مصاحبه کمپین نجات بوشهر با مهران مصطفوی در باره نامحرم بودن مردم ایران در مورد سیاست هسته ای

May 19th, 2016 | مقالات

mehran mostafavi2013محسن غفاری کهیایی مسئول گروه نجات بوشهر با توجه به توافقات اخیر هسته ای ایران، مصاحبه ای را با جناب پرفسور مهران مصطفوی ترتیب داده است که در زیر آمده است. او استاد شیمی و فیزیک دانشگاه پاریس و معاون علمی در مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه و مسئول گروه پژوهش در باره واکنشهای شیمیائی فوق العاده سریع ایحاد شده در مواد توسط تشعشعات هسته ای و استاد افتخاری دانشگاه توکیو در ژاپن است. از آقای مصطفوی به عنوان کارشناس مسائل هسته ای و مخالف فعالیت های هسته ای ایران، بیش از دهها مقاله و مصاحبه در نشریات و وب سایت های مختلف و معتبر انتشار یافته است. متن زیر برگردان مصاحبه تلفنی بنده با ایشان است که دلیل اهمیت موضوع و جامع بودن پاسخ های ایشان، به صورت کامل برای خوانندگان وبلاگ کمپین نجات بوشهر و تمامی ایرانیان قرار داده ام.

 برای شروع، سوالی که همیشه در بین ایرانیان مطرح هست این است که چرا و به چه دلیل حکومت ایران، این همه رنج و مصیبت تحریم ها را در طول این سالها به ملت ایران تحمیل کرد و در نهایت تن به این توافق هسته ای اخیر داد؟

دکتر مصطفوی: این یک سوال اساسی است و برای پاسخ دادن به این سوال مهم  ما باید برگردیم و  ریشه  فعالیت های هسته ای ایران را بررسی کنیم. رژیم ایران فعالیت های هسته ای خود را بعد از انقلاب کاملا  کنار گذاشت. ولی از سال 1360 به بعد، یعنی از زمانی که نیروهای دموکرات در داخل ایران کاملا سرکوب شدند، پایان دادن به دوران آقای بنی صدر و سرکوبی کامل تمامی نیروهای غیر خودی و ادامه دادن به جنگ برای تثبیت نظام، جنگی که در سال 1360 می شد به آن پایان داد و حتی در پیروزی پایان داد، برای اینکه کشورهای مختلف در خلیج فارس و حتی عراق هم پذیرفته بودند که خسارت هم به ایران بدهند. اما حاکمان بر این بودند که از جنگ استفاده کنند تا اولا بتوانند نیروهای مخالف را سرکوب کنند، ثانیا سپاه پاسداران را قوی بکنند و ارتش را تضعیف بکنند و به قول خودشان تثبیت نظام را کامل بکنند. برای همین جنگ را ادامه دادند و بعد از مدتی که دیگر اسلحه به دستشان نرسید، برای اینکه در جریان گروگانگیری و با معامله با دستگاه ریگان قبل از بروی کار آمدن انجام داده بودند، از سال 60 به بعد مقداری اسلحه به دست اینها رسید . در آن معامله پنهانی که اسم آن “اکتبر سورپرایز بود و بعدها به تبدیل به “ایران گیت” شد که درباره آن بعدا شنیدیم.  وقتی که اسلحه کافی به دست ایران نیامد و ایران نگران این شد که در جنگ پیروزی به دست نیاورد، در ایران یکباره به فکر هسته ای افتادند. پس دلیل اول برای مخالفتم با فعالیت هسته ای ایران این است که آغاز به راه انداختن آن طرح ها را برای حل مسئله انرژی نمی دانم و بلکه برای تهیه بمب می دانم، این است که این تصمیم گیری در زمان جنگ صورت گرفته است.

