جمال صفری: اشغال ایران توسط قوای متفقین درجنگ جهانی دوم و سقوط پهلوی اول (۷)

May 6th, 2016 | مقالات

 mosadegh mardoom 0503201526 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و سومین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (۱۱۷ ) –   ( بخش پنجم)

دریفوس، وزیر مختار آمریکا، در گزارشش از مراسم رژه بیستمین سالگرد کودتا خبر می‌دهد که خلبان یکی از هواپیماهایی که قرار بود در مانور هوایی شرکت کند، با هواپیما به روسیه گریخته بود. طبق گزارش‌ها به منظور جلوگیری از تکرار این نوع حوادث، سهمیه بنزین بسیار کمی در اختیار خلبانان قرار می‌گرفت.

    دریفوس اضافه می‌کند: «این واقعیت که چنین چیزهایی ممکن است اتفاق بیفتد و اینکه مسوولان اتخاذ اقداماتی را برای جلوگیری از وقوع چنین حوادثی ضروری یافته‌اند، نشان می‌دهد که نیروهای ایرانی چندان هم قابل اعتماد نیستند.»

    او در ادامه گزارشش نتیجه‌ای بدیهی می‌گیرد: «قابلیت‌های رزمی و روحیه ارتش هنوز آزمایش نشده است، تجهیزات بیش از حد متنوع و پیچیده آن کافی نیست و شمار افسران آن کفاف ارتش را نمی‌دهد. مرزهای کشور دارای استحکامات مناسب نیست و بعید است که ایران بتواند چیزی بیشتر از یک مقاومت بسیار ضعیف در برابر [حمله] روسیه یا هر کشور مدرن دیگر از خود نشان بدهد.»(20)

    با وجود این، وزیر مختار آمریکا از یک نتیجه‌گیری بدیهی دیگر خودداری می‌کند. در کشوری که طی 20 سال گذشته حداقل 60 درصد کل هزینه‌های دولت مصروف ارتش شده بود و در جایی که حداقل 60 درصد درآمدهای نفتی ظاهرا به مصرف «تکمیل خرید اسلحه و مهمات برای ارتش» رسیده بود، پس عدم آمادگی و کمبود تجهیزات ارتش چه دلیلی داشت؟ پس چه بلایی بر سر مبالغ هنگفتی آمده بود که ظاهرا به خرج ارتش رسیده بود؟

    کامل‌ترین گزارشی که درباره نیروهای مسلح ایران وجود دارد، یعنی «وضعیت رزمی ارتش ایران»، جزئیات مربوط به تعداد نیروهای در حال خدمت و تجهیزات کل یگان‌های ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی را تا 15 ژوئن 1941، یعنی دو ماه قبل از حمله متفقین به ایران ارایه می‌دهد:(21)

    کل نفرات نیروی زمینی 126.400 نفر، (منهای 9750 نفر پرسنل ژاندارمری) بود. نیروی زمینی ‏به 18 لشگر تقسیم می‌شد و 448 توپ (از جمله توپ‌های اشنایدر مدل 1901) و 76 توپ ‏ضدهوایی داشت. ارتش ایران یک تیپ مکانیزه شامل سه هنگ مکانیزه- همگی مستقر در تهران- داشت. ‏تعداد 100 تانک، 24 خودروی زرهی و 50 کامیون‌ زرهی که در خدمت نیروی زمینی بود ‏‏(لشگر زرهی ایران) همگی در تهران مستقر بودند و نه در مرزهای ایران (جدول شماره ‏‏1/8‏).

jadval

آمادگی واقعی نیروی زمینی را از قدرت محدود لشگرهای مسوول حفاظت از مرزهای ‏شمالی (جدول شماره 2/8)، یعنی مرز دوهزار کیلومتری با همسایه شمالی ایران، اتحاد ‏شوروی، می‌توان فهمید. با توجه به اینکه هیچ‌یک از این لشگرها خودروی زرهی نداشتند و ‏اینکه توپ‌های توپخانه‌ را اسب‌ها می‌کشیدند و اینکه تقریبا هیچ‌کدامشان توپ ضدهوایی و ‏پدافند هوایی نداشتند، مرزهای شمالی ایران عملا بی‌دفاع بود.

