صدارت : ابهام در منشور لائیسیته، و شفاف‌سازی آن در یک گفتگوی(۵)دوستانه، با نگاهی به بحران ویروس کرونا

Jun 16th, 2020 | مقالات

Sedarat-Ali-1پان‌دمی آلودگی ویروس کرونا، بحرانی دنیاگیر را، با ابعادی باور نکردنی و غیرقابل تصور، به جان نیمه‌جان انسان قرن بیست و یکم انداخت. امراض و بیماری‌ها، همیشه بوده‌اند و خواهند بود، ولی کنکاش در اینکه چرا فاجعهٌ این ویروس و آلودگی کرونا، ظرف فقط چهار ماه از پیدایش آن، چنین ابعادی پیدا کرده، ضرورت حیات انسان قرن بیست و یکم است. اگر به این مهم پرداخته نشود، قطعا بحران‌های بعدی، که لاجرم خواهند آمد، باز هم عظیم‌تر از این یکی خواهند بود. 

در مبحث لائیسیته از منظر حقوق، نگرش متفاوتی می‌توان به این بحران‌ها داشت و جواب‌های بایسته را می‌توان یافت. 

در این مبحث و با این منظر، بحران فعلی را در ایران و جهان، مطالعه‌ای مختصر کنیم:

با آزرده‌دلی، سرایت انفجاری ویروس کرونا را در وطن، شاهد بودیم. به جرات می‌توان گفت که مهم‌ترین علت سرعت  سرایت این آلودگی، شعار قدرت در ایران است که واضح و بی‌محابا می‌گوید: «حفظ نظام از اوجب واجبات است»

ولی چنان‌چه نظام ولایت مطلقه فقیه و حفظ آن، در درجه‌ای والاتر از جان انسان، و حق سلامتی و حق حیات انسان، و سایر حقوق ذاتی بشر قرار نداشت، سرنوشت ایران و ایرانیان، به شکلی دیگر رقم زده می‌شد. 

نقل به فحوای کلام آقای خمینی این یادآوری است که می‌گفت: «…ما از این تاسوعا و عاشوراها، و از این سینه‌زنی و زنجیرزنی‌ها، و از این حرم‌ها و مسجدها… زنده هستیم…» درست هم می‌گفت! اگر اشاعه خرافات از متولیان دین بگیرند، برای آنها چه خواهد ماند که با آن بتوانند در جنگ روانی علیه مردم پیروز شوند؟ بی‌جهت نیست که رژیم ولایت مطلقه، در مورد لائیسیته به این مقدار، و بیشتر از سکولاریزاسیون،  حساسیت نشان می‌دهد، و در جنگ روانی پیروزش، آن‌را مساوی دین‌گریزی، و بلکه دین‌ستیزی تبلیغ می‌کند. 

قدرت‌پرستان، مخالف لائیسیته با یک تعریف و مفهوم حق‌وند هستند، نمی‌توانند نباشند. این مخالفت، یا به صورت آشکار بیان می‌گردد، و یا (دانسته و یا نادانسته) با دیدی تئولژیک و با تهی کردن آن از مفهومی حقوقی، لائیسیته به پتک لائیسیته تبدیل و ابزار اِعمال انواع تبعیض‌ها و خشونت‌ها می‌کنند. 

هرچه درجه قدرت‌پرستی بیشتر باشد، میزان لائیسیته‌ستیزی بیشتر (حتی اگر فردی ادعای اندیشه در لائیسیته داشته باشد) و نمایش آن در کردار و کفتار و نوشتار آنها بیشتر است، مانند ملایان دولتی، و استمرارطلبان و گروههای «کومونیستی» و فرقه رجوی و پهلوی، هر چند که خود را سکولار و یا حتی لائیک بخوانند.    

اگر در مفهوم لائیسیته، فقط سخن از جدایی دین از دولت به میان آید، طیف بزرگی از لائیسیته‌ستیزان از دیدگان مخفی می‌مانند. ولی اگر از این تنکنا خارج شویم، و افق دید را باز کنیم،  عقاید زمینی و غیرالهی هم جای بایسته و شایسته خود را در مفهوم لائیسیته، و لزوم جدایی آنها از دولت را پیدا می‌کنند.