 اولین سانتریفیوژ به طور مخفیانه در سال 1365، توسط آقای ولایتی وارد ایران می شود. ما در زمانی هستیم که ایران کوچکترین مشکلی در زمینه انرژی ندارد. یعنی قیمت نفت خیلی پایین آمده بود، حتی به 10 دلار رسیده بود و ایران مشکل انرژی نداشت.  ولی یکباره در بهبوحه جنگ، به دنبال راه انداختن مجدد تاسیسات هسته ای می افتند. دلیل دومی که من می آورم برای اینکه بگویم این اقدامات برای تهیه انرژی نبود، این است که کشوری که بخواهد تولید برق هسته ای بکند، باید یا خودش صاحب اورانیوم باشد، یعنی معادن کافی اورانیوم داشته باشد که بتواند آنها را تبدیل به اورانیوم غنی شده بکند، و تبدیل به سوخت بکند، یا اینکه باید بتواند توانایی واردات اورانیوم را داشته باشد، مثل فرانسه، که اورانیوم ندارد ولی اگر ارتش اش در آفریقا مستقر هست، اصلا به خاطر همین هست. یکی از دلایل اش این است که اورانیوم را، بتواند به بیرون بیاورد و استفاده کند. ایران اصلا اورانیوم ندارد. یعنی کلیه معادن شناخته شده ی ایران همین امروز هم که 30 سال از ماجرا می گذرد، هنوز توانایی تامین سوخت یک نیروگاه را هم ندارد. خب کشوری که اورانیوم ندارد، چطور هست که برای استقلال انرژی، دست به راه انداختن صنعت غنی سازی می زند؟ برای اینکه شما زمانی دست به غنی سازی می زنید که اورانیوم داشته باشید. و از طرف دیگر، شما زمانی دست به غنی سازی می زنید که نه تنها یک راکتور، بلکه حداقل 10 راکتور داشته باشید. غنی سازی کردن مثل این می ماند که شما یک چرخ خیاطی بخرید که برای خودتان یک شلوار بدوزید. هیچ انسان عاقلی این کار را انجام نمی دهد. می رود آن شلوار را از بیرون می خرد. اورانیوم غنی شده شده را می توانست برود و از بازار بخرد اصولا خود روسیه که سازنده راکتور بود در اختیارش می گذاشت که اکنون گذاشته است.و سوم اینکه نیازی به راه اندازی صنعت غنی سازی نبود. غنی سازی برای کشوری درست است که یا اورانیوم داشته باشد، یا وارد بکند، و حداقل 10 عدد راکتور داشته باشد که در صنعت غنی سازی به صرفه باشد. و اینها هیچ کدام در مورد ایران صحت ندارد.

البته دلیل اصلی من این است که، کشوری که  دومین ذخایر شناخته شده گاز جهان را دارد، چهارمین ذخایر شناخته شده نفت جهان را دارد، و 300 روز در سال خورشید دارد، و محل های بادخیز که باد زیاد در طول سال داشته باشند، واقعا برای تامین نیازهایش، به همه چیز می تواند فکر بکند به غیر از انرژی هسته ای.  اگر ما اصلا فرض را بر این بگذاریم که ما اصلا با انرژی هسته ای مخالف نباشیم زیرا دلیل اصلی مخالفت این است که انرژی هسته ای یک پسمانده هایی دارد، که این پسماندها برای ده ها هزار سال باقی می مانند و خطرناک هستند وجوابی که طرفداران هسته ای می دهند این است که، درست است که ما این پسماند ها را داریم، ولی آنها مدیریت می کنیم ولی انرژی های دیگر آلودگی دارند. ما هیچ کنترلی بر روی آلودگی ها آنها نداریم. حالا ما وارد آن بحث نمی شویم، ولی اگر تنها ده کشور در دنیا باشند که نیاز به تولید انرژی از طریق هسته ای نداشته باشند، یکی از آنها قطعا و مسلما ایران است. به همین سبب، ایران هیچ توجیحی ندارد که برای تولید انرژی، به سوی نوع هسته ای آن برود. در شرایط فعلی ایران، بهترین شرایط تولید انرژی از طریق گاز هست و بهترین راه برای آینده، انرژی آفتابی است که ایران از آن بهره ی بسیار بالایی دارد. و اگر یک کشور باشد که باید روی انرژی خورشیدی سرمایه گذاری بکند، آن ایران است.

آقای دکتر مصطفوی، با توجه به مخالفت هایی که فرمودید که در این زمینه وجود دارد، خود فرایند غنی سازی اورانیوم چه خطرات و عواقبی را دارد؟

