جمال صفری(۷ ): اشغال ایران توسط قوای متفقین درجنگ جهانی دوم و سقوط پهلوی اول

Sep 22nd, 2016 | مقالات

Mosadegh-Mohamed-1۲۶ خرداد، بمناسبت صد و سیُ و سومین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (۱۱۷ ) – بخش بیستم

      جا دارد در اینجا زندگینامۀ دریا دار شهید غلامعلی بایندر را در اختیار خوانندگان ارجمند قرار دهیم:

زندگینامه  دریادار  غلامعلی بایندر

     «غلامعلی بایندر، فرزند دوم مرحوم علی‌اکبر بایندر (پدر۳ شهید) از تیره ترکان آق‌قویونلو (بایندریه) در سال ۱۲۷۷ در تهران دیده به جهان گشود.

    وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون به پایان رساند وسال ۱۲۹۹ از مدرسه نظام مشیرالدوله با درجه ستوان‌دومی فارغ‌التحصیل شد.

    بایندر پس از دریافت اولین نشان نظامی خود در اردوکشی مازندران، به خاطر شرکت در جنگ با «سیمیتقو» و ابراز شجاعت و نبرد با نیروهای متجاوز روسیه (در شمال کشور) به دریافت نشان ذوالفقار که بالاترین نشان ارتش بود، مفتخر شد.

٭ناوشکن شهید بایندر:

    سپس، در خرداد ۱۳۰۲به فرانسه اعزام شد و تا سال ۱۳۰۷، طی مدت ۵ سال، دوره‌های دانشکده توپخانه «پوآتیه» و دانشکده تکمیلی«مونتن بلو» و دانشگاه جنگ فرانسه را با موفقیت طی و به کشور مراجعت کرد.

    در سال ۱۳۱۰ و در شرایطی که با درجه سرگردی مسوولیت فرماندهی هنگ توپخانه لشکر یک مرکز را عهده‌دار بود، برای تشکیل نیروی دریایی ایران به همراه یک گروه ۲۰۰ نفری جهت آموزش به ایتالیا عزیمت و پس از خاتمه آموزش به همراه ناوهای خریداری شده جدید به کشور مراجعت و نیروی دریایی نوین ایران را در آب‌های گرم خلیج همیشه فارس، عملیاتی کرد.

    وی‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ ایران‌ در ۱۳۱۰شمسی‌ به‌ سمت‌ کفیل‌ فرماندهى‌ نیروی‌ دریایى ‌جنوب‌ منصوب‌ و عازم‌ آنجا شد. حضور بایندر در این منصب برای پاسداری از حریم مرزهای آبی ایران بخصوص اروند رود اهمیت زیادی داشت.

    اروند رود در مقاطع زیادی از تاریخ، کانون اختلافات بین ایران با همسایگان غربی بود. براساس آخرین قرارداد منعقده بین ایران و پادشاهی عثمانی (قبل از استقلال عراق) مربوط به پروتکل ۱۲۹۲ هجری شمسی(مطابق با ۱۹۱۳ میلادی) و تحدید حدود ۱۹۱۴ میلادی بود که طی آن برای نخستین بار اروند رود، از دهانه آن و به طول ۸۱ کیلومتر به دولت عثمانی واگذار و ورود اتباع ایرانی به اروند رود به منزله ورود به خاک عثمانی تلقی می‌شد. تا این که دولت ایران پس از استقلال عراق و به رسمیت شناختن دولت آن کشور، طی یادداشتی به جامعه بین‌الملل و دولت عراق اعلام کرد که قراردادهای منعقده با دولت عثمانی از نظر ایران فاقد اعتبار است.

    متعاقب این اعلام نظر روابط دو کشور رو به تیرگی گذاشت و مذاکرات فی‌مابین آغاز شد. دولت انگلیس که نقش عمده‌ای در استقلال عراق داشت به منظور تأمین منافع گوناگون خود در هند و تسلط بر خلیج فارس، با گماردن یک افسر انگلیسی به سمت رئیس بندر بصره و ایجاد زمینه حضور وی در جلسات متشکله بین دو دولت ایران و عراق، عملا با دستیابی ایران به امتیاز حاکمیت مشترک در اروند رود مخالفت کرد که نتیجه آن صدور عهدنامه جدیدی در سیزدهم تیر ماه ۱۳۱۶ (مطابق با ۱۹۳۷ میلادی) بین ایران و عراق بود.