   وقتی روس‌ها در تاریخ 25 اوت 1941 به ایران حمله کردند، فقط با مقاومت بسیار اندکی در ‏گیلان مواجه شدند. آذربایجان و خراسان بدون هیچگونه مقاومت قابل ملاحظه‌ای سقوط ‏کردند.

  نهایتا اینکه شمار خودروهای زرهی و توپخانه‌ای که ارتش در اختیار داشت، نشان می‌دهد ‏که مبالغ واقعی پرداخت شده برای خرید سلاح نسبتا کم بوده است

  مثلا قیمت 20 خودروی زرهی و در حدود 200 کامیون و تراکتور خریداری شده از شرکت ‏مارمون- هرینگتن، طبق گزارش رییس این شرکت، فقط یک میلیون دلار (200 هزار لیره) بوده ‏است.

    هزینه یک جنگنده انگلیسی تایگر ماث با تسلیحاتش در سال 1933 فقط 750/3 لیره بود. ‏حتی اگر فرض کنیم که یک تانک سبک یا متوسط ساخت چکسلواکی هم همان قیمت ‏جنگنده‌های انگلیسی را داشت، خرید 100 تانک فقط 375 هزار لیره هزینه برداشته بود.

jadval01

مجموعا روشن است که کل اسلحه خریداری شده برای ارتش در طول‌ سال‌های 1928 تا ‏‏1941 چیزی بیشتر از 5/1 میلیون لیره، یعنی کسر کوچکی از 18.412.000 تخصیص یافته ‏برای «تکمیل مهمات ارتش» نبوده است.

* نیروی دریایی ایران:

    جورج گرگ George Gregg Fuller))، نایب کنسول آمریکا در بوشهر، گزارش روشنگر و جالبی از وضعیت نیروی دریایی ایران در خلیج‌فارس ارائه می‌دهد:

    احتراما با توجه به تقاضای ایران برای واگذاری ژاندارمری خلیج [فارس] به این کشور به جای بریتانیا به منظور جلوگیری از قاچاق غیرقانونی سلاح، برخی مشاهدات شخصی را به اطلاع می‌رساند.

    بزرگ‌ترین کشتی‌های نیروی دریایی ایران پرسپولیس و مظفری هستند که هیچ یک را نمی‌توان از جایشان تکان داد. یکی از این کشتی‌ها چند سال پیش قصد سفر به بمبئی داشت، ولی از آنجا که همواره در شرف غرق شدن بود، ناخدای کشتی از تکان دادنش امتناع کرد. در واقع، پیش‌بینی می‌شود که هر دوی آنها خیلی زود غرق شوند. خدمه کشتی هم هر چند وقت یک بار بر سر دستمزدهایشان اعتصاب می‌کنند، ولی ارتش آنها را از خانه‌هایشان جمع می‌کند و به کشتی برمی‌گرداند یا به زندان می‌اندازد. مایه افتخار نیروی دریایی ایران یک کشتی موتوری به نام پهلوی است که یک شرکت آلمانی در سال‌جاری آن را تحویل ایران داد، یا شاید بهتر بگویم تقریبا تحویل ایران داد، زیرا چند مایل مانده به خلیج فارس تدارکات و سوخت آن تمام شد و خدمه کشتی مجبور شدند تا بوشهر پارو بزنند. سپس مسوولیت کشتی را به یک ملوان ایرانی دادند که زیر دست یک جاشوی آلمانی کار می‌کرد و حالا ناخدای کشتی شده بود. خدمه کشتی که حقوقشان را دریافت نکرده بودند، شروع به فروختن اسباب و وسایل کشتی در بازار کردند، تا اینکه یک مامور از ارتش فرستادند تا نیروی دریایی را از شر ملوانانش حفظ کند! بعد از آن تعدادی توپ ارتشی روی عرشه پهلوی گذاشتند و راهی محمره‌اش کردند. همه جمعیت شهر برای بدرقه کشتی آمده بودند و همه چیز خیلی خوب پیش رفت و ایرادی در کار نبود غیر از اینکه خدمه کشتی نمی‌دانستند کشتی را اصلا چطور باید روشن کنند. مد دریا داشت کشتی را از اسکله بیرون می‌برد که به موقع لنگرش را انداختند و آن را نجات دادند.