ولی وقتی به درستی گفته شود: «…درشرایط امروز کسانی با لائیسیته مخالفت می کنند که اصلاً با دموکراسی سر سازگاری ندارند، به هیچ سیستم فکری منسجمی باور ندارند و برنامه ی مشخصی برای مقابله با این رژیم ندارند…» موضع مثبت آقای بنی‌صدر در مورد لائیسیته، موضع محکمی است زیرا که نزدیک به ۷۰سال از عمر خود را برای دموکراسی تلاش بی‌وقفه کرده است و این اخیرا مجموعهٌ ۵کتاب را در در ۷جلد در باب دموکراسی نوشته، و نوشتن و چاپ و انتشار تحقیقاتش در این زمینه هنوز تمام نشده است؛ به سیستم فکری منسجمی باورمند است که از جمله باور به موازنه منفی، از اصول فکری آقای مصدق بود؛ و برنامهٌ مشخصی هم برای مقابله با این رژیم داشته و دارد که از جمله به صورت

۱- «سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم ایران»  

https://alisedarat.com/1398/05/26/5108/ 

۲-  «قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنجگانه» 

 https://alisedarat.com/1398/04/02/4991/ 

۳- «برنامه عمل»

 به مردم پیشنهاد، و برای نقد و اصلاح و تکمیل،  منتشر شده است. بعد از گذشت چند سال از انتشار آن، هنوز انتقاد و اعتراضی به این پیشنهادات ارائه نشده است. نمی‌دانم آقای کامران این مطالب را مطالعه کرده‌اند یانه، بهر حال از ایشان دعوت می‌کنم آنها را مطالعه و نکات اشتراک و نیز نکات اختلاف خود را، چه در مورد مشخص لائیسیته و چه در کلیت این پیشنهادات، ارسال بفرمایند که بقیه هم متوجه دلایل این حکمی که ایشان صادر کردند و فرمودند «..موضع بنی‌صدر در مورد لائیسیته موضع محکمی نیست…»  بشوند.

داستان پیدایش این بیماری عجیب و غریب در چین و سرنوشت پزشکی که اولین بار آنرا گزارش کرد را هم کم و بیش می‌دانیم، و سرایت انفجاری ویروس کرونا را در دنیا، شاهد بودیم. به جرات می‌توان گفت که مهم‌ترین علت سرعت  سرایت این آلودگی، شعار قدرت‌های دولتی و غیردولتی در دنیا است. شعاری که حاکی از ایدئولژی‌های تبعیض‌آمیزی است که بر قوانین اساسی در این کشورها حاکم است و قدرت‌های دولتی و غیردولتی از آن پی‌روی می‌کنند. گفتار و کرداری که از چنین پنداری سرچشمه و نشئات می‌گیرد، نمی‌تواند هم‌نوا با شعار «حفظ نظام از اوجب واجبات است» نباشد، حفظ نظام سرمایه‌سالاری از اوجب واجبات است!  

سرنوشت شهروندان و ملت‌ها در کشورهایی که دولت‌ها، حقوقی‌تر عمل کردند، بسیار خوش‌خیم‌تر از سرنوشت انسان‌هایی بوده است که میزان باور آنها به قدرت و سلطه و زور و خشونت، بیشتر بوده است. 

برای کسانی که به قدرت، معتاد  و پرستش قدرت و زور، مناسک روزانه‌شان است، بررسی کردار و گفتار آقای ترامپ، مملو از درس و عبرت است. با این یادآوری که آقای ترامپ «پرقدرت‌ترین فرد»، در «پرقدرت‌ترین کشور دنیا» است. یکی از مطالب مهمی که آقای ترامپ در مبارزات انتخاباتی بر آن تاکید کرد، بیمه‌های درمانی است که آقای اوباما در امریکا برقرار کرد. در امریکا برخورداری از حق سلامتی، جزء جقوق موضوعه محسوب می‌شود، و نه یک حق ذاتی بشر. برخورداری از سلامت و بیمه‌های درمانی و بهداشتی، در قانون اساسی امریکا نیامده است که قدرت‌ها نتوانند به احقاق این حق حیاتی، تجاوز کنند. ولی حالا، این مردِ پرقدرت، زیر بار فشارها، مجبور شده است قوانینی را وضع کند که امریکاییانی که بیمه بهداشت ندارند، بتوانند تحت پوشش قرار بگیرند. سرمایه‌سالاری، اندیشهٌ حاکم برقوانین امریکا است، و در نتیجهٌ آن، تبعیض‌های فراوانی به نفع سرمایه و سرمایه‌داران و شرکت‌های بزرگ، و به ضرر مردم و بر ضد حقوق آنها، همیشه برقرار بوده است. این بحران در مادرشهر سرمایه‌سالاری، یعنی امریکا، اخیرا شدیدتر هم شده است، و حالا به علت بحران کرونا، ابعاد آن با چشم غیرمسلح هم به سادگی قابل رویت گردیده است. این روند غیرقابل ادامه است، در تدارک برای دوران پساکرونا، «آدمی دیگر بباید ساخت و از نو عالمی!»، آن هم از امروز و توسط هرکدام از همه ما، هر یک به سهم خود و به نوبه خود. ابهام‌زدایی از لائیسیته و نقد منشور‌های ضدلائیسیته، و بازنویسی آن‌ها با دید حقوقی، و با پشت کردن به قدرت و با روی کردن به ملت، از جمله این اقدامات است. 