   در عهدنامه اخیر که باز هم با نفوذ استعمارگرانه انگلیس تدوین شده بود، خط تالوگ (خط عمیق رودخانه) در بخش کوچکی از مسیر اروندرود به‌عنوان مرز مشترک معین شده و بقیه خط مرزی در حد کم‌عمق ساحل ایران منظور و مقرر شد که ظرف مدت یک سال قراردادی جهت تشکیل اداره مشترک اروندرود تنظیم و به امضای طرفین برسد.

    رضاخان پس از پذیرش عهدنامه و بدان جهت که در قرارداد اخیرالذکر امتیازات بیشتری از دست ندهد طی حکمی فرمانده وقت نیروی دریایی (ناخدایکم غلامعلی بایندر) را به عنوان نماینده دولت ایران در امور دریایی، به وزارت امور خارجه معرفی کرد.

  bayandar gholamali 20092016   از ماموریت‌های‌ مهم‌ بایندر در این‌ منصب‌ سفر به‌ جزیره تنب‌ همراه‌ گروهى‌ از افراد نیروی‌ دریایى‌ در سال ۱۳۱۳شمسی‌ بود. او ضمن‌ بازدید از آنجا رسما به‌ مقامات‌ نیروی‌ دریایى‌ انگلیس‌، مستقر در تنب‌ اعلام‌ کرد که‌ این‌ جزیره‌ بخشى‌ از ایران‌ است. وی‌ با این‌ کار موجبات‌ نگرانى‌ و اعتراض‌ وزارت‌ خارجه بریتانیا را فراهم ‌آورد.

    در سال ۱۳۱۲ به دستور غلامعلی بایندر فرماندهی نیروی دریایی ‏ایران ناو پلنگ به بندر باسعیدوی جزیره قشم رفته و با پایین آوردن پرچم انگلیس، ‏پرچم ایران را در این بندر به اهتزاز درمی‌آورد. این اقدام، هیجان گسترده‌ای در بحرین و ساحل جنوبی ‏خلیج فارس ایجاد می‌کند. اما انگلیسی‌ها نیز ساکت نمی‌نشینند و اعتراضات گسترده و پیاپی را علیه دولت ‏ایران اقامه می‌کنند.

     در این میان، رضاشاه و ارکان حرب کل قشون نیز به سرزنش بایندر می‌پردازند و ‏وی را به دلیل اقدام ابتکاری‌اش در اخراج انگلیسی‌ها تخطئه می‌کنند. انگلیسی‌ها نیز از فرصت استفاده کرده ‏و ضمن بازگشت به باسعیدو، تبلیغات زیادی علیه بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران راه می‌اندازند.

    با این حال مقاومت دستگاه سیاست خارجی ایران منجر به خروج انگلیسی‌ها از باسعیدو می‌‌شود ولی با ‏تاکیدات رضاشاه، بایندر از ادامه سیاست اعتراضی نسبت به انگلیسی‌‌ها دست برمی‌دارد.

    به این ترتیب، با وجود ‏آزادی باسعیدو، بخش دیگری از خاک ایران یعنی بحرین کماکان در اشغال نظامی انگلیس باقی مانده و ‏بایندر موفق به تداوم سیاست‌های خویش نمی‌شود.

    غلامعلی بایندر در سال ۱۳۱۵ در مقام اولین فرمانده نیروی دریایی نوین ایران به درجه ناخدایکمی (سرهنگی) نایل آمد و در سال ۱۳۱۹ به درجه دریاداری (سرتیپی) رسید و برابر مقرارت ارتش، از تاریخ یک روز قبل از شهادت به درجه دریابانی (سرلشکری) نایل شد.

