زهرا بنی صدر برنده جایزه شهروندی نوشاتل سوئیس از مصدق در نوشاتل سخن می گوید

Nov 24th, 2015 | مقالات

zahra-banisadrزهرا بنی صدر سالهاست در شهر نوشاتل سوئیس زندگی می کند. اخیرا شهرستان نوشاتل به او بخاطر فعالیتهای فرهنگی اش جایزه شهروندی را اهدا کرد. این جایزه در مراسمی در شهرداری نوشاتل به او داده شد. روزنامه های سوئیس در باره جایزه ای که به او تعلق گرفته است گزارشهائی منتشر کرده اند که بعدا در سایت خواهند آمد. در فرصتی کوتاه که پیش آمد او که چندی پیش برنامه ای در باره مصدق در این شهر برگزار کرده بود با ما دیده ها و شنیده هایش را در باره دکتر محمد مصدق و شهر نوشاتل در میان گذاشت، که در زیر می خوانید:

سئوال: شما چند سال است در این شهر زندگی می کنید؟

حدود 24 سال است که دراین شهر زندگی می کنم.

سئوال: آیا هنگامی که به این شهر وارد شدید می دانستید که مصدق در اینجا تحصیل کرده است؟

زهرا: نه در اینباره خبری نداشتم. اما وقتی که متوجه شدم به کتابخانه دانشگاه رفتم تز دکترای او را درخواست کردم. تا به مسئول کتابخانه گفتم محمد مصدق فوری شناخت و کپی تزش را در اختیارم گذاشت. من هم یک کپی از این تز را گرفتم و برای پدرم فرستادم.

سئوال: ایا از سوئیسی ها کسانی هستند که در باره حضور مصدق در اینجا تحقیق کرده باشند؟

زهرا بنی صدر:  رمی شورر رئیس دانشگاه نوشاتل بود و استاد تاریخ. با او اشنا شدم. آقای رمی شورر را آقای دوچ که استاد دانشگاه در رشته آمار بود بمن معرفی کرده بود. بنا بود 100 امین سالگرد دانشگاه نوشاتل را جشن بگیرند.در سال 2009 به او پیشنهاددادم که در کادر 100 امین سالگرد دانشگاه برنامه ای برای مصدق گذاشته شود اما اینکار متاسفانه ممکن نشد. رمی شرر از آنزمان در باره حضور مصدق در نوشاتل تحقیق کرد. او بعلت مقامی که داشت به آرشیوهای مختلف کانتون نوشاتل دسترسی داشت می توانست سندهای مهمی در باره مصدق پیدا کند و از سال 2009 شروع به اینکار کرد. من در فرصتهای مختلف با او دیدار می کردم. تا اینکه بالاخره در سال 2013 او مقاله مفصلی در باره مصدق تحت عنوان “محمد مصدق و نوشاتل” در مجله دانشگاه منتشر کرد.  در این مقاله او با تکیه بر اسناد مختلف بدقت سیر تحصیل مصدق در نوشاتل و اقامتگاههای مختلف او در این شهر را پیدا کرده بود. بخشی از این سندها در نمایشگاهی که برای مصدق در دانشگاه نوشاتل برگزار شد در اختیار مردم قرار گرفت. مصدق جمعا چهار سال در این شهر زندگی کرده است و گفته که این شهر برای تحصیل جای خوبی است چون از ساعت 18 به بعد خبری در شهر نیست!

سئوال: برخی مدعی هستند که مصدق دکترا نداشته است؟

زهرا بنی صدر: کپی تز مصدق در دانشگاه نوشاتل موجود است و خود دانشگاه برای یادبود مصدق برنامه گذاشته است. بهرحال برخی نمی خواهند تاریخ را آنطور که بوده دریابند و نمی توان آنها را قانع کرد. شما هر چه سند هم در اختیار آنها بگذارید باز هم حرف خود را خواهند زد.

سئوال: یکی از اتفاقات مهم برای شما در این شهر دیدار شما با دختر دکتر محمد مصدق بود، می توانید در اینباره بما چیزی بگوئید؟

