حمید رفیع: آیا باید از انقلاب ترسید؟

Jan 22nd, 2016 | مقالات

Hamid 1اصلاح‌طلبها می‌گویند باید در جامعه عمل کرد تا آگاهی‌ بالا برود! با آنها موافقم، اما آگاهی‌ که چه بشود؟ اگر مردم به حقوقشان آگاه شدند و در احیا آن تلاش کردند، اسم جنبش مردم را چه میگذارند؟ بعد می‌گویند تجربه انقلاب را داشتیم!!و گناه ایجاد استبداد دینی حاکم را بگردن انقلاب میاندازند!! پنداری در ساختن استبداد دینی ولایت مطلقه فقیه کنار خمینی هیچ نقشی‌ نداشته اند!! یادشان رفته که در دوران کودتای سال ۶۰ فریاد می‌زدند “ما متخصص و دانشمند نمی‌خواهیم ما مکتبی می‌خواهیم، می‌گفتند اقتصاد مال خر است” یادشان رفته که وقتی‌ بعد از چند ماه ، جنگ مقابل عراق میتوانست با پیروزی ایران و گرفتن غرامت پایان یابد، آنها با شعار “جنگ یک نعمت است” ، “صدام باید برود” آنرا برای حذف مخالفین و تأسیس استبداد دینی ۸ سال ادامه دادند! اگر انقلاب علت استبداد امروز نیست، و کودتا علیه انقلاب شد، چطور کودتا ممکن شد؟ انقلاب ایران زیبا بود ، گل را بر گلوله پیروز کرد و شاه و ولایت مطلقه او با کمترین کشته سقوط کرد. اما در فردای پیروزی، وقتی‌ افسران شاه را به نام دادگاه “انقلاب” بدون محاکمه اعدام کردند، سکوت کردیم یادمان رفت که انسان حقوق دارد و احترام به آن حقوق وظیفه ما است، یادمان رفت که این نوع “قانونها” را از بد، بد شروع میکنند اگر جلویش را نگیریم بهترینها قربانی آن می‌شوند! بعد یک روزنامه “آیندگان” را بستند که نزدیک به نظام قبلی‌ بود سکوت کردیم ! بعد دکتر یزدی آن زمان وزیر دولت موقت پیشنهاد ایجاد یک نیروی مسلح عقیدتی داد! و توجه نکرد که نیروی نظامی اگر عقیدتی شد ابزار یک عقیده علیه بقیه عقاید خواهد شد و سپاه را ساخت و دست آخوندها داد! باز اعتراض نکردیم، بعد عده‌ای خائن تحت نام “دانشجو” به سفارت آمریکا که با اجازه دولت موقت و ملت ایران، در ایران بود حمله کردند و کارمندان آنرا گروگان گرفتند ، خطر را حس کردیم خصوصاً وقتی‌ خمینی این خیانت را انقلاب بزرگتر از انقلاب ایران نامید! با وجود همه این سکوتها نیروهای ملی برای استقرار آزادی بدست آمده ایستاده بودند در همان زمان رئیس جمهور وقت،

 درخواست همه پرسی‌ برای اینکه ملت ایران نظر خود را بدهد را کرد، در پاسخ خمینی خطاب به ملت ایران مقابل دنیا و تاریخ گفت اگر ۳۵ ملیون ‌ایرانی بگویند بله او خواهد گفت نه و کودتا کرد، نیستادیم و آمد سرمان آنچه آمد!

آنزمان از دنشجویی به نام وحید گرجی که در پاریس بود و طرفدار کودتا بود پرسیدم چرا با همه‌ پرسی مخالف هستید پاسخ داد اگر به رای باشد البته که شما برنده هستید ولی‌ باید دید چند نفر به خیابانها حاضرند بیایند آنجا شما بازنده هستید! وقتی‌ می‌گویم سکوت یعنی‌ این، البته وقتی‌ ساختمان حزب جمهوری اسلامی در همان زمانها منفجر شد باعث وحشت عده زیادی شد، هنوز کسی‌ اطلاع نداشت که دستور آن انفجار با خود خمینی برای حذف بهشتی بود! بدانیم و آگاه باشیم که اگر بختیار و حامیانش صدام را به حمله به ایران تشویق نکرده بودند و دو جبهه بوجود نمیاوردند جبهه اول آنها که می‌خواستند استبداد دینی بسازند و جبهه دوم متجاوز که به میهن حمله کرده بود، زورپرستان موفق نمیشدند. در اخر بالا رفتن اطلاع با شکستن سانسورها و شفاف کردن عملها ممکن میشود. تحقیق در مورد  انقلاب را باید بیشتر کنیم

کودتا و کارهای قبل از آن را اگر نبینیم و انقلاب را محکوم کنیم یعنی‌ دروغ ظالمان حاکم را باور کنیم ، به خود ظلم کردیم.

 انتخاب روش مبارزه حق هر شخص است ، اما حقیقت را سانسور کردن و خلاف آن گفتن عمل به ناحق و یک ظلم است! شاد باشید.

نظر بدهید