    کشتی پهلوی بالاخره به محمره رسید و به خاطر گرانی سوخت چند وقتی همان جا خواهد ماند. دو لنج مسلح هم در اختیار اداره گمرکات است که یکی از آنها سال‌ها است اسقاط شده و لنج دیگر در محمره است. یک ناوچه خیلی خوب هم به جای لنج اسقاطی خریده‌اند، ولی موتوری که روی آن سوار کرده‌اند آنقدر کوچک است که نمی‌تواند ناوچه را برخلاف جریان‌های شدید براند. این ناوچه و یک ناوچه دیگر تنها شناورهایی هستند که برای مبارزه با قاچاقچیان وجود دارند. خدمه کشتی غالبا اجناس قاچاقچیان را به غنیمت می‌گیرند و اگر حقوقشان پرداخت نشود می‌توانند با گرفتن عوارض از قاچاقچیان امرار معاش کنند.(22)

    موری که در آن زمان کاردار آمریکا در تهران بود، جزئیات مربوط به خرید کشتی پهلوی را در گزارشی شرح داده است:

   احتراما به اطلاع وزارت امور خارجه می‌رساند که در شماره نوامبر وطن خبری به چاپ رسیده بود، مبنی‌بر اینکه ناو جنگی پهلوی به زودی وارد بندر بوشهر می‌شود. در خبر فوق آمده بود که «این کشتی به دست بهترین تولیدکنندگان آلمانی ساخته شده و اخیرا در بندر ناپل ایتالیا به سلاح و پوشش زرهی مسلح شده است. کشتی فوق مطابق با آخرین سیستم‌های جنگی آلمان ساخته شده و به کلیه دستگاه‌های بی‌سیم ضروری مجهز است. آلمان به سبب محدودیت‌هایی که معاهده ورسای برای آن مقرر کرده بود، اجازه تجهیز کشتی پهلوی به سلاح و پوشش زرهی را نداشت.» من برای تایید صحت این اظهارات با سفارت آلمان در تهران تماس گرفتم و اطلاع یافتم که این «رزم‌ناو» در واقع یک مین روب قدیمی بوده که کاملا تجهیز شده و دولت ایران چند ماه پیش آن را از دولت آلمان خریداری کرده است.

    آخرین گزارش‌ها حاکی از آن است که این ناوچه به بندر بوشهر رسیده و رییس‌الوزرا [رضاخان] که با همراهانش به آنجا آمده بود از آن بازدید کرده است. از عزت‌الله خان‌هدایت که دبیر سفارت ایران در آلمان بود و اخیرا از برلین برگشته است شنیده‌ام که مذاکرات مربوط به خرید کشتی‌های آلمانی برای «نیروی دریایی» ایران سال‌ها است که ادامه دارد. پیش از ورود سرهنگ اسماعیل‌خان که در مقام نماینده ویژه رییس‌الوزرا برای خاتمه مذاکرات اعزام شده بود، عملا قراردادی برای خرید سه ناوچه قدیمی اژدرافکن به قیمت 3800 لیره به امضا رسانده بود. با وجود این، سرهنگ اسماعیل‌خان صلاح دید که «رزم‌ناو» کنونی را که یک مین‌روب قدیمی بود به قیمت 4 هزار لیره خریداری کند. گمان می‌رود که بخش اعظمی از این پول به جیب خودش رفته باشد.