در بحران‌های گذشته، اکثر قدرت‌مداران، خود در عافیت بسر می‌بردند. آن‌ها که بوجود‌آورندگان بحران‌ها بودند، اکثرا از آن بحران‌ها بهره می‌جستند و به سلامت از طوفان عبور می‌کردند. ولی ویروس، غنی و فقیر، و یا رئیس و مرئوس، و یا نظامی و غیرنظامی، و یا آخوند و غیرآخوند،… نمی‌شناسد. این بحران تلنگری بود به جسم خواب‌الود بشریت، انسان‌های سلطه‌بر، و هم‌چنین انسان‌های سلطه‌گر. ولی اگر انسان‌های سلطه‌بر و افکار عمومی در تمام دنیا، به فکر چاره نباشند، سلطه‌گران از این آب گل‌الود هم ماهی‌های فراوانی خواهند گرفت، و در آینده سرنوشت ما بدتر و بدتر خواهد شد. 

گفتم تلنگری به جسم خواب‌آلود بشریت. ولی اگر این بشریت، اگر انسان‌ها، چه سلطه‌گران و چه سلطه‌بران میزان باوررشان به اصالت قدرت بالا باشد، و به قدرت و سلطه (چه سلطه‌گری و چه سلطه‌بری) معتاد باشند، شاید تلنگرهای بزرگتر هم بیدارشان نکند. فردی که خواب است را می‌شود بیدار کرد، ولی فردی را که خود را به خواب زده است را نه! 

در بحران اقتصادی سال ۲۰۰۹، پول و نیروهای محرکه از لایه‌های فرودست جامعه به اقلیت فرادست، منتقل شد. ناچیزتر شدن انسانها به پیچ و مهرههای قابل تعویض در این کارخانه پان‌دمی سرمایه‌سالاری، نتیجه سیاست‌های اقتصادی قدرت‌های دولتی و غیردولتی شد. 

فقیرتر شدن فقیرها، و غنی‌تر شدن غنی‌ها، به معضلی غیرقابل دوام مبدل شده است.

اولویت رشد سرمایه، بر رشد مردم، (به زبان واضح‌تر: اولویت سرمایه‌سالاری بر مردم‌سالاری) 

تولید و مصرف انبوه، و تولیدات مخرب، از پیش، بیش‌تر شده است.

طی سال‌های اخیر، مساله آلودگی محیط زیست، به صورت تجاوز به زیست و حق حیات انسان‌های امروز و نیز انسان‌هایی که نسل بعد از نسل، در این محیط باید بتوانند زندگی کنند، موضوع داغ شده است.

آیا بدون نگرشی ژرف در سازوکارهای روابط بین انسان‌ها، این امکان که در دوران پساکرونا سرنوشت ما بهتر باشد، قابل تصور است؟ 

آیا به جز بازگشت به انسان و انسانیت، و حقوق ذاتی انسان و آن‌ها را، بدون هیچ تبعیضی، همه‌مکانی و همه‌زمانی و همه‌کسانی دانستن، و همه تبعیض‌ها، بخصوص تبعیض‌های عقیدتی، را نفی کردن، راه دیگری برای پرهیز از سرنوشت‌های بد و بدتر موجود است؟

وقت آن است که هر کدام از همهٌ ما به سهم خود و به نوبه خود، از عیار سلطه و قدرت و زور، در آلیاژ روابط انسان‌ها با خویشتن، و با دیگر انسان‌ها، و با طبیعت ، محیط زیست، بکاهیم. با عمل به این وظیفهٌ حیاتی انسان قرن بیست و یکم، افکار عمومی با هم درمی‌امیزند و به قدرت‌های دولتی و غیردولتی، فشارهای لازم را می‌آورند. بدین ترتیب است که می‌توانیم شور و شعف حضور در میدان ساختن سرنوشت خود، و تلاش برای ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر را نسیب خود کنیم. 

