیم و به زندانبانان و مسؤلانشان میفهمانیم که عمر تحمل در زندان و شاهد نابودی خود و وطن بودن به سر آمده.

ایا بعد از گذشتن از این آخرین ریشه تاریخی استبداد در ذهنیت و در عینیت دشواری‌ها پایان مییابند؟ متاسفانه نه بزرگ‌ترین دشواری مقابل ما خواهد بود که آن بازسازی وطن در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که انسانهای مستقل و آزاد و وطن دوست میطلبد، باشد که اینچنین شویم.  شاد باشید. حمید رفیع

 

نظر بدهید