    ورود محموله سلاح و مهمات شامل حدود 2100 تفنگ موزر، 20 تفنگ خودکار با قریب به 200 هزار قطار فشنگ در سپتامبر 1923 از آلمان به تهران و خرید 3 کامیون موتوری 5/1 تنی و 2 کامیون تعمیرات موتوری، با تعدادی مسلسل نیز از آلمان که در حدود ماه ژانویه سال‌جاری به تهران تحویل شد. در این حال خرید این به اصطلاح رزم‌ناو هم از آلمان جالب‌توجه است. همچنین قبلا به وزارت امور خارجه اطلاع داده بودیم که یک افسر سابق ارتش آلمان به نام هارتمن برای سرپرستی قورخانه تهران و بوشهر جهت تعمیر و نهایتا ساخت تفنگ برای نیروی زمینی ایران به استخدام درآمده است.(23)

    در سال 1928، مجلس با تخصیص مبلغ 200 هزار تومان (در حدود 200 هزار دلار) برای توسعه نیروی دریایی موافقت کرد.(24 ) آگوستین دبلیو فرین، کنسول آمریکا در تهران، گزارش می‌دهد: «اخیرا یک مهندس ایتالیایی ناو که به خدمت دولت ایران درآمده است از ساحل خلیج‌فارس بازدید کرده و هم‌اینک اعلام شده که قرار است یک نیروی دریایی ایرانی تحت فرماندهی کاپیتان دل پراتو که یک افسر صف ایتالیایی است، ایجاد شود. دولت ایران هم‌اینک در حدود 5 کشتی کوچک دارد و طبق گزارش‌ها پنج کشتی دیگر هم، احتمالا از ایتالیا، خریداری خواهد کرد و همچنین تعمیرگاه‌های کشتی هم ساخته خواهد شد. می‌گویند که قصد از ایجاد این نیروی دریایی تعقیب راهزنان و قاچاقچیان به ویژه قاچاقچیان اسلحه است.»(25)

در بودجه سال 1930 – 1929، مبلغ 400 هزار تومان( در حدود 400  هزار دلار)  برای « خرید  و تعمیر کشتی ها و هزینه های مستخدمین  خارجی  برای نیروی دریایی» تخصیص یافت.  می‌گویند  که در حدود 6  کشتی کوچک  نیز، احتمالاً  از ایتالیا، خریداری خواهد شد که احتمالاً 4 فروند آن برای  خلیج [ فارس]  و 2 فروند  دیگر دریای خزر  است. قاچاق اسلحه در سواحل خلیج [فارس]  بسیار زیاد است  به نحوی که خلع  سلاح عشایر شورشی جنوب را دشوار ساخته است، و گمان می‌رود که قاچاق در این منطقه به اندازه حداقل سالیان  یک میلیون  تومان از لحاظ حق الامتیاز  انحصار  قند و چای که درآمد آن به ساخت  راه آهن اختصاص  یافته‌است، به دولت  ضرر وارد  می‌کند. اگر نیروی دریایی بتواند این قاچاق را متوقف  کند مسلماً  دولت سرمایه  گذاری خوبی کرده است.(26)

    هیچکس نمی‌داند چه بلایی بر سر600 هزار تومانی آمد  که به نیروی در یایی اختصاص یافته بود؛  زیرا دو سال بعد در گزارش هارت می‌خوانیم  که نیروی دریایی ایران« که حالا رقیب اصلی سویسی هاست»، قرار است با خرید چهار ناوچه توپ دار ساخت ایتالیا تقویت شود. طبق گزارش‌ها، قرار بود هزینه خرید این چهار ناوچه از محل صندوق ذخیره مملکتی تأمین  شود. کاپیتان “دل پراتو” نیزکه ایرانی‌ها  او را « ناخدا سند باد»  می‌نامیدند قرار بود ملوانان ایرانی را آموزش بدهد و سپس آنها را به ایتالیا اعزام کند تا در زمان اعزام  کشتی‌ها فرماندهی آنها را بر عهده بگیرند. هارت  نیز همچون فرین یک نیروی دریای قوی را برای مبارزه با قاچاق لازم می‌داند:

