حمید رفیع: اصلاح طلب، سلطنت طلب

Dec 28th, 2019 | مقالات

rafi hamidوقتی‌ خانم گوگوش برای اولین بار بعد از خروجش از ایران به پاریس آمد از خاتمی دفاع میکرد و میگفت باید به او و یارانش مهلت داد و آنها را حمایت کرد ! چند شب پیش دوباره به پاریس آمد و اینبار از استبداد پهلوی حمایت کرد! قبل از او کسانی چون خانم مسیح علینژاد از اصلاح طلبی به پهلوی طلبی گرایش کرده بودند به این فکر افتادم که چه نکات مشترکی بین این دو دسته است! 

اصلاحطلبان کسانی هستند که اصول انقلاب، استقلال و آزادی را برای تمایتخواهی خویش زیر پا گذاشتند و علیه انقلاب کودتا کردند و استبداد جدیدی بنام دین و در واقع ضد دین تاسیس کردند.  سلطنت طلبان کسانی هستند که به تمامیتخواهیشان با انقلاب 57 پایان داده شد تا اصول استقلال و آزادی که با کودتای ننگین ۲۸ مرداد علیه دکتر مصدق زیر پا گذاشته بودند دوباره احیا شوند. میبینیم که هر دو دسته ضد اصول انقلاب، استقلال و آزادی و انقلاب ایران که برای احیا این اصول و حقوق ملت ایران بود هستند.

هر دو دسته ملت ایران را لایق دمکراسی نمیشناسند و این موضوع را حتی پنهان هم نمیکنند. هر دو برای توجیه تمامیتخواهی خود مدعی “استبداد صالح” هستند البته امنیت کشور را هم برای توجیه خود بکار میبرند.

کمی‌ به تارخچه این دو دسته بپردازیم :

بعد از انقلاب اصل استقلال لازم میکرد که محور تصمیمگیری بجای محور ساختن قدرت‌های خارجی، دفاع از حقوق ملی گردد و برای تعیین سرنوشت وطن کسی‌ شریک ملت بنام شاه، بنام دین، بنام … نگردد.

بعد از انقلاب آنها که بعد‌ها به اصلاحطلب معروف شدند، کنار سلطنت طلبان علیه اصل استقلال  عمل کردند.

سلطنت طلبان در طرحی که اشرف پهلوی با همدستی راکفلر و چند نفر دیگر ریخت شاه را مخفیانه از کانادا به آمریکا بردند تا همدستان آنها به اسم “اعتراض” خیانت گروگانگیری را ممکن سازند، آنها که اسم خود را”دانشجوی” خط امام گذاشته بودند کنار خیانتکارانی چون خوینیها و.. دوباره محور تصمیمگیری را قدرت خارجی در شکل “مرگ گفتن” علیه حقوق ملی کردند و ایران را وارد بحرانی‌ عظیم ساختند و خیانت خود را از دهان خمینی انقلاب دوم، بزرگتر از انقلاب ایران خواندند!! و در موقع آزادی گروگانها قراردادی بدون تصویب رئیس جمهور وقت بر خلاف قانون اساسی‌ که هنوز مردم از محتوی آن مطلع نیستند بستند، بهزاد نبوی یکی‌ از این خیانتکاران بود

چندی بعد برخی از نظامیان سلطنت طلبان کنار بختیار صدام را تشویق به حمله به ایران کردند، با صدام قرار گذاشته بودند که در عوض خیانت خود، در جنگی که قرار بود بعد از چند روز با شکست ایران تمام شود! صدام خوزستان را تحت کنترل آنها بگذارد تا با بستن شیر‌های نفت ایران به قدرت برسند ! اصلاح طلبان بعد از جنگ گفته بودند حاضرند نصف ایران برود اگر بنی صدر هم برود! چرا بنی صدر؟ چون او و یارانش از اصول انقلاب و و حقوق ملت ایران که اصول جنبش ملی کردن نفت و انقلاب مشروطه هم بود دفاع میکردند! بر خلاف آرزو‌های این زورپرستان ارتش ایران توانست بعد از چند ماه ارتش صدام را شکست دهد تا آنجا که صدام درخواست صلح کرد و عربستان پرداخت غرامت را پذیرفت، اصلاحطلبان که در پی کودتا علیه انقلاب بودند صلح را نپذیرفتند و وارد مذاکرات پنهانی با نامزد جمهوریخواهان آقای ریگان شدند تا در عوض اسلحه برای ادامه جنگ، گروگان‌ها را تا پایان انتخابات آزاد نسازند که این خیانت به ایرانگیت و اکتبر سوپرایز معروف شد و جنگ را نعمت خواندند! و آنرا برای نابودی نسل انقلاب هشت سال ادامه دادند

نماینده خامنه‌ای و رفسنجانی  در لندن به آقای سرهنگ الیور نورث گفته بود که ایران باید در جنگ شکست بخورد تا میانه روها دولت را قبضه کنند و نام هزار کادر میانه رو را در اختیار او قرار داده بود و یک نزدیک دولت اسراییل آقای داوید کیمچی را بعنوان واسطه به کاخ سفید فرستادند که اگر دولت آمریکا از ایرانگیتیها حمایت کند آنها حاضرند حتی آقای خمینی را هم بکشند.