دکتر مصطفوی: راجع به این سوال شما، اولا خطرات فراوان است. این خطرات از پسماندها، از گازهای خطرناک و از معادن می توانند باشند و اینها همه شناخته شده هستند. ولی، در تمام کشورهایی که آزاد ودموکراتیک هستند، سازمانی به اسم ایمنی انرژی هسته ای وجود دارد. این سازمان ها مستقل از حکومت ها هستند. بعتوان مثال در فرانسه سازمانی وجود دارد که از لحاظ ایمنی وامنیتی، به تمام مسائل هسته ای از جمله، مسائل ایمنی، امنیتی راکتورها، حتی آزمایشگاه ها، رسیدگی می کند و اگر مثلا تشخیص بدهد که یک راکتور آنها را رعایت نکرده، آن راکتور را اعلام می کنند که باید بسته بشود، حتی اگر دولت مخالف باشد. یعنی یک سازمان مستقل در تصمیم گیری وجود د ارد که این سازمان به افکار عمومی گزارش می دهد و از توان بالایی برای اینکه بقیه را مجبور بکند که امور ایمنی را رعایت کنند برخودار است. حالا در ایران، شما شاید اصلا اسم این سازمان هم نشنیده باشید، ولی مجبور شدند یک چنین سازمانی را تشکیل بدهند. ولی وقتی در رژیم ولایت مطلقه فقیه، کسی حتی نمی تواند بدون اجازه ایشان یک لیوان آب بخورد، چگونه یک سازمان مستقل می تواند وجود داشته باشد که مثلا تصمیم گیری بکند که نیروگاه بوشهر این مسائل را رعایت نکردند و باید بسته شود.  شما توجه بکنید که در ایران، ما یک فقر شدید در مورد بحث وتبادل نظر در مسائل ایمنی  امنیتی داریم. و جامعه مدنی ایران در این زمینه بسیار بد عمل کرده است. گمان نکنید که ایران انجمن انرژی، انجمن انرژی هسته ای و یا متخصصان مرتبط ندارد، ولی متاسفانه به وظیفه خود عمل نکردند. حتی در فرانسه که یک چنین سازمانی وجود دارد، گروه ها وانجمن هایی هستند که تلاش می کنند که اگر آن سازمان، وظایف خود را به خوبی انجام نداد، اطلاعات را به دست مردم برسانند. در ایران ما هیچی نداریم و جامعه مدنی ایران هم متاسفانه هیچ کاری در این زمینه نکرده است. البته در ایران یک رژیم خون ریز حاکم هست که مردم از آن می ترسند. خصوصا مسائل هسته ای را به مسئله ناموسی خودش دولت ایران تبدیل کرده  و حاضر است که هر کاری را برایش انجام بدهد. این است که اجازه نداده که جامعه وارد این امور بشود. ولی باید شد. هر کسی هر اطلاعی دارد و به هر نحوی که می تواند، باید اطلاعات را در اختیار مردم قرار بدهد. برای اینکه حوادث هسته ای، کم پیش می آید. ما مورد های زیادی نداریم. سه یا چهار مورد در دنیا بیشتر نداریم. ولی وقتی که پیش می آیند، خساراتی را به وجود می آوردند، که با یک، دو و یا ده سال قابل جبران نیستند. در فوکوشیما، در بعضی مناطق، تا سیصد سال نمی شود زندگی کرد.

شما ببینید، این یک موضوع کوچکی نیست. یکی دیگر از موارد مخالفت بنده با جریان هسته ای ایران، این است که در نظامی که امکان انتقال اطلاعات، امکان بحث و تبادل نظر، درباره مسائل هسته ای نباشد، نباید انرژی هسته ای داشته باشد، حتی اگر به انرژی هسته ای نیاز داشته باشد.

شما تا به حال شنیده اید یک بحث علمی، من کاری به جنبه های سیاسی آن ندارم که آیا دنبال بمب بوده اند یا نه، ولی آیا یک مناظره برگزار کردند که بگویند که ما اصلا انرژی هسته ای لازم داریم یا خیر؟ تولید این انرژی در ایران به چه صورت هست؟ خطرات تولید این انرژی یرای کشور چیست؟ آیا یک بحث در دانشگاه های ایران، در دانشگاه های ایران و یا در روزنامه های ایران صورت گرفته است؟ اگر هم صحبت هایی شد، همه به خاطر این فرجام و حاشیه های سیاسی آن بود. وگرنه بحثی در مورد اصل این مسئله صورت نگرفته است.

آقای دکتر مصطفوی، پس از این توافق اخیر، روند نابودی 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی شده به چه صورتی خواهد بود؟

دکتر مصطفوی: تمام آنها را ایران نابود کرده است. ایران فقط 300 کیلو بیشتر اورانیوم غنی شده ندارد. فقط برای غنی سازی اورانیوم، 12 سال به ایران هزینه های سنگین اقتصادی وارد شد. در کلیه گزارش های سازمان انرژی هسته ای موجود هست و در حقیقت این جز شرایط برجام بود که اول ایران این کارها را انجام می داد، آنها گزارش را می دادند، بعد از تکمیل و تائید گزارش توسط آنها، بعد برجام می توانست وارد مرحله عملی شود. به خاطر این بود که از دو کلمه استفاده کردند: یکی عمل به فرجام ودیگری تصمیم به فرجام.

آن چیزی که تصمیم به فرجام نامیدند آن بود که ایران باید تمام این موارد را انجام بدهد. یعنی اینکه ایران باید تمامی ذخایر اورانیوم خود را که حدود 10 تن بود را به خارج از کشور بفرستد. همه آنها را ایران به روسیه فرستاد. 300 کیلو ایران بیشتر حق ندارد که اورانیوم غنی شده داشته باشد و الان هم 300 کیلو دارد. دوم، اورانیوم غنی شده ی بیست درصدی را هم، همه را باید اکسید می کرد و از بین می برد و یا ضعیف می کرد. و همه این کارها را هم انجام دادند. و ایران حتی یک گرم هم اورانیوم بیست درصدی ندارد. سوم اینکه باید سانتریفیوژها را پیاده می کرد، بسته بندی می کرد و کنار می گذاشت. ایران بیست هزار سانتریفیوژ در حال کار و یا آماده به کار داشت. از این بیست هزار تا، فقط شش هزار و دویست تای آنها را حق دارد نگه دارد. از آن شش هزار و دویست تا، هزار و دویست تا نباید کار بکند و فقط پنج هزار تایشان می توانند کار بکنند.