     نیازی واقعی به یک گارد ساحلی کارآمد در طول مرزهای یک هزار مایل جنوب ایران وجود دارد. قاچاق در اینجا بسیار رواج دارد و قاچاق اسلحه شغلی بسیار پر سود  است.  تصمیم دولت برای خرید این چهار ناوچه توپ دار و تصمیمش برای استفاده از ناوچه‌های فوق در گارد ساحلی مسلماً وضعیت را بهبود خواهد بخشید.  البته هزینه  ناوچه‌ها، به ویژه در این دوران  بحران اقتصادی، شاید بار مالی گزافی  بر خزانه  نسبتاً  خالی  دولت  تحیل  کند.  ولی  این هزینه‌ها  را،  بر خلاف هزینه هایی که در کشورهای پیشرفته‌ترغربی صرف تسلیحات دریایی می‌شود، می‌توان به درد بخور دانست. زیرا میتوان انتظار داشت که با متوقف ساختن و یا محدود کردن قاچاق، در آمدهای  گمرکی به میزان قابل ملاحظه‌ای افزایش یابد.(27)

    در تاریخ 18 فوریه 1932، مجلس  با قید  دو فوریت ماده واحده‌ای به تصویب رساند که از سوی علی اکبر داور، وزیر مالیه،  تقدیم شده بود. براساس این ماده واحده، مبلغ 75هزار لیره دیگر (علاوه بر 390 هزار  لیره ای که قبلاً  به تصویب  رسیده بود)، « به منظور تأمین  مابقی هزینه‌ها و مخارج  حمل و نقل  کشتی‌های دولت، که پرداخت آن از محل  ذخیره  مملکتی  انجام  می‌شد»  اختصاص می یافت.(28) هارت گزارش می‌‌کند که داور در ماه اکتبر لایحه دیگری به مجلس تقدیم کرد  که بر اساس آن مبلغ 135 هزار لیره  دیگر برای تأمین هزینه‌های نیروی دریایی از محل صندوق  ذخیره مملکتی اختصاص می‌یافت. لایحه فوق بدون بحث و بررسی به تصویب رسید.  بدین  ترتیب، کل بودجه  تخصیصی نیروی دریایی به 600 هزار لیره ( 390000 +75000 + 135000) یا 3 میلیون دلار بالغ می‌شد، الته بدون  احتساب 600 هزار دلاری که در سال‌های 1928 و 1929 به یان امر  اختصاص  یافته بود.  هارت  ادامه می‌دهد: «  از همکار ایتالیایی‌ام اطلاع یافتم  که تعداد  ناوچه‌های  توپ دار6  فروند است و نه 9 فروندی  که مطبوعات  گزارش  داده‌اند. آن  سه « ناوچه» دیگر درواقع  سه قایق کوچک موتوری هستند که بر روی  ناوچه‌های توپ دار بزرگ تر حمل می‌شوند. مطبوعات  داخلی خرید ناوچه‌های توپ دار را « یکی دیگر از دستآوردهای قابل  توجه دوران خجسته حکومت شاهنشاه  می‌دانند  که همواره  منافع رعایای وفادار خویش را در نظر  دارد و در این  مورد کنونی با فراهم  آوردن امکان جلوگیری از افزایش قاچاق درخلیج فارس تجار  شریف  ایرانی را از مزایای بی حسابی بهره مند ساخته است.»(29)

    ناوچه‌های موتوری ببرو پلنگ هر یک 950 تن وزن  و 160/049/ 1 دلار قیمت داشتند. چهار  کشتی دیگر به نام‌های شاهرخ، سیمرغ، کرکس و چاه بهار نیز هر یک 350  تن وزن ومجموعاً  544  795 دلار قیمت داشتند.(30) ایرانی‌ها بقدری از این ناوچه‌های ظاهراً نوی ایتالیایی راضی بودند که در ماه اوت 1934 دولت ایران قرارداد دیگری برای ساخت 3 قایق  گشتی با شرکت کانتی بری  ناوالی  ریونیتی  پالرمو امضاء کرد. تاریخ  تحویل  این قایق‌ های 28 تنی اوایل  سال 1935  بود و ساخت  آنها در تابستان  تکمیل  شد.(31)

