حمید رفیع: شعار “همه با هم” آیا امروز بعد از تجربه انقلاب راه حل است؟

Feb 25th, 2018 | مقالات

rafi hamidبخشی از ضدّ انقلاب تشکیل شده از طرفداران استبداد شاهنشاهی و طرفداران استبداد ولایت مطلقه فقیه که ۴۰ سال است با دروغ‌هایشان سعی‌ کرده و میکنند ملت ایران را وادار کنند “پوزش بخواهد” که انقلاب کرده است!! و سعی‌ کرده و میکنند، آنها را ضدّ انقلاب خود کنند. طرفداران استبداد قبلی‌ با وجود اینکه شاه سابق اشتباهات خود را پذیرفت و درخواست جبران کرد و گفت صدای انقلاب را شنیده، به اندازه او انصاف ندارند و طلبکارانه دروغ میسازند که اصلا استبدادی نبوده و انقلابی در کار نبوده و ملت بیسواد چه میفهمد از انقلاب و..! و انقلاب را شورش مینامند!.

طرفداران استبداد کنونی که با کودتا علیه انقلاب کنار خمینی وقتی‌ خطاب به ملت ایران گفت “اگر ۳۵ ملیون شما بگویید بله من خواهم گفت نه” و با اعدامهای گروهی بدون محاکمه و ادامه جنگی که ایران در آن پیروز شده بود به عنوان اینکه “ نعمت ” است استبداد سیاه دینیشان را تاسیس کردند در اشکال مختلف با دروغ دشمنی با انقلاب را ترویج میکنند!۱-  جناح اصلاحطلب (که در کودتا علیه انقلاب نقش اساسی‌ داشت) تکرار میکند که بدبختی امروز ازانقلاب است و نه از آنها! مثل اینکه کودتایی نشده! و تبلیغ علیه انقلاب کرده و میکند

۲- جناح اصولگرا که به دروغ برای تخریب انقلاب می‌گوید که برای آزادی و استقلال و آبادی وطن انقلاب نکردیم برای “اسلام عزیز” انقلاب کردیم که یک دروغ عظیم است تا نگوید برای عشق به قدرت، وطن و اسلام را قربانی آن کرده و میکند.

دسته اول که سالها در توهین به ملت ایران تا آنجا پیش رفته بود که ملت ایران را نادان، بدون فرهنگ می‌نامید و مدعی میشد که این ملت چی‌ میفهمد که بخواهد که شاه یا استبداد او برود؟ و مدعی میشد که ملت ایران فقط بازیچه بوده والا شعورش به این حرفها نمیرسید! این دسته مثل ارباب کنونیشان آقای ترامپ که چندی پیش ملت ایران را تروریست خوانده بود و ایرانیانی که اجازه اقامت داشتند و در سفر بودند، برای ورودشان مشکل ایجاد کرده بود، و برای شادی مستبد عربستان اسمی مضحک به خلیج فارس داده بود، گمان نمیکردند که ملتی که می‌گفتند کاری به سیاست ندارد و آنقدر گرفتار است که فقط تماشاگر شده به جنبش بیاید! نوکران و اربابشان مجبور به توجیه حرفهایشان شده اند و یکروزه ملت نادان شد ملت قهرمان

 در جریان جنبش کنونی، ملت ایران خطاب به مسئولان  استبداد دینی از اصلاحطلب تا اصولگرا گفت که راه حل را با گذار از آنها یعنی‌ خارج از استبداد دینی و در ایران میداند، گفت استقلال، آزادی (اصول انقلابش) ، جمهوری ایران یعنی‌ دین و مرام باید از بنیاد دولت جدا باشند و به استبداد پیشین گفت شاه نمیخواهد! چرا که میداند که از آن استبداد گذار کرده و حق خودش میداند بین خوب و بهتر انتخاب داشته باشد و نه بین بد و بدتر! طرفداران استبداد شاهنشاهی نمیدانند چگونه از جنبش امروز حمایت کنند، آنها که سال‌ها است انقلاب ۵۷ و جنبش ملی کردن نفت را محکوم کرده اند و به ملت ایران توهین کرده اند، امروز چه میتوانند بگویند! طرفداران استبداد دینی جنبش را شورش مینامند و محکوم میکنند

در این بین عده‌ای که کارشان ترساندن ملت است میگویند شاه، قبل از جنبش ملی کردن نفت مستبدی ملایم بود و نمایندگان مردم هم آن زمان حق انتخاب شدن داشتند، با جنبش ملی کردن که استقلال و آزادی هدفش بود شاه از ایران رفت و در پی‌ کودتا بر آمد. شاه با کودتای سیاه ۲۸ مرداد با همدستی روحانیت و دولتهای انگلیس و آمریکا استبداد سیاهی را ایجاد کرد که هیچ نماینده غیر فرمایشی حق انتخاب شدن نداشت! بعد با انقلاب که خواست‌هایش آزادی و استقلال بود شاه رفت ولی‌ اینبار خمینی علیه این انقلاب کودتا کرد و استبداد سیاهتری ایجاد شد! این عده نتیجه میگیرند که چون ملت ایران توان حفظ دستاورد‌های خودش را ندارد و در پی‌ هر انقلاب او، زورپرستان برای رسیدن به قدرت کودتا میکنند و ساختن استبدادی بدتر را ممکن میسازند پس باید که جامعه از جنبش بترسد! در این حرف‌ها آنچه صحیح است این است که باید علتهایی که کودتا علیه جنبش‌های ما را ممکن ساخت را در عینیت و در باورهای خود  بشناسیم و نابود کنیم نه اینکه دست از تجربه برداریم! باید از تجربیات ملتهای دیگر بیاموزیم، برای مثال ملت فرانسه برای رسیدن به اهداف انقلابش ۲۰۰ سال و ۵ جمهوری لازم شد تا بدون رها کردن تجربه انقلابش، با نابود ساختن علتهایی که مانع رسیدن به هدف انقلابش بودند به نتیجه برسد.