زهرا بنی صدر: خدیجه مصدق بعد از اینکه پدرش را در اواخر حکومت رضا شاه دستگیر می کنند در سن 13 سالگی دچار شوک می شود. روزی پدرم بمن زنگ زد و گفت شنیده ام که دختر دکتر مصدق در یکی از بیمارستهای نوشاتل بستری است و از من خواست او را پیدا کنم و به او سر بزنم. من هم به بیمارستانهای مختلفی زنگ زدم تا اینکه به بیمارستان پرهفرژیه رسیدم که در حومه نوشاتل قرار دارد. خودم را به مسئولین بیمارستان معرفی کردم و پرسیدم که ایا می توانم به دیدار این خانم بیایم. پاسخ دادند که می توانید حتی خارج از ساعات ملاقات چون این خانم بسیار تنهاست. فردای آنروز به اتفاق یکی از دوستانم به آنجا رفتم. پیدا کردن او کمی مشکل بود تا اینکه در یکی از راهروهای بیمارستان خانمی را دیدم. با یک نگاه فورا فهمیدم که او دختر مصدق است چون بسیار به او شبیه بود. با او قهوه ای خوردیم بسیار کم حرف می زد و تنها به زبان فرانسه و انگلیسی. از آن به بعد هر چند وقت یکبار به او سر می زدم خصوصا اینکه محل کارم به آنجا نزدیک بود. همه در بیمارستان او را دوست داشتند. وقتی بعضی از ایرانیان از طریق من متوجه شدند که دختر مصدق اینجاست بمن گفتند می خواهند بیایند با او عکس بگیرند. من هرگز با او عکسی نگرفتم و اینگونه صحبتها حال من را خراب می کرد. نشان از کسانی داشت که تنها می خواهند از مصدق بهره اش را ببرند. آخرین باری که دختر مصدق را دیدم سال 2003 بود او سکته مغری کرده بود و جایش را عوض کرده بودند و در جای جدید نمی توانست به بیرون بیاید. در این تاریخ بود که مادلن آلبرایت گفته بود که امریکا از کودتا علیه مصدق متاسف است. عکس خانه اش و عکس پدرش را برایش بردم و به خدیجه مصدق دادم و به او گفتم بالاخره امریکا بعد از اینهمه سال به کودتا اعتراف کرد. تا عکس را به او دادم جیغی کشید و همه چیز را به زمین انداخت و برای اولین بار به فارسی گفت رضا رضا!. پرستار را صدا کردم پرستار گفت او به زمان بچگی اش بازگشته است او پدرش را می خواهد. شاید کلمه رضا را که می گفت منظورش رضا شاه بود مطمئن نیستم اما برداشتم اینطور بود. آنروز  بسیار متاثر شدم. و از ان به بعد او را ندیدم. در اوریل 2003 او فوت کرد اما من اطلاع ندارم او را کجا دفن کرده اند. انگار خانواده او آقای بیات که در شهر ژنو هستند و بنیاد مصدق را دارند مایل نبودند که محل دفن او مشخص شود و از اینجهت شاید حق دارند.

سئوال: برنامه ای که تحت عنوان بهار فرهنگی در نوشاتل برگزار کردید تجربه جالبی بود تا جائی که روزنامه های مهم سوئیس هم بدان پرداختند. نظرتان در باره تاثیر این برنامه در بین سوئیس ها چیست؟امروز با یک استاد بازنشسته سوئیس صحبت می کردم او می گفت برنامه ای غیر قابل انتظار بود و دریچه تازه ای از ایران بروی ما باز کرد.

زهرا بنی صدر: اول اینکه من و همکارانم همگی زن بودیم و دوم اینکه توانستیم دو شهر را که با هم همکاری نداشتند در اینباره همراه کنیم و بالاخره اینکه این برنامه نه تنها از سوی مسئولان فرهنگی بلکه از سوی گروههای مختلف حتی سیاستمداران مورد پشتیبانی قرار گرفت. همه در این برنامه شرکت داشتند و از اینجهت بسیار موفق بود. روزی که برای مصدق در دانشگاه برنامه برگزار شد، سالن مملو از جمعیت بود، بسیاری از سوئیسی ها مصدق را نمی شناختند و این برنامه باعث شد که با مصدق آشنا شوند. تنها گروه اندکی از سوئیسی ها بودند که با مصدق آشنا بودند، کسانی که یا با ایرانی ها در تماس بودند، و یا به تاریخ علاقه دارند. برنامه های دیگری هم که در باره ایران بود همه موفق بود و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. چهره دیگری از ایران در افکار عمومی نوشاتل مطرح شد. برنامه هنرمندان و فرهنگیان ایرانی که برنامه اجرا کردند بسیار جلب توجه کرد. حالا از من خواسته اند که چنین برنامه ای در باره کشورهای دیگر هم بگذارم.

سئوال: برخورد ایرانی های مقیم سوئیس با این برنامه چگونه بود؟

ایرانیان مقیم نوشاتل هم بنظر خوشحال می رسیدند و احساس غرور می کردند که چنین برنامه ای برای ایران برگذار شده است، به خصوص که دست اندرکاران مختلف سوئیس، این برنامه را پشتیبانی کردند. تعداد ایرانی های مقیم نوشاتل زیاد نیست، اما همه در برنامه ها شرکت کرده بودند و جوّ خوبی بود

نظر بدهید