    غلامعلی بایندر فرزند خانواده‌ای بود که دارای ۵ فرزند پسر بود. برادر بزرگ‌تر وی به نام غلامحسین بایندر که او هم از افسران تحصیلکرده نیروی دریایی بود، ۱۱ سال پس از شهادت غلامعلی به سمت سومین فرمانده نیروی دریایی ایران منصوب شد. ۳ برادر کوچک‌تر شهید دریابان غلامعلی بایندر که آنها هم از افسران برجسته ارتش ایران بودند به ترتیب عبارت بودند از:

   سرتیپ مهندس نصرالله بایندر (پسر سوم خانواده)، شهید سرهنگ هوایی اسدالله بایندر (پسر چهارم خانواده) و شهید ناوسروان مهندس دریایی یدالله بایندر (پسر پنجم خانواده).

٭ نحوه شهادت دریابان غلامعلی بایندر:

    شهید بایندر که ۴۸ ساعت قبل از شهادت علاوه بر مسوولیت فرماندهی نیروی دریایی، به سمت فرماندهی کل منطقه جنوب خوزستان نیز منصوب شده بود و تیپ مستقل مرزی را تحت امر داشت در ساعت ۴ بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰، با شنیدن صدای انفجار، با سرعت از منزل خارج و با استفاده از قایق موتوری و زیر آتش مسلسل نیروهای مهاجم انگلیسی، خود را به مقر فرماندهی رسانده و پس از صدور دستورات لازم به افسران ستاد و فرماندهان، به تلگرافخانه رفته و گزارش وقایع و هجوم نیروهای انگلیسی را به تهران و اهواز مخابره می‌کند.

    آنگاه با حضور در قرارگاه گردان مرزی، عده‌ای را مامور مقاومت در برابر مهاجمین کرده و خود که مسلح به یک قبضه تفنگ برنو بود به اتفاق سروان ولی‌الله مکری‌نژاد که معاون فرمانده گردان یکم هنگ ۸ توپخانه بود با اتومبیل و از راه خشکی عازم خرمشهر شد، تا ستاد فرماندهی عملیات را در منطقه حفار(که از لحاظ نظامی موقعیت مناسبی داشت و بیش از ۲ قبضه توپ ۱۰۵م.م و گروهی سرباز در آنجا مستقر بودند) تشکیل دهد.

    اما چند دقیقه بعد از حرکت، با نیروهای موتوریزه مهاجمین انگلیسی مواجه و در حین مقاومت و جنگ و گریز با آنان در شرایطی که تلاش می‌کردند تا با استفاده از پستی و بلندی‌های منطقه، خود را به نهر جاسبی برسانند با رگبار مسلسل متجاوزان انگلیسی در حوالی پاسگاهی نزدیک بی‌سیم خرمشهر به شهادت رسیدند.

    بایندر در روزگار نوجوانى‌ دارای‌ علایق‌ ملى‌ و سیاسى‌ بود. از این‌ رو، زمانى‌ که‌ در مدرسه نظام‌ مشیرالدوله‌ تحصیل‌ مى‌کرد، داخل‌ فعالیت‌های‌ سیاسى‌ شد و همراه‌ با چند تن‌ از همکارانش‌ چون‌ عبدالله‌ هدایت‌ (بعدا ارتشبد) و رزم‌‌آرا (بعدا سپهبد و نخست‌‌وزیر) به‌ عضویت‌ حزب‌ سوسیال‌ دموکرات‌ درآمد.

    دریادار بایندر با توجه‌ به‌ اقامت‌ چند ساله‌ در کشورهای‌ اروپایى‌ به‌ زبان‌های‌ انگلیسى‌، فرانسه‌، ایتالیایى‌ و ترکى‌ تسلط داشت‌ و به‌ این‌ زبان‌ها به‌ خوبى‌ تکلم‌ مى‌کرد. وی‌ مردی‌ اهل‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ و نویسنده‌ بود. در ایام‌ اقامتش‌ در جنوب‌ به‌ تحقیقات‌ و مطالعات‌ قابل‌ توجهى‌ درباره خلیج‌ فارس‌ دست‌ زد که‌ نتایج‌ برخى‌ از آنها را بعدا منتشر کرد.