حالا محاسبه ای که من کردم که طبق آن  نیروگاه بوشهر کمتر از یک درصد برق ایران را تولید می کند. سانتریفیوژ هایی که دارد، سوخت کمتر از دو درصد سوخت مورد نیاز نیروگاه بوشهر را تامین می کند. چطور یک ایرانی می تواند باور کند؟ این سانتریفیوژها، مربوط به پنجاه سال پیش هستند. که حدود بیست برابر ضعیف تر کار می کنند. یعنی مثل ماشین های قدیمی که در هر صد کیلومتر، 30 لیتر بنزین مصرف می کرد، ولی الان 3 لیتر مصرف می کند. این سانتریفیوژها، بیست برابر بیشتر مصرف می کند و بازدهی شان کمتر است. ما میدانیم که تمام این بحث برای این انجام گرفت که آقای خامنه ای می خواست بگوید که ما تمام این سانتریفیوژها را برای غنی سازی می خواستیم. و چگونه کسی می تواند بپذیرد که کشوری که نیروگاه هسته ای اش تنها کمتر از یک درصد برق مصرفی را تولید می کند، و سانتریفیوژ هایی که نگه داشته و تا ده سال آینده حق ندارد از آنها استفاده کند، حتی دو درصد سوخت آن نیروگاه را هم نمی تواند بدهد؟ کدام عقل عاقلی می تواند این را بپذیرد؟ در اوایل مذاکرات بنده یک مقاله نوشتم و گفتم بیایید به جای تسلیم شدن، تسلیم مردم ایران بشوید. بروید و واقعیت ها را بگویید. حالا ما نگفتیم که بروید و بگویید که بمب درست کردید، یا می خواستید بکنید که نشد، نخیر، بروید واقعیت ها را بگویید که ما اشتباه کردیم و این از نظر اقتصادی فاجعه است. اصلا به صرفه نیست. بخشی از آن خیانت و بخشی بی کفایتی است. ببینید ما یک سد گتوند داریم که تمام نخلستان های اطراف کارون دارند خشک می شوند. به خاطر اینکه این تبدیل به آب شور شده است. محلی را درست کردند که آب از کوه های نمکی پایین می آید و آب سد را کلا تبدیل به آب شور می کند. خب فاجعه عظیم محیط زیستی هست که به اندازه کافی از آن صحبت نمی شود. اگر این اتفاق در کشور دیگری بود، تمام مسئولین مربوطه آن را محاکمه می کردند و یا حداقل استعفا می دادند. در ایران اصلا معلوم نیست مسئول اش چه کسی هست.

همین مسئله در مورد مسائل هسته ای هم صدق می کند. ایران در ابتدا به دنبال بمب هسته ای بوده است. وقتی که غربی ها پی بردند به این مسئله ی غنی سازی هسته ای ایران، خب تغییر برنامه داده، یعنی پروژه ی ساختن بمب را کنار گذاشته و خواسته توجیه بکند که سیاست هسته ای را تنها برای تامین انرژی براه انداخته است. اما از آنجایی که تمامی برنامه هایی که از پیش درست کرده بودند، هدفشان تهیه اورانیوم غنی شده برای بمب بوده، و سازگاری نداره با تهیه انرژی، این است که رژیم نمی خواهد زیر بار این مسئله برود. حاضر شدند بندهای قرارداد فرجام را بپذیرد، که واقعا وحشتناک هست از نظر یک کشور مستقل، ولی این واقعیت را نگویند. به خاطر چی؟ به خاطر اینکه ما در ایران یک اصل بیشتر نداریم و آن این است که حفظ نظام، اوجب واجبات است، چیزی که آقای خمینی مطرح کرد.

وگرنه چرا انسان برود و برجام را امضا کند؟ خود آقای روحانی اگر قدری میهن دوستی در ایشان بود، همان موقع که به حکومت رسید و رئیس جمهور شد، یک کمیسیون تشکیل می داد که به مسئله انرژی هسته ای رسیدگی کنند تا ببینند که غنی سازی از لحاظ داخلی درست هست یا نه، که کمیسیون واقعا جواب اش مشخص بود که می گفتند درست نیست، و ایشان می توانستند بگویند که ما به خاطر خودمان و به خاطر منافع خودمان، نه به خاطر امریکا، شوروی یا چین و اسرائیل و غیره، خودمان این غنی سازی را تعطیل می کنیم، برای اینکه اشتباه بزرگ بوده است.

بعد هم می رفت با آنها مذاکره می کرد و آنها هم دیگر فشاری نمی توانستند بیاورند. اصلا لازم نبود دو سال چانه زنی کنند که پنج هزا،  شش هزار یا هفت هزار تا باشد. آخر پنج هزار تا سانتریفیوژ پنجاه سال پیش به چه کار ایران می آید؟ تنها به یک کار می خورد و آن هم این است که این نظام بتواند یک چهره ی قابل قبولی در داخل از خود ارائه دهد.