برای واضح شدن وابستگی در شکل مرگ گفتن ، صحبت آقای آلن کلارک را در زیر می آورم

آقای الان کلارک وزیر دفاع خانم تاچر در دادگاه رسیدگی به فروش اسلحه محرمانه به ایران گفت: جنگ عراق با ایران در سود اانگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامه آنرا فراهم کردیم.

در آخر این دو دسته برای توجیه اندیشه خود صحبت از امنیت میکنند تا بگویند بدون زور نمیشود امنیت را ایجاد ساخت ! خب با این حرف نشان میدهند که اصالت را به زور میدهند نه به حقوق ! اما امنیت چیست ؟ حفظ و احیا حقوق است، تنها حق، حق حیات نیست، حق داشتن نظر و  بیان آن، حق تصمیمگیری برای سرنوشت خویش و وطن، حق.. از حقوق انسان است، حق شهروندی، حقوق طبیعت، حقوق ملی، که حفظ این حقوق با استبداد در هر شکلش ممکن نیست پس امنیت در استبداد حرف دروغ است.

 با ما است با احیا و حفظ حقوق خود به عنوان بشر و شهروند، حفظ و احیا حقوق طبیعت، دفاع و حفظ حقوق ملی, برای خود و‌ وطن امنیت ایجاد کنیم. این مهم بدون پندار نیک ممکن نمیشود، پس پندار خود را از اصالت دادن به زور پاک سازیم . انزمان ساختن ایران مستقل و ازاد ممکن خواهد شد

هوادارن این دو گروه، مدعی هستند که چون ملت ایران هیچوقت به استقلال، آزادی و احیا حقوق خود نخواهد رسید باید بین استبداد‌های “صالح” انتخاب کند تا از “بالا” تغییر ممکن شود! و طرفداران استبداد تاجدار می‌گویند شاه کمتر ستم میکرد!

در پاسخ این افراد میگویم،  کمی‌ مطالعه و تحقیق گناه نیست،  اسناد سیا موجود است بخوانید، خاطرات اعلم رئیس دربار شاه در چند جلد موجود است مطالعه کنید.

 اینکه استبداد ظالم حاکم که با کودتا علیه انقلاب تاسیس شد فراگیرتر از استبداد شاه است حرف غلطی نیست. مثل داستان هفت خوان حکیم فردوسی است ،

 از هر خوانی که عبور کنیم، خوانی عظیمتر که پنهان بوده نمایان میشود که باید از آن تا عبور از آخرین خوان عبور کنیم.

 در آن داستان، فردوسی می نویسد که رستم مقابل خوان هفتم لحظه‌ای دروغ انتخاب بین بد و بدتر به ذهنش میاید که کاشکی‌ وارد این تجربه نشده بود! ولی‌ سریع بیاد میاورد هدف این تجربه چه بوده و این دروغ را از ذهن پاک میکند و از خوان هفتم عبور می‌کند. با ما است تا از تجربه انقلاب درس بگیریم، بدانیم ضعف‌های ما علت شکست‌های جنبش‌های ما بوده و تا آنها را از خود دور نکنیم اسیر میمانیم. بایستیم و بیاد بیاوریم که جنبش‌های ما برای استقلال و آزادی ایران ، احیا حقوق برابر برای ایرانی به عنوان بشر و شهروند، احیا و حفظ حقوق طبیعت، احیا و دفاع از حقوق ملی بوده و است و از این خوان باید رستم وار عبور کنیم تا کسی‌  فردا فکر کودتا و ایجاد ولایت مطلقه جدید به سرش نزند و ساختن ایران مستقل و آزاد ممکن گردد

این مطلب برای روشن کردن این دو گروه بود، تا نشان دهم که این افراد که از حمایت از اصلاح طلبان به حمایت از استبداد پهلوی روی میاورند، نه به استقلال، نه به آزادی نه به حقوق برابر برای ایرانی به عنوان بشر و شهروند نه به حقوق طبیعت ایران ، اعتقاد ندارند، طرفدار استبداد “صالح” هستند! مردم ایران را لایق دمکراسی نمیشناسند. اما اکنون که تجربه اصلاحطلبی شکست خورده است و انواع و اقسام امکانات از آنها گرفته شده است برای کسانی که برای مردم و جایگاه آنان اهمیتی قائل نیستند تنها محل قدرت برای جمع شدن و استفاده از امکانات قدرت که دول خارجی در اختیار این افراد می گذارند جمع شدن حول خانواده پهلوی است. از اینروست که بسیاری که اصلاحطلبان به خارج که می رسند برای ارضا امیال خود به صف طرفداران خانواده پهلوی که امکانات مالی فراوان دارند می پیوندند.

 با ما است از هفت خوان استبداد برای رسیدن به استقلال و آزادی با پشت کردن به طرفداران استبداد از هر جنس آن با تاج، با عمامه، با چکمه و..با احیا حقوق خود به عنوان بشر و شهروند که محتاج پاک کردن باور از اصالت دادن به زور است ساختن ایران آزاد و مستقل را ممکن سازیم.

شاد باشید.   

نظر بدهید