     آثار مکتوب‌ بایندر عبارتند‌: ۱. نقشه خلیج‌ فارس‌ (تهران‌، ۱۳۱۰ش‌)و 2. خلیج‌ فارس‌ (خرمشهر، ۱۳۱۷ش‌) و 3. جغرافیای‌ خلیج‌ فارس‌ (تهران‌، ۱۳۱۹ش‌) و 4. اصول‌ دریانوردی‌ و 5. آیین‌نامه‌های‌ توپخانه‌ در ۶ جلد و ۶. راهنمای‌ ناوی و ۷. مقالاتى‌ در مجله ارتش و ۸. دستور تیر توپخانه سبک و ۹. آیین‌نامه مشق‌ پای‌ توپ‌ کوهستانى‌.

     مقاومت جدی دیگر ارتش ایران در شمال صورت گرفت. در آن زمان، ناوسروان‌ یدالله‌ بایندر ‌ مسوولیت‌ کفالت‌ فرماندهى‌ نیروی‌ دریایى‌ در دریای‌ خزر را به عهده‌ داشت. در سال ۱۳۲۰ به واسطه اسناد به دست آمده از جاسوسان روسیه در ارتش ایران، متوجه می‌شود که نیروهای روسیه قصد دارند با بهره‌گیری از درگیری جنوب ایران و تخلیه نیروهای نظامی شمال، به ایران حمله کرده و شهرهای شمالی را متصرف شوند.

    او درصدد دفاع برمی‌آید. وی ابتدا از ستاد فرماندهی در تهران کسب تکلیف می‌کند. اما با وجود پاسخ مخابره شده مبنی بر پرهیز از درگیری به علت کمبود نیرو و عدم توان مقابله، یک‌تنه تدابیری دفاعی را اتخاذ می‌کند. بایندر معتقد بود «مملکت به دست یک مشت بزدل اداره می‌شود و اجازه نخواهد داد تاریخ از او به عنوان یک خیانتکار یاد کند».

    وی به همراه ناوی‌های جوان با دست خالی، وقتی ستاد نیروی دریایی رشت از فرماندهان فراری خالی شده بود، جلوی بمب‌افکن‌های دشمن سینه سپر کردند و از شهر و میهن‌شان دفاع کردند. او با تنها ناو جنگی که در بندر انزلی وجود داشت بعد از ۳ روز نبرد طاقت‌فرسا راه نفوذ از طریق دریا را بر ارتش شوروی مسدود کرد. سرانجام بعد از ۳ روز مقاومت توسط هواپیماهای ارتش شوروی هدف قرار گرفت. مزار وی در بندر انزلی در محوطه گمرک بندر انزلی است.

٭بخشی از متن وصیتنامه شهید دریابان غلامعلی بایندر:

    توای ایرانی که در این سرزمین پهناور زیست می‌کنی و خلیج فارس را تنها به این انگیزه که بخشی از وطن توست دوست می‌داری. ای هموطن که کرانه‌های سوزان خلیج فارس زادگاه توست و این ژرفای زندگی‌بخش، مرواریدهایش را نثار تو می‌سازد تا مزد تلاشت را از کام کوسه‌ها به درآری و ماهیانش را هدیه فرزندانت، تا قوت آنان را تامین کنی و تو که فرسنگ‌ها دورتر از این دریای یرانی، خلیج فارس را تنها از روی نقشه جغرافیا می‌شناسی، آیا هرگز با خود اندیشیده‌ای که این آب تلخ و شور پهناوربهترین پاسدار تاریخ تو، شرف تو و ملیت توست؟

    توای ایرانی که در گوشه‌ای از این آب و خاک به سر می‌بری و به فرهنگ و تمدن اسلامی خویش می‌بالی و افتخار می‌کنی هیچ می‌دانی که همین دریا، زاده فرهنگ و تاریخ و تمدن تو بوده است؟