یک عدد 3.67 درصدی برای غنی سازی اورانیوم همیشه گفته می شود. این عدد نشانگر چیست و اورانیوم غنی شده زیر این مقدار به چه کاری می آید و بالاتر از برای چه کاری است؟

دکتر مصطفوی: سوختی که برای نیروگاه ها به کار برده می شود، باید اورانیوم غنی شده ی در حدود 4 درصد داشته باشد. بسته به نیروگاه اش، این عدد می تواند 3 و یا حتی 2 هم باشد. اما عدد دقیق اش همان 3.6 می باشد. این به درد کار نیروگاه می خورد و ما نیروگاهی در دنیا نداریم که از این مقدار غنی شده، میزان بالاتری استفاده کند. حالا اگر شما بخواهید بمب تولید بکنید، باید این را تا 90 درصد غنی کنید. البته هیچ کشوری در دنیا، دیگر بمب اورانیومی تولید نمی کند. برای اینکه صرف نمی کند. کشورهای عقب افتاده این کار را می کنند. کشورهای دیگر، از طریق نترون این کار را می کنند و بمب نترونی تولید می کنند. و بمب نترونی، نیاز به راکتور آب سنگین دارد. حالا ایران چرا به دنبال ساخت راکتور آب سنگین رفته است؟ ما در تهران، راکتور آب سبک داشتیم و این راکتور آب سبک می توانست نیازهای ایران را تامین کند. بر فرض اگر می خواست راکتور دیگری داشته باشد، با توجه به تجربه ای که ایران در طی 50 سال اخیر با این راکتور داشت که امریکائی ها به ایران داده بودند ، این را هم می توانست مثل آن بسازد، و این راکتور آب سبک بود و هیچ مشکلی هم در دنیا برایش پیش نمی آمد. اما ایران رفت و راکتور آب سنگین ساخت. راکتور آب سنگین در کشورهای پاکستان، هند، کره، امریکا و فرانسه وجود دارد که برای تولید بمب هست که توسط غنی کردن میزان نترون در سوخت و بمب نترونی درست بکنند. همه آنها بمب نترونی درست می کنند و هیچ کس دیگر بمب اورانیومی درست نمی کند. راکتور آی سنگین اراک را هم که ایران درست کردند، مجبور شدند کلیه طرحش را عوض کنند. سرمایه گذاری عظیمی برای این نیروگاه انجام شد. این نیروگاه باید شش سال پیش افتتاح می شد. الان قلب اش یعنی قسمت اصلی این نیروگاه را بیرون کشیدند و خارج کردند، حداقل پنج سال دیگر طول می کشد تا دوباره آن را بسازند. آخر به چه اسمی، به چه علتی باید مردم ایران این هزینه ها را بپردازند؟

من بسیار تلاش کردم تا هزینه نیروگاه بوشهر را بدست بیاورم. هزینه ساخت نیروگاه بوشهر را اول گفته بودند بین 800 میلیارد تا 1200 میلیارد دلار، قبول کردند که تکمیل اش بکنند. بعد یک نماینده ی مجلس، در کمیسیونی که تشکیل داده بودند و در دوره ای که می خواستند آقای احمدی نژاد را اذیت بکنند، آن کمیسیون یکبار جلسه تشکیل داد. کمیسیونی که قرار بود به مسئله ی هسته ایران رسیدگی کند، و آنجا گفت که این نیروگاته پنج برابر چیزی که قرار بوده هزینه شود، هزینه برداشته است. خب می شود پنج میلیارد دلار. حالا تازه اینها را خارج از هزینه های تحریم ها و غیره می گوییم. ما فقط راجع به معامله صحبت می کنیم. حالا همین نیروگاه بوشهر، زیر 50 درصد توان خودش کار می کند. وقتی می گوییم زیر 50 درصد توان خودش کار می کنه، یعنی بیش از دو برابر هزینه خودش برای کشور تمام شده است. به خاطر اینکه هزینه اصلی نیروگاه، هزینه ساخت آن هست. بعد از آن هزینه ی زیادی ندارند. این است که وقتی نتوانی از راکتور کامل استفاده کنی و بتوانی فقط زیر 50 درصد از آن استفاده کنید، یعنی دو برابر برای شما هزینه دارد. به این گونه، این نیروگاه، 10 برابر قیمت اصلی آن برای ایران تمام شده است. اینها خارج از هزینه های تحریم هاست. که هزینه های تحریم ها را، چند صد میلیارد دلار، یعنی حداقل 700 میلیارد دلار گزارش کرده اند. حالا فرصت هایی که جوانان ایران برای رشد از دست دادند، از هم پاشیدگی های اجتماعی که این موضوع به وجود آورد، پراکندگی مردم ایران و ضربه هایی که به ستون های اجتماعی ایران خورده است، بماند. ما با یک چنین نظامی روبرو هستیم ومتاسفانه برخی به دلیل اینکه از رژیم می ترسند و یا منافع دارند، نمی خواهند که این صحبت ها، واضح و روشن در اختیار مردم ایران قرار بگیرد.