انواع تبعیض‌ها برای حاکمیت عقاید دینی و دنیوی، به خشونتی روزافزون نیازمند است. اِعمال این خشونت‌ها، بدون پیروزی قدرت‌ها و سلطه‌گران، در جنگ روانی علیه سلطه‌بران، ناممکن است. به این دلیل، و نیز به دلیل علاقمندی بعضی هموطنان به این نقد و گفتگو است که در اوج تلاطم‌هایی که کشتی میهن ما در میانهٌ آن کژ می‌شد و مژ می‌شد، و حالا در این بحران ویروس کرونا، لازم دانستم به بحث لائیسیته، و ابهام‌زدایی از منشور پیشنهادی بپردازم، و آن را در ذیل، پی می‌گیرم.

نوشته‌هایی که برای تبادل نظر در چهار مقالهٌ پیشین و این پنجمین مقاله آورده‌ام،  همهٌ انتقاداتی نیستند که به منشور لائیسیته   (https://iranliberal.com/منشور-لاییسیته/) و بخصوص به نقدِ نقد آن  (https://iranliberal.com/تازه-ها/لائیسیته-بدون-جدایی-رامین-کامران/?fbclid=IwAR1GkBWuI8CJfrp0MPPJYuas-jrgT1n2HsuWeupMDXed3LkA52aBV49DRy0)  می‌توان وارد دانست.  جای بحث و گفتگو و مناظره در این مورد، بسیار فراوان‌تر از این‌ها است.  ولی ضیق وقت، بخصوص در این روزهای صعب، فعلا اجازه بیشتر پرداختن به آن را نمی دهد. امیدوارم که در آینده بتوانم فرصتی بیابم و به بسیاری نکات دیگری از آن نوشته‌ها که لازم به بحث می‌بینم، بپردازم. چرا که دامنه فایدهٌ گشودن نکاتی را که مورد بحث قرار داده‌ام، بسیار فراخ‌تر از یک منشور و یک نقدِ نقد می‌بینم. بذرهای آشنایی با همو‌طنان فرهیخته، در پی تماس آن‌ها و شنیدن نقطه نظرات جدید هم در این دامنه سبز شد.

کمی دیگر به ادامه گفت و گو بپردازیم:

گفت:  ….اگر قدرتی در کار نباشد که درست عمل بکند، حق هیچگاه به حقدار نمیرسد.

گفتم:  

درجه باور به قدرت است که خود را به عنوان انسان حق‌وند، به نسبت همان درجه، ناچیز و ناتوان تصور می‌کند و حکم  «اگر قدرتی در کار نباشد که درست عمل بکند، حق هیچگاه به حقدار نمیرسد» را صادر می‌نماید. در مورد «دیکتاتوری صالح»  و  «دیکتاتوری طالح» در بالاتر گفتم، و تکرار نمی‌کنم. حق شیئ‌ای نیست که به حق‌دار رسانده نشود و یا بشود، آن هم توسط قدرت، سپردن گوشت لخم به دست گربه! اشکال ریشه‌ای، دوگانگی انگاشتن بین وجود موجود و ذاتیات حیات ذی‌حیات است. 

بعضی اندیش‌مندان غرب، «سیاسی» شدن حقوق را ریشهٌ معضلات امروز تمدن بشری، و انواع خشونت‌های سیاسی، و فرهنگی، و اجتماعی، و اقتصادی می‌دانند، و چاره را در «فرهنگی» دانستن حقوق می‌پندارند. ولی این دید هم، دیدی دوگانه‌پندار و دوئالیستتیک است مابین حقوق و بشر. و با این دید است که راهها برای بعضی تبعیض‌ها گشوده می‌شوند، و این راهها است، که به بی‌راههٌ اصالت قدرت، و قرار دادن آن هم به عنوان هدف و هم به عنوان وسیله ختم می‌گردد، و در این مکان و موضع است که به عنوان «لائیسیته» و یا منشوری با این عنوان، مطالبی تبعیض‌آمیز مطرح می‌گردد. 