    توای ایرانی که در دامنه مفرح کوهستان‌ها، در کرانه‌ِ فیروزفام دریای مازندران، در دشت‌های گسترده داخل کشور زندگی می‌کنی و در سایه درختانش آرامش می‌یابی، در باغ‌های مصفایش روح خود را صفا می‌بخشی و با تماشای طبیعت زیبا و دل‌انگیز آن غرق در لذت می‌شوی… و همه شما که در هر منطقه، از مواهب این سرزمین برخوردارید و آن‌چنان به دهکده و یا شهرستان زادگاه خود دل بسته‌اید که حتی به هنگام ضرورت نیز به زحمت قادر به ترک آن هستید، هیچ می‌دانید که اگر روزگاری، که هرگز چنان روزگار مباد، ایران این مرز دریایی خود را از دست بدهد و یا نیروی لازم برای پاسداری از آب‌های آن نداشته باشد، همه ما چون پرنده‌ای اسیر در قفس زادگاهمان زندانی خواهیم شد؟

    توای ایرانی، همواره به یاد داشته باش که اگر چنان روزی فرارسد، همه شیرینی‌های زندگی در کامت شرنگ خواهد شد.

   در قفس سرزمین خود آن‌قدر محبوس می‌مانی تا ناگزیر همه دسترنج سالیانه‌ات، همه آنچه را که با تحمل تلخی‌ها و مشقات بسیار فراچنگ آورده‌ای، همه دار و ندارت را به کمترین بها از دست می‌دهی تا آنچه را که مورد نیاز توست، به بهای جان به دست آوری.

    پس هرگاه که به این مرز سوزان و آذرخیز می‌نگری، یا بر آب‌های تلخ و شورش گذر داری یا درباره آن سخنی می‌شنوی نخست به ‌یادآور که این آذر برای آن است که در جان دشمنان ایران درگیرد و این تلخی و شوری برای فروبردن درکام آنان است.

    اگر می‌خواهی سرزمین آباییت بزرگ و سربلند بماند و تو که فرزند و زاده این سرزمینی از این سربلندی ببالی و افتخار کنی، اگر می‌خواهی که شایسته نام ایران و قوم ایرانی باشی، نخست این مایه زندگی خود را پاسدار باش، این مرز محافظ را نیرو بخش و آن را چنان که به میراث برده‌ای به دست آیندگان بسپار.(21)

 توضیحات و مآخذ:‏

 1-  «‏‎ ‎یادداشت‌هایی از زندگانی باقر کاظمی» به کوشش: داوود کاظمی و دکتر منصوره اتحادیه‌ (نظام ‏مافی) ، نشر تاریخ ایران ،  جلد چهارم  1393 – صص  270 – 265

‏2 –  سرهنگ غلامرضا نجاتی « تاریخ سیاسی بیست و پنج سالۀ ایران» جلد اول – مؤسسه خدمات ‏فرهنگی رسا- 1371 –  صص 45 – 42 ‏

3-  – خسرو معتضد «  رضا شاه سقوط و پس  سقوط »-مؤسسه مطالعات تاریخ  معاصر ایران – ‏‏1376 –   صص 150 – 136 ‏

‏‏4 – پیشین  – صص   176 – 161

‏‏‏5 –   پیشین  – صص 183 – 177

‏6  – «خاطرات سیاسی  رجال ایران، از مشروطیت تا کودتای 28 مرداد 1332 » جلد2 ، به اهتمام : ‏علی جانزاده – انتشارات جانزاده – 1371 – صص 470 – 457   ‏

‏7-  رضا شاه و بریتانیا- محمد قلی مجد– ترجمه مصطفی امیری – مؤسسه مطالعات و پژوهشهای  ‏سیاسی – بهار 1389 –   صص 341 – 303‏

8 – دکتر محمدقلی مجد « از قاجار به پهلوی» ( اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال های 1309-1298 ) ،  مترجمین: سیدرضا میرزانی، مصطفی امیری –  مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی- 1389 –  صص 363 – 361‏

 ‏9 –  ‏ حسین كاوشی ارتش در دوره رضا شاه –  مرکز اسناد انقلاب اسلامی ‏

‏ ‏10 –  دکتر محمدقلی مجد« از قاجار به پهلوی» ( اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال های 1309-1298 )   – صص 433 – 413

11 – کاوه بیات « امنیه‌های رضاخانی » ،  « نشریه: گفتگو » بهار 1376 – شماره ‏‏15

12 –  محسن ردادی  «سوم شهريور، اشغال ايران و پايان ديكتاتوري رضاخان»‏،  سايت مركز اسناد انقلاب اسلامي