خود همین مقداری که ایران در حال حاضر مجاز هست که غنی سازی را انجام بدهد، به چه کار ایران خواهد آمد؟ آیا کار دیگری می تواند با آین مقدار غنی شده انجام دهد؟

دکتر مصطفوی: برای من جواب اش یک کلمه هست: صفر. ایران با این مقدار اورانیوم هیچ کاری نمی تواند بکند. برای اینکه تنها اورانیومی که ایران در حال حاضر نیاز دارد، اورانیوم زیرچها درصد است که برای نیروگاه بوشهر می باشد. توان سانتریفیوژهای فعلی ایران، کفاف حتی دو درصد سوخت این نیروگاه را هم نمی دهد. نکته دیگر اینکه، اصولا روس ها راضی نیستند که ایران سوخت بیشتری رو در آنجا تولید کند. چرا که روسیه ها، سوخت نیروگاه را تا ده سال تامین کرده اند. و مایل نیستند و که ایران دست به این کار بزند و اصلا به ایران اطمینان ندارند. و حتی اگر ایران می توانست، اینها را حاصل بکند، تا ده سال آینده، هیچ استفاده ای از این اورانیوم نمی تواند بکند. ضمن اینکه بر طبق برجام، موظف است که آن اورانیوم را به خارج از کشور بفرستد تا بتوانند به سوخت تبدل اش کنند که میزان اش، بسیار کم خواهد بود.

چه خطراتی همین مقادیر غنی شده برای محیط زیست و ساکنان اطراف نیروگاه خواهد داشت؟

 دکتر مصطفوی: من اطلاعات مشخصی راجع به مدیریت داخلی نیروگاه و اینکه چگونه این پسماندها را جمع آوری می کنند، ندارم. من شنیدم می خواهند در ایران، منطقی را درست بکنند که به اصطلاح، به آنها گورهای پس آمد های هسته ای می گویند.

فقط این را بگویم که در کشوری مثل فرانسه، که 50 سال است که برق هسته ای درست می کند، این مسئله هنوز حل نشده است. و به دولت فرانسه اجازه ندادند که این پس آمد ها را در زیر زمین، پنهان بکنند. برای اینکه این راه حل نیست و اطمینانی نیست و مسلما ایران، در این زمینه بسیار عقبتر است. ولی من اطلاع دقیق ندارم. اینها اگر به خوبی مدیریت نشوند، زیان های بسیار جدی به محیط زیست وارد خواهند کرد. چون این پسمانده ها موادی هستند که تشعشعات هسته ای و تشعشعات ین زا دارند، و این تشعشعات، چیزی نیست که در عرض یک سال و ده سال از بین بروند.

در توافق اخیر، یک مدت 15 ساله به ایران داده شده است. در این 15 سال، دنیا می خواهد از ایران چه چیز را ببیند؟ و آیا، ایران بعد از 15 سال، می تواند غنی سازی را از سر بگیرد؟

دکتر مصطفوی: ایران بعد از ده سال، می تواند فعالیت های هسته ای در مورد غنی سازی را از سر بگیرد. ایران باید یک برنامه دراز مدت به 1+5 تحویل می داد، که آنها از این برنامه دراز مدت ایران، اطلاع داشته باشند. ببینید این مسئله بسیار اساسی است. ایران مجبور شده برنامه دراز مدت هسته ای خود را، در اختیار 1+5 بگذارد. وقتی که در اختیار 1+5 بگذارد، یعنی در اختیار تمام جهان می گذارد، برای اینکه تمام اروپا جزو آن هست، روسیه و چین و امریکا هم هست. و آنها هم به دوستانشان مثلا اسرائیل و جاهای دیگر می دهند. حالا از آقای صالحی در مجلس سوال شد، که این برنامه چه هست؟ آقای صالحی پاسخ دادند که ما نمی توانیم در مورد این مسئله صحبت کنیم به خاطر اینکه این مسئله سری ایران است. آخر وقاهت را شما ملاحظه بکنید؟ تمام دنیا می دانند غیر از مردم ایران. مردم ایران نامحرم هستند برای اینکه بدانند که شما در دراز مدت، چه کار می خواهید بکنید. به هر حال چیزی که ما می دانیم این است که ایران با روس ها و چینی ها ، در حال مذاکره برای خرید راکتور هسته است. دو راکتور دیگر در بوشهر، و چند نیروگاه کوچک 100 مگاواتی، از چین می خواهد بخرد. روس ها می خواهند از طریق هسته ای، وارد اقتصاد ایران بشوند. چون منافع بسیار زیادی دارند. همچنان من تکرار می کنم که این سرمایه ها را نباید به باد فنا داد. این هزینه ها باید برای بهینه کردن صنعت گاز و نفت و تولید انرژی از طریق خورشید، در ایران به کار برده شوند. متاسفانه این صدا ها شنیده نمی شود. بهرحال اگر ثابت بشود که ایران نیاز به سوخت هسته ای ندارد، فرض کنید روس ها یه راکتور دیگر بزنند و خودشان هم بگویند که ما سوخت نیروگاه را تامین می کنیم، در آن صورت 1+5 به ایران می گوید که شما اصلا چرا می خواهید غنی سازی بکنید؟ طبق آن برنامه دراز مدت به ایران اجازه خواهند داد که غنی سازی خود را انجام دهد. و ایران تا 15 سال آینده نیز، هرگز نمی تواند سوخت نیروگاه بوشهر را تامین کنید.