    هورنی بروک فاش می‌سازد که 6 کشتی اولی که به قیمت  تقریباً  3 میلیون دلار از ایتالیا خریداری   شدند در واقع  کشتی‌های بهسازی شده بودند، و نه کشتی‌های نو:« یک مطلب  دیگر  در باره  تسلیجات  ایران  که شاید برایتان  جالب  باشد این است  که وابسته  نظامی بریتانیا به سفارت خبر داده است که طبق  اطلاعاتی  که به دست  آورده ناوچه هایی که دولت ایران چند وقت  پیش برای استفاده  در خلیج [ فارس] خریداری کرده است، کشتی‌های جدیدی  نیستند بلکه بهسازی شده‌اند. اخیراً وقتی  که این ناوچه‌ها به درون  حوضچه تعمیر در بمبئی رفته بودند، معلوم شد که بدنه و سینه کشتی از آهن  مستعمل ساخته شده و حتی موتورهای آن نیز کهنه است.»(32)  البته  با توجه  به اخبار مربوط به «رزم ناو جدید  پهلوی » که  دولت ایران در سال 1924 خریداری کرده بود، گزارش هورنی بروک احتمالاً وزارت  امور خارجه آمریکا را چندان متعجب نساخت. در یک یادداشت داخلی  وزارت امور خارجه آمریکا در باره  نیروی  دریایی ایران آمده بود  که رزم  ناو پهلوی در واقع  یک  مین روب المانی ساخت 1917 است که بهسازی شده « و احتمالاً  امروز دیگر کارآیی چندانی  ندارد» و در آن اضافه شده بود که کشتی‌های پرسپولیس ( ساخت  1885) و مظفری(ساخت 1900) دیگر به درد دریانوردی نمی خورند. (33)

     گزارش « وضعیت جنگی ارتش ایران»  نیز فهرست کاملی از تجهیزات نیروی دریایی ایران ارایه می‌دهد. بخش عمده ناوگان دریای خلیج فارس را دوکشتی یک دکله (  هر یک به وزن950 تن)  و چهار کشتی گشتی ( هر یک به وزن 331 تن)  تشکیل می‌دادند. ناوگان دریایی  خزر نیز شامل  چهار لنج ( هر یک  به وزن 28 تن)،  و قایق سلطنتی  شهسوار بود. (34) انگلیسی‌ها در همان ساعت های اولیه  روز 25 اوت 1941، بخش عمده‌ای از ناوگان  جنوب را غرق  کردند و  روس‌ها  نیز ناوگان خزر را  تصرف  و راهی  روسیه کردند.  با توجه به آمار و ارقامی که در گزارش‌ها موجود است، از 000/ 412/ 18  لیره ای که به خرید  تسلیحات  اختصاص  یافته  بود،  حداکثر  یک میلیون لیره آن خرج ناوگان « جدید » شده بود.

* نیروی هوایی ایران:

     در تاریخ 15 ژانویه 1923، حسین علائی [علاء]، وزیر مختار ایران در واشنگتن،  طی نامه‌ای  از الن دبلیو دالِس(Allen W. Dulles)، رییس بخش امور خاور نزدیک [ وزارت امور خارجه آمریکا]، خواستار مساعدت آمریکا در ارتباط با نیروی هوایی کوچکی شد که دولت ایران قصد ایجادش را داشت. (35) در سال 1924، دولت ایران6 هواپیمای فرانسوی و 2 هواپیمای روسی خرید.( 36) هنوز چندی از ورود هواپیماهای  فرانسوی به ایران نگذشته بود که نیمی از آنها  از رده خارج شدند: « سه فروند از آنها در پروازبر فراز ایران صدمه  دیده‌اند،  و دو تای  دیگر طبق گزارش  ها دیگر قابل تعمیر نیستند. گمان می‌رود که ندانم کاری  خلیان  فرانسوی  که مسئول  تحویل  هواپیماها  بوده موجب  این وضعیت اسف بار شده باشد.» (37)