‏13 – سید مصطفی تقوی « ارتش ايران در شهریور 1320»،  سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ‏ایران

‏14 – دلایل فروپاشی ارتش شاهنشاهی در شهریور 1320 ، روزنامه اعتماد

15 –  حسین مکی« تاریخ بیست ساله ایران » جلد هفتم – انتشارات علمی – 1363 –  صص 268  – ‏‏236‏

16 – پیشین ،    صص 402 –  367

17 – – پیشین – صص 486 – 367

18 –  منبع:   ادیب نوروزی    «نیروهای بریتانیایی در طول اشغال ایران» –  سایت دانشجو

  http://www.daneshju.ir/forum/f1176/t57093.html

.19 –   بیات،کاوه؛  « مقاومت هوایی (قلعه مرغی، 8 شهریور 1320) » – مجله  گفتگو ، بهار 1376 – شماره 15   – صص 130 – 121

20   – دریادار امیر هوشنگ آریان پور  ، مجموع مقالات تحت عنوان  « ارتش شاهنشاهی ایران در دوران سلطنت رضا شاه پهلوی»  –  تهیه شده در «اندیشگاه ملی ایرانیان» – آبان ماه 1386  – به نقل از  خبرگزاری جبهه ملی ایران

21 –  خاطرات مهندس  احمد زیرک زاده « پرسش های بی پاسخ در سالهای استثنایی »، به کوشش دکتر ابوالحسن ضیاء ظریفی – دکتر خسرو سعیدی – انتشارات نیلوفر – 1376 ،  صص 64 – 61

22-  « زندگینامه دریادار غلامعلی بایندر – همشهری آنلاین

پس از شهريور 20:

      جلال فرهمند به روایت  اسنادی که  به آن استناد می‌کند  می‌نویسد : ارتش خوش رژه و خوش دک‌ وپز رضاشاهي در مهاجمه سوم شهريور 1320 متفقين با کمترين مقاومت از هم گسيخت و فرو پاشيد! سربازان اجباري و بي‌انگيزه با لباسهاي مندرس سربازي و بدون اسلحه از پادگانها به شهرها فرار کردند و با مشقت به مسقط‌‌الرأسشان بازگشتند. بسياري از آنان که زاده شهرها و روستاهاي دورافتاده ايران بودند به علت بُعد مسير و پياده‌روي زياد از گرما و گرسنگي تلف شدند و چه بسيار خانواده‌ها که از عزيزانشان ديگر خبري به دست نياوردند.

     از سوي ديگر فرماندهان عالي‌ رتبه و نالايق با تبديل خودروهاي ارتشي به ماشينهاي شخصي، وسايل خود و آنچه از ماترک پادگانها مانده بود بار کردند و فرار را بر قرار ترجيح دادند. پادگانهاي خالي شده حتي مورد غارت مردم و عشاير و مناطق ناآرام قرار گرفت. مکانهايي که به زور سر نيزه آرام شده بود مجدداَ با رفع سر نيزه عـَلـَم مخالفت با مرکز را بر افراشتند. ارتشي که رضاخان به آن افتخار مي‌کرد در اندک زماني پس از قبول آتش‌بس ششم شهريور از هم فرو پاشيده بود. حتي لشکرهاي دور از ميدان نبرد، يعني در تهران!

     در روز هشتم شهريور کميسيوني از فرماندهان عالي ارتش شاهنشاهي تشکيل شد و براي جلوگيري از شورشهاي احتمالي پيشنهاد انگليسها را براي مرخص کردن سربازان دو لشکر تهران مورد تصويب قرار داد و احتمالاَ اين پيشنهاد که به اصرار سر ريدر بولارد وزيرمختار انگليس در تهران بود مورد تأييد وليعهد که به عنوان قائم‌مقام پدرش به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح در شوراي عالي جنگ شرکت مي‌کرد قرار گرفت.