 یکی‌ از ضعف‌های ما در تاریخ مبارزاتمان این بود که بعد از شکست جنبشی، نسلی که جنبش کرده بود، تجربه را علت شکست میدانست و بدون تصحیح اشتباهات و علتهای شکست در باور و در عینیت و بنابراین بدون درس گرفتن از آن، تجربه را رها می‌کرد و بعد از مدتی تجربه جدیدی را آغاز می‌کرد! در نتیجه ضعفها که علت شکست بودند باعث شکست تجربه جدید می‌شدند. دشمنان تجربه انقلاب هراسانند که ملت ایران اینبار تجربه انقلابش را رها نکند چون اگر ضعفها تصحیح شوند، برای آنها آینده‌ای نیست. بدانیم، راه حل، ادامه تجربه انقلاب، با تصحیح اشتباهات و ضعفها و درس گرفتن از آن است تا به اهداف آن یعنی‌ استقلال آزادی، جمهوری ایران برسیم و جامعه‌ای بسازیم که در آن هر ‌ایرانی دارای حقوق برابر از هر جنسیت، قومیت، دین یا مرام به عنوان بشر و شهروند است که این حقوق ماورای آداب و رسوم و دین یا مرامی است که ‌ایرانی انتخاب می‌کند. ‌ایرانی بسازیم که احیای حقوق طبیعت ممکن میشود و دفاع از حقوق ملی محور تصمیمگیری میشود.

 سالها عده‌ای با اعتراض می‌گفتند که چرا نسل انقلاب و روشنفکرهای آنزمان دروغ‌های خمینی را در پاریس باور کردند؟ مگر گذشته او و آنچه نوشته و گفته بود را ندیده بودند؟ می‌گفتند نباید نسل انقلاب باور می‌کرد خمینی عوض شده و میبایست او را به آزمایش میکشید تا معلوم شود آیا عوض شدن او یک تاکتیک برای رسیدن به قدرت است یا یک واقعیت؟! این دسته به این بهانه به خود اجازه میدهد که از نسل انقلاب طلبکار شود که چرا “تغییر” خمینی که مرجع تقلید و پیر مردی مسن بود را باور کرد! امروز عده‌ای از همان دسته  می‌آیند مگویند نوه رضا خان عوض شده دیگر وابسته و نوکر خارجی نیست و دخالت آنها را در امور ایران مثل پدرش نمیخواهد؟! کلی‌ دمکرات شده! به آنها باید بگویم که با تجربه خمینی، باور به عوض شدن این آدمها بنا به قولهایشان ارزشی ندارد. با این همه کمی‌ چون و چرا کنیم! برای چه مبارزه می‌کنیم؟ ۱- اگر برای بردن استبداد کنونی و آوردن سلسله دیگر باشد باید مثل  تاریخ شاهنشاهی که هر کس که میخواست سلسه خودش را بسازد دنبال جمع کردن قشون‌ بود، باید قشون‌ جمع کرد و به هر همدست قول، جاه و مقام و پول داد و سلسه‌ای را با کشتار بجای سلسله دیگر نشاند! یا ۲- برای احیای حقوق بشر، حقوق شهروند ، حقوق طبیعت در ‌ایرانی آزاد و مستقل مبارزه کرد در آنصورت دنبال قشون‌ کشی نباید بود باید به اصول در زندگی وفادار بود و عمل کرد.  من برای اصول مبارزه کرده و می‌کنم. سوالی دیگر، آیا آقای پهلوی به اندازه پدرش انصاف دارد که بگوید انقلاب بزرگ ایران را دیده یا هنوز آنرا شورش مینامد؟! آیا کودتا علیه دکتر مصدق را دیده یا هنوز می‌گوید این دکتر مصدق بوده که میخواست کودتا کند!! آیا قبول کرده که ثروت ملی را در خروج از ایران دزیده اند! آیا ایشان نبودند که چندی پیش از نخست وزیر فاشیست اسرائیل و بعدش از آقای ترامپ کمک برای تغییر نظام در ایران کرده بودند! میبینیم که تشنگان قدرت چه خمینی چه این جناب عوض بشو نیستند! کافی‌ است که به پندار و کردار و گفتارهایشان نگاه کنیم، اندیشه آنها مثل مستبدان حاکم، زور است در شکل توهین، دروغ، تهمت و خشونت!

 برای گذار از استبداد دینی بعضی‌ می‌‌پرسند آیا نباید همه نیروهای سیاسی با هم جمع شوند؟ همه با هم شوند؟ در پاسخ باید بگویم من حق را با انسان نمیسنجم، انسان را با حق می‌سنجم. آزادی، استقلال، حقوق بشر، حقوق شهروندی برای من حق هستند، هر گروه و شخصی‌ با هر مرام و دین که در پندار و گفتار و کردار به این اصول عمل کرده و میکند یار و همرزم من هست و آنها که برای ماندن در قدرت یا به آرزوی رسیدن به آن، این اصول را زیر پا گذاشته یا میگذارند دشمن من هستند، این زورپرستان ضعف خود را به ملت نسبت داده و میدهند و در ذلالت به خدمت قدرتهای خارجی درآمده اند. ملت ایران ضعیف نیست و تغییر فقط به خواست او در تغییری که او در باور خود باید ایجاد کند ممکن است!

شاد باشید.

حمید رفیع

نظر بدهید