    کورنفلد خلبانی را که دول ایران استخدام کرده بود اینگونه  توصیف  می‌کند: « کاپیتان برو که دولت ایران استخدام  کرده‌ بود، اینگونه توصیف می‌کند:« کاپیتان  برو که  برای آموزش خلبانی در ارتش ایران استخدام  شده ، وارد تهران  شده است. او دارد  محل فرودی برای هواپیماهایی که دولت  ایران  از فرانسه  خریداری  کرده، آماده می‌کند.»(38)

     میزان جیگزینی هواپیماها تقریباً با میزان استهلاک  و فرسایش  بر اثر حوادث  برابری  می‌کرد.  کورنفلد  گزارش  می‌دهد:« احتراماً  در ارتباط  با خرید  ایستگاه‌های  بی‌سیم  و هواپیمای  روسی  به اطلاع  وزارت امور  خارجه  می‌رساند  که دو  فروند از این  هواپیماها در تاریخ  12 مه 1924 وارد  تهران  شدند.»(39) مشکل هواپیماها و خلبانان فرانسوی  در ایران  تمامی نداشت.  هواپیماها  تقریباً   به محض ورود به ایران از حیّز انتفاع  ساقط  می‌شدند،  که حکایت از هدر رفتن  منابع ارزشمند  کشور به دست رضا  شاه داشت.

     به نظر می‌رسد  که ایرانی‌ها نهایتاً به این نتیجه رسیدند که از موتورهای  آمریکایی بر روی  هواپیماهای اروپایی استفاده  کنند. در ماه  ژوئیه 1929، وزیر مختار ایران در  واشنگتن، طی نامه‌ای  به وزیر امور خارجه  آمریکا، خواستار  مساعدت او در خرید 23  موتور لیبرتی  شد.

     قیمت هر موتور250  دلار بود  که هزینه  خرید  آنها  با احتساب  هزینه حمل و نقل از نیویورک  مجموعاً5761 دلارمی‌شد.وزارت جنگ امریکا موتورهای فوق را اینگونه توصیف می‌کند :«موتورهای بهسازی شده‌ای که یک بار در نیروی هوایی سرویس کامل شده‌اند. این موتورها در شرایط  کنونی‌شان قابلیت  سرویس دهی برای  پرواز  ندارند و پیش از  استفاده  از آن‌ها  باید  یک  بار دیگر کاملاً  سرویس  شوند.»(40)

    در اکتبر 1930، کنسول  ویلارد گزارش داد که  حداکثر  20 هواپیما  شرایط  پرواز دارند. (41) برغم  پنهانکاری‌های شدید دولت ایران، هارت خبر یافت  که قرار دادی برای خرید 20 هواپیمای اموزشی دو هویلند تایگر ماث با شرکت انگلیسی دوهویلند بسته شده‌است. هر یک از این هواپیماها بدون تسلیحاتش 3 هزار  لیره  قیمت داشت. سوار کردن  توپ‌های ویکرز بر روی آنها قیمت کل شان[ 20 فروند] را به 75هزار لیره  می‌رساند.(42) در مراسم  رژه  سالگرد کودتا در سال 1933 ، هجده فروند از هواپیماهای جدید فاکس ماث به نمایش گذاشته  شدند. بعد از آنکه قطعات هواپیماهای فوق را به بوشهر حمل کرده و در آنجا  روی هم سوار کرده بودند، هواپیماها  به تهران  پرواز کردند. یکی از هواپیماها  در راه سقوط  کرد و یکی دیگر مفقود  شد.»(43)