گفت: 

 میتوان آرمانشهری را در نظر آورد که در آن حق هر کس به او رسیده باشد، ولی این ربطی به جوامع انسانی، چنانکه ما میشناسیم، ندارد و از مقولۀ خیالپردازی است. 

گفتم:

نویسنده، از مكان و موقع و زمانی یاد می‌کند که در آن، حق هر کس به او رسیده باشد. از نوشته پیدا است که ایشان خوشبختانه با اینکه حق هر کسی به او برسد، مشکلی ندارند و اعتراض نمی‌کنند. دوست گرامی‌مان آن مكان و موقع و زمان را «آرمانشهر» می‌خوانند. ایشان برای أرمان داشتن و آرمانشهر خواستن، باری بس منفی در دل دارند، چرا که جوهر غضب را در قلم خود می‌چکانند و از هدف و آرزو و امید و آرمان داشتن، با صفت «خیالپردازی» یاد می‌کنند. آیا قلم، به دست ناامیدی است؟ آیا صاحب قلم انقدر در اعتماد به نفس فردی، و اعتماد به نفس جمعی، نامطمئن است که حتی در خود این را نمی‌بیند که در آن جهت قدمي بردارد، و یا اگر خود مایل به گام براه در نهادن نیست، لااقل باعث دل‌سردی و ناامیدی  دیگرانی که به خود و به بقیه انسان‌ها اعتماد دارند و آنها را توانا می‌دانند، نشود! 

ای ملامت‌گر، سلامت مر ترا—ای سلامت‌جو، رها کن تو مرا!

آیا تا به حال به طبیب مراجعه کرده‌اید و یا عزیزان خود را نزد پزشک برده‌اید؟ 

در سلامت‌جویی، امیدوارم که جواب مثبت باشد، و در این صورت است که در آرمان، برای خود و عزیزان و جگوگوشه‌های خود، عمری هرچه طولانی‌تر و هرچه سالم‌تر در نظر دارید و من به شما تهمت خیال‌پردازی نخواهم زد. شما در جهت عمری هرچه طولانی‌تر و هرچه سالم‌تر، به سهم خود و به نوبه خود قدمی براشته‌اید، که بسیار پسندیده است.  راه بسیار دوری که شما، با رفتن به مطب طبیب، قدم‌های اول از آن راه بسیار دور را برداشته‌اید.

آرمان‌شهری که در این زمان می‌توان متصور بود، که در زمان‌های دور به وقوع پیوندد، که در آن نه مثل جوامع امروزی قدرت، سالار باشد و قدرت‌سالاری، پندار قدرت‌سالاران حاکم باشد، و بلکه مردم، سالار باشند، مردمسالاری حاکم باشد، جامعه‌ای است  با مردم‌سالاری مشاورتی، و مشارکتی و مستقیم و بدون واسطه‌هایی (حتی انتخابی) برای تدبیر امور جامعه. بخصوص اگر آن واسطه‌ها از عالم غیب آن دنیا و یا از عالم علم این دنیا، برای خود به جامعه، ولایت قدرت‌مدارانه قائل باشند.  راه بسیار دوری که شما با تلاش برای رفع تبعیض‌ها و کاستن نقش قدرت در رابطه‌ها، قدم‌های اول از آن راه دور را برداشته‌اید.

گفت: 

تا اوضاع این است که میبینیم، حق محتاج قدرت است تا به حقدار برسد، در صورتی که قدرت محتاج حق نیست چون میتواند سر خود عمل کند. قدرت بدون عدالت، ظلم است ولی عدالت بدون قدرت فلج است.

گفتم:

عبارتِ «تا اوضاع این است که میبینیم» ممکن است حاکی از انفعال باشد و تسلیم و کارپذیری در مقابل قدرت را تداعی کند. حاکی از به بن‌بست رسیدن. در حالی که، در مقابل آن، این گفتاورد، حاکی از روحیه جوان و زنده و شاد و امیدوار و بااعتماد به نفس است که گفت: «…بن‌بستی وجود ندارد، یا راهی خواهم یافت، و یا راهی خواهم ساخت…»

حق محتاج قدرت نیست تا به حق‌دار برسد،  انسان محتاج این است که به حقوق، اگاهی داشته باشد، و آن‌ها را ذاتی حیات خویش بداند، و در احفاق هر حقی از حقوق هر کسی (بدون هرگونه تبعیضی، بخصوص تبعیض‌های عقیدتی و دینی) در هر زمانی و در هر مکانی، کوشا باشد، هر کسی به سهم خود، و به نوبه خود، و با سلیقه خود، و در حد توان خود.  