     پس از تصويب اين تصميم پيکهاي موتور سوار به کليه پادگانهاي تهران اعزام و مرخص کردن نظاميان را ابلاغ کردند. پس از ترخيص سربازان وضعيت پادگانها به کلي به هم خورد. اغلب اثاث پادگانها به غارت رفت. اسبهاي گرانبهاي مجار به حال خود در لشکر سوار تهران رها شدند و سلاحها در محوطه سربازخانه ريخته شد. رضاشاه روز بعد امراي ارتش را احضار و عده‌اي از آنها از جمله سرلشکر هوايي احمد نخجوان وزير جنگ و سرتيپ رياضي معاون ارتش را شخصاَ مضروب و خلع درجه کرد اما کار از کار گذشته بود و ارتش تقريباَ منحل شده بود.

    به‌طور کل دلايل شکست سريع ارتش ايران را در چند دلیل خلاصه کرده‌اند:

 1. فقدان ستاد عملياتي جهت هدايت نيروهاي مستقر در شمال، جنوب و غرب کشور.

2. کمبود تجهيزات، مهمات، تانک و توپ و خودروهاي زرهي.

3. قرار گرفتن کل آسمان ايران در اختيار متفقين بدون اينکه کوچکترين مقاومتي از سوي ايران شود.

4. ارتش از پشتيباني مردمي برخودار نبود.

     به نظر مي‌رسد دليل شماره چهار، اصلي‌ترين دليل شکست ارتش باشد. چه ايرانيان تجهيزات بسيار پاييني نسبت به ارتشهاي متفقين داشتند و شکست تسليحاتي مسلّم بود. ولي آيا ملتي که بارها مقابل قواي بيگانه مقاومت کرده بودند نمي‌توانستند از خود جربزه‌اي نشان دهند؟! فقدان روحيه ملي در مردم به دليل ايجاد حکومت رعب و وحشت و مطلقه رضاخاني و اينکه مردم، کشور را از آن خود نمي‌دانستند مهم‌ترين دليل بود. چرا در کشورهاي اشغال شده اروپايي چريکهاي مقاومت مقابل ارتش نازي قد علم کردند ولي در ايران کوچکترين خبري ثبت نشده‌است؟ مگر اين متفقين براي ايرانيان فرقي هم مي‌کردند که چه کساني باشند؟ به هر حال اينان بيگانه بودند. استبداد توان ايراني را برده بود چه بسا ايرانيان از رفتن رضاشاه مسرور بودند و آن را نعمتي مي‌دانستند. هر چند که اين امر از سوي بيگانگان استعمارگر انجام شده باشد. صحنه تکراري اين امر در روز سرنگوني صدام در بغداد و برانداختن مجسمه وي را به ياد مي‌آورد.

     با اينکه کشور در اشغال بود ولي سران رژيم و حکومت در پي آن بودند که به احوال و اوضاع داخلي سر و سامان بدهند. متفقين فقط به دنبال کار خود بودند و هر چند دخالتهاي زيادي در امور سياسي ايران داشتند ولي امور نظميه و امنيتي داخلي را به ايرانيان سپرده بودند. ارتش اندکي بعد شروع به بازسازي خود نمود. ته مانده سربازان و فرماندهان فراري به پادگانهاي باقيمانده و نيمه مخروبه عودت داده شدند. اوضاع بسيار بحراني بود. در ارتش همه امکانات نابود شده بود. سيستم تسليحاتي، تدارکاتي و ابنيه آسيب جدي ديده بودند. اندک تجهيزات باقيمانده هم نمي‌توانست کفايت کند. تنها راه چاره کمک خواستن از متفقين بود که خود بيش از هميشه به کمک احتياج داشتند. چند ماه اول پس از اشغال ايران شايد حادترين ايام ارتش ايران بود.

    در ارتش دفتري به نام دفتر نظامي تشکيل شد که درست يک ماه پس از سوم شهريور وظيفه بازرسي از يگانهاي باقيمانده را برعهده داشت، يگانهايي که مضمحل و نامنظم بودند. اين سلسله گزارشها که مربوط به مهر و آبان 1320 است به خوبي وضعيت بي‌سر و سامان تدارکاتي و ستاد ارتش را نشان مي‌دهد ارتشي که از درون و برون آسيب‌پذير شده بود و کم‌ترين قدرت اجرايي را داشت.(22)

eshghal iran 20-1

eshghal iran 20-2

eshghal iran 20-3

eshghal iran 20-4

نظر بدهید