    هارت گزارش می‌دهد: در ارتباط  با هواپیماهایی که در راه بوشهر و تهران مفقود  شده است، از منابع  موثق اطلاع  یافته‌ام  که خلبان این هواپیما جان  خود را از دست داده  و هواپیماها ساقط شده است، و اینکه حالا مقامات نظامی ایران اصرار دارند که خانواده خلبان  جان باحته غرامت  هواپیمای  ساقط  شده را بپردازد!»  چندی بعد دو هواپیمای دیگر در هوا  با یکدیگر برخورد کردند و خلبان  یکی از هواپیماها کشته و خلبان هواپیمای دیگر مجروح شد.  بدین ترتیب کمی  پس از تحویل 20 هواپیمای دیگر مجروح شد. بدین  ترتیب  کمی پس از 20  هواپیمای مزبور، چهارتای آن ساقط شد.(44)

     شاه مجموعاً 60 هواپیمای نظامی  خرید  که 20 فروند آن از نوع آموزشی دوهویلند بود.(45) سی فروند هواپیمای دیگر  نیز از نوع بمب افکن و جنگده  بو‌د که از کارخانه هاوکر خریداری  شده بود.  سفارش خرید این هواپیماها که مجموعاً 200 هزار لیره قیمت داشتند در ماه ژوئن 1933 و به دنبال  سفرهیأت  نظامی ایران به لندن  صورت گرفت. این هواپیماها  به موتورهای امریکایی پرات و ویتنی مجهز بودند که  قیمت هر یک از آنها 7075  دلار ( یا در حدود 1400 لیره )  بود،  که بدین ترتیب هزینه کل سفارش را به  242 هزار لیره  می‌رساند. ده موتور یدکی نیز به  قیمت 14هزار لیره از شرکت پرات و وینتنی خریداری شد.(46) با احتساب قیمت 14 لیره از شرکت پرات و وینتی خریداری شد. با احتساب قیمت 20 هواپیمای آمزشی کل خریدهای هوایی ایران، از 5/ 1  لیره‌ای که برای  این کار اختصاص یافته بود،  فقط مبلغ 331 هزار لیره را  تشکیل می‌دهد.

    پس از سقوط 2 هواپیمای  آموزشی  تایگر ماث ، 9  فروند  دیگر به  شرکت  دو هویلند سفارش و 10‌ هواپیمای آر. پنج دو هویلند نیز از اتحاد شوروی خریداری شد.  در واقع 77 هواپیمای قابل  پروازی که نیروی هوایی  ایران در سپتامبر 1933 در اختیار داشت شامل 11 هواپیمای کهنه که هنوز پرواز می‌کردند، و 66  هواپیمای خریداری شده در همان سال بود( 26  دوهو بلند، 30  هاوکر، و 10  آر. پنح  روسی ) . هارت فاش  می‌سازد  که 11  هواپیمای کهنه‌ای که هنوز در خدمت  نیروی هوایی  بود در واقع  بخشی از 32 فروند هواپیمای مستعملی بود که در سال 1931 خریداری شده بودند. (47) ویلیام اچ. هورنی بروک، جانشین هارت، توجه زیادی به نیروی هوایی ایران پیدا کرده بود. او گزارش می‌دهد که ایران سفارشی برای خرید 6 آتشبار ضد هوایی از شرکت  سوئدی بوفورز دارد  که  هر آتشبار شامل 6 توپ ضد هوایی است و همچنین 12 خودروی زرهی نیز به شرکت مارمون –  هرینگتن سفارش داه‌است. او همچنین گزارش  می‌دهد  که از 30 جنگنده هاوکر، 12 فروند هواپیمای رهگیر تک خلبان ، و 18  فروند هواپیمای دو خلبانه است. علاوه  براین ، 24 هواپیمای هاوکر دوخلبانه  دیگر  برای  تحویل در اکتبر 1934 سفارش شده‌است. سفارش  دیگری نیز برای خرید  12  تا 24 هواپیمای دو هو یلند از انگلیس انجام  شده بود. (48) به عبارت  دیگر، انگیلسی‌ها عملاً  بازار  هواپیماییی ایران را در انحصار خود گرفته  بودند( نگاه کنید  به جدول شماره 3 / 8 )

نظر بدهید