قدرت محتاج حق نیست، قدرت ضد حق است. 

قدرت ممکن است بتواند سرخود عمل کند، ولی در این رابطه، به هر درجه‌ای که حقوق غایب باشند، به همان درجه این عمل همیشه به تخریب و خشونت می‌انجامد.  

قدرت با عدالت جمع شدنی نیست. به هر میزانی عدالت، به معنی احقاق حقوق، برقرار باشد، به همان میزان بال و پر قدرت چیده می‌شود. هرچه میزان عدالت در روابط بیشتر، به همان میزان قدرت فلج‌تر می‌گردد.

عدالت، در احقاق حقوق معنی می‌جوید، و با بودن قدرت و بسته به میزان ان، میتواند فلج  هم بشود. 

بحران کرونا، آزمون انسانیت است، آزمون انسان قرن بیست و یکم، آزمون انسان‌هایی که چه در کشورهای سلطه‌گر، و چه در کشورهای سلطه‌بر می‌زییند.  دوران پساکرونا، دنیایی متفاوت با چهار ماه پیش، یعنی روزهای پایانی سال ۲۰۱۹ خواهد بود. پیش‌بینی‌های اقتصاددانان، ظرف ۳-۴ سال گذشته، هشداردهنده بحران اقتصادی و سقوط بازارهای سهام، با ابعادی بزرگ‌تر از بحران «دات-کام» در هفته‌های اول سال ۲۰۰۱، و بحران وام‌های بدون پشتوانه در سپتامبر ۲۰۰۸ بود. آن تحلیل‌ها و هشدارها، همه بدون پیش‌بینی پان‌دمی و در نظر گرفتن ابعاد اثرات چنین بحران دنیاگیر بی‌سابقه‌ای بودند. تعدادی از متفکرین فرانسوی، در ۲ آوریل ۲۰۲۰، هشدارنامه‌ای را منتشر کردند که از جمله حاکی نکاتی است که نیاز حیاتی به باز بینی در مفهوم سلطه و اصالت قدرت را اشارت می‌کند. اهمیت نفی و رفع انواع تبعیضات، بیش از پیش نمایان می‌شود.

پیش از بروز بحران کرونا، در ایران و در سایر کشورهای منطقه، به اشکال و به درجات مختلف، موج عصیان مردم علیه سلطه‌گران، بالا می‌گرفت. در آن زمان، از ایران خبر می‌دادند که شیرازه رژیم،  به سوی از هم پاشیدگی بیشتر می‌رود. در این زمان خبرها حاکی از سردرگمی کاملی در گردش امور کشوری و لشکری است. 

طی چند روز اخیر، اعتراضات و تظاهرات خیابانی مردم لبنان علیه قدرت حاکم، علی‌رغم قرنطینه‌های کووید۱۹، از سر گرفته شده است. احتمال دوباره برخاستن این‌گونه اعتراضات را عراق و در سایر کشورهای منطقه، بسیار محتمل می‌دانم. 

هر کدام از همه ما، به سهم خود و به نوبه خو و با سلیقه خود، می‌توانیم غم و رنج بحران کووید۱۹ را به شادی و رفاه تبدیل کنیم، اگر به خود باور داشته باشیم. مدیریت تبدیل غم سرنوشت بد امروز، به شادی و سرنوشت خوب برای فردا، با تجدید نظر در باورمان به قدرت و زور و سلطه، شروع می‌شود.

کمترین کاری که هر کدام از همه ما در ابتدا می‌توانیم بکنیم، تفکر (فقط تفکر، نه بیشتر!) در اعتقاد و باورمان به قدرت و زور و سلطه است. آیا این هم از نظر منتقد من،  آرمان‌شهر و اوتوپی و… است، و در نتیجه غیرممکن؟ 

 

وقتی پندار، از قدرت دوری بجویید و به سمت و سوی حقوقمداری میل کند، لائیسیته را، این‌گونه می‌توان تعریف نمود:

هر شهروندی مختار است که به طور هرچه خودانگیخته‌تر، عقیده و دین را بدون هیچ اکراهی اتخاذ کند؛

هر شهروندی مختار است که به طور هرچه خودانگیخته‌تر، نوع آن عقیده و دین را بدون هیچ اکراهی، خودش انتخاب کند؛

این خودانگیختگی است که لائیسیته را در سطح افراد و هسته‌های مردمی و به تبع آن در سطح جامعۀ مدنی و ملت به طور عملی متبلور می‌کند.