بعد تا بیست و پنج سال، 1+5 بر معادن اورانیوم ایران نظارت دارد. و تا ابد، ایران حق ندارد که بمب اتمی داشته باشد. ایران تنها کشور دنیاست که سازمان ملل، راجع به آن قطعنامه صادر کرده و ایران آن قطعنامه را پذیرفته که تا ابد حق ندارد بمب اتم داشته باشد. من که شخصا مخالف داشتن بمب اتمی هستم و دنیای عاری از بمب می خواهم. ولی این آقایانی که در آغاز برای ساختن بمب رفته بودند، مجبور شدند این قطعنامه ای را بپذیرند ونه بطور داوطلبانه ،  چون ببینید کشورهایی هستند که این لایحه الحاقی منع سلاحهای هسته ای را به طور داوطلبانه پذیرفته اند. مثل کره شمالی اما همی کره شمالی از آن خارج شد.  ولی در مورد ایران، یک بند فرجام این است و جالب است که بند دوم آن، این است که این قرار داد و تصویب نامه فقط مخصوص ایران است و نمی تواند نمونه ی دیگری برای کشور دیگری باشد. خب این به قول معروف همان ترکمانچای هسته ای است.

پس دوباره سوال پیش می اید که واقعا چرا تن به این همه بدبختی دادند؟

دکتر مصطفوی: جواب اش مشخص است. رژیم ایران می خواست از طریق بمب خودش را تثبیت کند و وقتی دید نمی تواند این کار را انجام دهد و آن پروژه را کنار گذاشت مجبور شد معامله کند. ولی هیچ رژیمی نه با بمب اتم توانسته خودش را تثبیت کند و نه با معامله با خارج. مردم یک کشور هستند که هر نظامی را می توانند ببرند. و ما هستیم که مسئول وجود این رژیم هستیم.

آقای دکتر فکر می کنید با رفتاری که ما از دولت ایران سراغ داریم، رژیم ایران پایبند به این قرارداد بماند؟

دکتر مصطفوی: اولا اینکه راه حلی دیگری ندارد و دوما اینکه همه چیز را داده است. یعنی آن 10 تن اورانیوم غنی شده را از کشور خارج کرده، میزان زیادی از آب سنگین خودش را به خارج فرستاده، اورانیوم بیست درصدش را ضعیف کرده، یعنی هرچه داشته، داده رفته است. 14000 هزار سانتریفیوژهای خود را پیاده کرده و آنها دیگر قابل استفاده نیستند.  راکتور اراک را از بین برده است و از سر گیری اینها، می توانیم بگوییم احتمال دارد ولی احتمالش، بسیار بسیار ضعیف است.

آقای دکتر من در سفر های خودم به بوشهر، در زمانی که ایران بودم، تا فاصله بسیار نزدیک نیروگاه بوشهر رفتم. در فاصله بسیار کمی از نیروگاه، روستاهای اطراف نیز وجود دارند. فاصله استاندارد برای سکونت در اطراف نیروگاه ها چقدر هست و چه خطراتی مردم بومی اطراف نیروگاه را تهدید می کند؟

دکتر مصطفوی: ببینید خود این نیروگاه ها، اگر منفجر نشوند، معمولا خطرجانی ندارند.  اما بعضی قسمت های دیگرفعالیتهای هسته ای هست که مثلا فرض کنید قسمت شیمیایی اش از گاز برای غنی سازی استفاده می کنند که خود همین گاز، می تواند خطرات به مراتب بیشتری از مواد رادیو اکتیو داشته باشد. این بستگی دارد به اینکه اینها، تا چه اندازه، به مسائل ایمنی، اهمیت بدهند. من اخیرا یک هشدار دیگر در این زمینه دادم و آن این است که راکتور بوشهر می تواند به سه علت، یکی از اهداف داعش باشد.  اولا به دلیل سرکوب سنی ها در ایران. دوم اینکه این راکتور، سمبل همکاری ایران و روسیه یعنی مدافعان اسد است. سوم اینکه داعش به دنبال حمله هایی هست که چشمگیر باشد و به اصطلاح خیلی سر و صدا بکند. چرا که در فرانسه می خواستند در یک استادیوم، چند ده هزار نفر را بکشند که البته نتوانستند. ما مخالف این رژیم هستیم اما باید تدابیر امنیتی صورت بگیرد که اینگونه عملیات اتفاق نیفتد. و مسائل زیست محیطی هم که به طور دائم وجود دارد. و بالاخره اینکه در کشورهای غربی، تا حدود 50 کیلومتر اطراف نیروگاه ها را به مردم تعلیم و تربیت می دهند. مثلا در خانه هایشان، قرص های ید نگه داری می کنند. هر چند سال یکبار، یک سری تمرینهائی روی افراد انجام می دهند تا آنها را آماده کنند. اما آیا این تدابیر در ایران صورت می گیرد؟