این تبلور، با اشراف به حقوق ذاتی بشر و حقوق شهروندی و حقوق ملی، و بر اساس این حقوق (از جمله، و به خصوص، استقلال و آزادی) استوار است. 

یک چنین  جامعه و ملتی به این ترتیب، یک قانون اساسی تدوین می‌کند که مملو از حقوق و خالی از مرام باشد و بدین ترتیب مردم به طور مداوم، لائیسیته را هرچه بیشتر به دولت تحمیل می‌کنند که 

یک چنین جامعه و ملتی به این ترتیب، نوعی قانون اساسی تدوین می‌کند که مملو از حقوق و خالی از هرگونه مرام دیگری باشد، 

و بدین ترتیب مردم به طور مداوم، لائیسیته را هرچه بیشتر به دولت تحمیل می‌کنند که دولت نسبت به نهادهای دینی و عقیدتی، پیوسته بی‌طرف‌تر بگردد، 

و قلمرو خصوصی و جامعۀ مدنی از تجاوز قدرت‌های دولتی و خصوصی و غیردولتی، پیوسته به میزان بیشتری مصون بماند.

این نباید دستاویزی برای قدرت باشد، که در روند هرچه فردی‌تر کردن و منزوی‌تر کردن افراد، از آنچه که امروز در دنا می‌بنیم هم فراتر بروند. (انچنان که قدرتهای امروز میکنند و گفت: «انسان امروز، در حد یک شماره ناچیز شده است»)

تکلیف دین و عقیده را، خود مردم معین میکنند، و نه مدرسه و نه مسجد و نه دولت و حکومت و نه هر قدرتی.

در عین حال، لائیسیته به این معنی نیست که افراد باید بی‌دین و یا بی‌عقیده باشند. چنین چیزی محال ممکن است!

بدین ترتیب، جامعه مدنی، این مفهموم لائیسیته  را از جامعه سیاسی مطالبه می‌کند. در تنیجه، احزاب و تشکیلات و افرادی که روی به قدرت و پشت به ملت دارند، و به دین و عقیده، بیش از دستمایه‌ای برای رسیدن به قدرت، و ماندن در قدرت، و بکار بردن قدرت برای پیش‌برد منویات قدرت نظر ندارند، به مردم شناسانده می‌شوند. مردم، خشونت‌زدایی و نفی تبعیض‌های دینی و عقیدتی را از جامعه سیاسی، مطالبه می‌کنند. اگر فعالان جامعه سیاسی، از قدرت دوری نجویند و به مردم نزدیک نشوند، به زودی منزوی و حذف خواهند شد. 

علی صدارت

https://alisedarat.com  

چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹

در این ساعت آمار کرونا به این ترتیب گزارش شده:

Last updated: May 13, 2020, 20:47 GMT

Coronavirus Cases: 4,408,708

Deaths: 296,833

مطالب مرتبط=

۱- منشور لائیسیته

https://iranliberal.com/منشور-لاییسیته/ 

۲- صدارت : ابهام در منشور لائیسیته، و شفاف‌سازی آن در یک گفتگوی(۱)دوستانه.

https://alisedarat.com/1398/09/18/5419/ 

۳- لائیسیته بدون جدایی- رامین کامران

https://iranliberal.com/تازه-ها/لائیسیته-بدون-جدایی-رامین-کامران/?fbclid=IwAR1GkBWuI8CJfrp0MPPJYuas-jrgT1n2HsuWeupMDXed3LkA52aBV49DRy0 

۴- صدارت :ابهام در منشور لائیسیته، و شفاف‌سازی آن در یک گفتگوی(۲)دوستانه، با نگاهی به مقوله قدرت.

https://alisedarat.com/1398/10/11/5520/ 

۵- صدارت : ابهام در منشور لائیسیته، و شفاف‌سازی آن در یک گفتگوی(۳)دوستانه، و مختصری در باب روابط قوا.

https://alisedarat.com/1398/12/09/5737/ 

۶- صدارت : ابهام در منشور لائیسیته، و شفاف‌سازی آن در یک گفتگوی(۴)دوستانه، با پاسخ به اشاراتی در رابطه با آقای بنی‌صدر.

https://alisedarat.com/1398/12/22/5771/ 

نظر بدهید