آقای دکتر خود ساختمان نیروگاه با توجه به اتفاقاتی که در ساخت آن افتاد و واقع شدن آن روی کمربند زلزله چه پیامدهایی را خواهد داشت؟ و آیا می تواند یک چرنوبیل دیگری باشد؟

دکتر مصطفوی: ببینید ساختمان نیروگاه های هسته ای را در دنیا، برای حدود 40 سال می سازند. نیروگاه بوشهر، ساختمانش 40 سال دارد چون قبل از انقلاب ساخته شده است. معمولا در کشورهای غربی، اگر بخواهند این نیروگاه ها را از کار بیاندازند، دولت اعلام می کند که من می خواهم ادامه بدهم چون هنوز کار می کند. و اینجا، همان سازمان مستقلی که گفتم، می آید و ساختمان را نگاه می کند و می گوید اگر این کارها را انجام دهید، ما اجازه می دهیم که تا ده سال دیگر فعالیت خودتان را ادامه دهید. نیروگاه بوشهر، یک نیروگاه 1000 مگاواتی است. اما الان با متوسط 400 مگاوات کار می کند. سوال پیش می آید که چرا این نیروگاه ، با 400 مگاوات کار می کند؟ دو احتمال وجود دارد. یک احتمال این است که توربین هایی که در این نیروگاه قرار داده اند، توان کارکرد ندارند، و اینها لازم نمی بینند که نیروگاه هسته ای با توان بیشتری کار کند. که اگر اینطور باشد، فاجعه است. یعنی فاجعه اقتصادی است. دومین نظر این است که دستگاه ها و وسائل ایمنی این نیروگاه، طوری است که مدیریت نیروگاه را مجبور کرده که با توان پایینی کار بکند که از خطرات احتمالی جلوگیری بکنند. و در این صورت هم از لحاظ اقتصادی فاجعه است و هم از لحاظ ایمنی فاجعه است. یکی در ایران جواب بدهد که چرا این نیروگاه با 40 درصد توانش کار می کند؟ و من این 40 درصد را با توان معقول مورد انتظارمحاسبه کردم. این ها مسائلی است که ما هیچ گونه اطلاعاتی در مورد آنها نداریم. و خود این نداشتن اطلاعات، یعنی نداشتن امنیت. از طرف دیگر ایران روی خط زلزله هست. کشور آفتاب خیزی است و خود این آفتاب بر روی بتن هایی تاثیر می گذارد و دوامشان کمتر است.  آیا اینها باعث شده که این نیروگاه با توان کمتری کار می کند یا نه؟ من پاسخ این سوال را ندارم. ما تنها امیدمان به روس هاست. حالا چرا امید ما به روس هاست؟ چون اگر در آن نیروگاه انفجاری صورت بگیرد، روسیه کلیه حیثیت خود را در زمینه هسته ای از دست خواهد داد. و روس ها نمی خواهند این مسئله پیش بیاید. یعنی به هر حال منافع اقتصادی دراز مدت شان  ایجاب می کند که این اتفاق پیش نیاید. و شاید یکی از دلایلی که این نیروگاه با تمام توانش کار نمی کند این باشد که اینها نگران این هستند که حادثه  ای  پیش بیاید و برای اینکه اتفاقی پیش نیاید، دستگاه ها را در حد پایین تر از توان شان به کار می گیرند.

آقای دکتر به عنوان سوال آخر، پیشنهاد شما برای مردم بومی بوشهر که در کنار این نیروگاه زندگی می کنند و برای محافظت خودشان در برابر این خطرات احتمالی چیست؟

دکتر مصطفوی: ببینید اگر در آنجا انفجاری پیش نیاید، که خطری نیست. ولی اگر انفجاری پیش بیاید، خب آن موقع بستگی به این دارد که در چه حد باشد. اگر نفوذ مواد رادیو اکتیو در فضا باشد، داشتن ید و ماسک در منزل کمک خواهد کرد. یعنی در همان دقایق اول اینها باید ید مصرف کنند. خدا نکند که این اتفاق برای ایران بیفتد ولی اگر افتاد، بهترین راه دور شدن از منطقه، و اگر در خانه می مانند، با بستن پنجره ها و کلیه منافذی که یک خانه می تواند داشته باشد، آسیب این قضیه را کمتر کنند. اما مهمترین کار این است که مردم به نوعی با مسئولین نیروگاه و مهندسین نیروگاه ارتباط داشته باشند و بدانند که در آنجا چه خبر است. فعلا در ایران در اینباره در یک بی خبری مطلق به سر می بریم.

از آقای دکتر مهران مصطفوی، نهایت تشکر را داریم که وقت خود را به کمپین نجات بوشهر دادند و اطلاعات ارزشمند خودشان را در اختیار خوانندگان وبلاگ ما قرار دادند.

نظر بدهید