جمال صفری : اشغال ایران توسط قوای متفقین درجنگ جهانی دوم و سقوط پهلوی اول (۴) بخش سوم

Oct 23rd, 2015 | مقالات

mosadegh 22102015بمناسبت26 خرداد، صدوسیُ وسومین سالگردتولّددکترمحمّد مصدّق «زندگینامه دکترمحمّدمصدّق»

2 –  مقدمات  حملۀ  متفقین  به ایران:

    در 13 فروردین 1320 کودتایی در بغداد صورت گرفت و رشید عالی کیلانی نخست وزیر اسبق و چهار سرهنگ عراقی طرفدار آلمان حکومت را در دست گرفتند. امیرعبدالاله نایب‌السلطنه به فرودگاه حبانیه نزد انگلیسیها گریخت و در یکی از ناوهای جنگی بریتانیا به او پناه داده شد. هنگامی که خبر شورش عراق به لندن رسید، وینستون چرچیل دستور داد پیش از آنکه عراقیها بتوانند آلمانیها را به مداخله فراخوانند و مناطق نفت خیز به خطر افتد، شورش رشید عالی سرکوب شود.

    نخست وزیر بریتانیا در18 فروردین به حکومت هند دستورداد فوراً یک لشکربه بصره بفرستد. ناوگان حامل لشکر مزبور در 28 فروردین وارد آبراه شط العرب شد و بدون آنکه با مقاومتی روبرو شود  در بصره  پیاده شد و در اسرع وقت کلیۀ نقاط  حساس اطراف شهر را در اختیار گرفت.

    رهبران عراق تصمیم گرفته بودند اگر انگلیسیها نیروی بیشتری پیاده کنند، دست  به مقاومت  بزنند.  لذا از دولت آلمان تقاضای کمک کردند. در7 اردیبهشت ریبن تروپ به هیتلر گزارش داد که 600  تن اسلحه و مهمات برای عراقیها تهیه  شده و قرار است از طریق  سوریه به عراق حمل شود وهمان شب به رشید عالی تلگراف زد: « رایش آلمان از دولت کنونی عراق در مبارزه‌اش با انگلستان پشتیبانی  می‌کند و هر چه در توان  داشته باشد انجام خواهد داد.»

     اصولاً رضا شاه نسبت به عراق تمایل  دوستانه  نداشت و از این تغییر و تحولات در کشور همسایه  بسیار هم نگران  بود.  او شورای عالی جنگ را فرا‌خواند و پیشنهاد کرد دو لشکر از ارتش ایران برای سرکوب شورش عراق اعزام شود. به عقیدۀ رضا شاه این اقدام می‌توانست با عث جلب نظر  مساعد انگلیسیها گردد. فرماندهان ارتش رأی  او را زدند و شاه  نیز دیگر موضوع  را دنبال  نکرد.

    در 31 اردیبهشت، دولتهای عراق و آلمان در تلاش مذبوحانه جهت پیشگیری از ورود نیروهای  کمکی انگلیس به بصره، از دولت ایران خواستند آبراه  شط‌العرب (اروند رود) را به روی ناوگان جنگی انگلیس ببندد. رضا شاه این تقاضا را نپذیرفت. به گفته بولارد :«  رضا شاه امیدوار بود که ما برای کمک به آنها هر چه درتوان داشته باشیم انجام خواهیم داد.او حاضر بود در صورت بر خورداری  از حمایت نظامی بریتانیا  در برابر آلمانیها ایستادگی کند.»  در اول خرداد هنگامی که دولت  آلمان از ایران خواست  که 2000  تن بنزین جهت استفادۀ هواپیما‌های آلمانی مستقر در موصل  ارسال  دارد، منصور صریحاً این تقاضا را به عنوان اینکه انگلیسیها آن‌را عملی خصمانه تلقی خواهند کرد و این بر خلاف بی‌طرفی  ایران است، رد کرد. در نتیجه  شورش رشید عالی گیلانی شکست خورد و انگلیسیها بغداد را تصرف کردند و عبدالاله نایب‌السلطنه و نوری سعید نخست وزیر طرفدار انگلیس، مجدداً زمام امور عراق را در دست گرفتند. رهبر عراقی  ابتدا به ایران و سپس به آلمان پناهنده شد.  در 18 خرداد نیز نیروهای مشترک انگلیس و فرانسه آزاد( طرفدار ژنرال دوگل )  به سوریه  و لبنان حمله کردند و درعرض چند روز ارتش فرانسه مقیم آن کشور را شکست داده سواحل  شرقی  مدیترانه را تصرف  نمودند.

     در اول تیر 1320، واقعه‌ای روی داد که دنیا را با شگفتی روبرو ساخت و اهمیت استراتژیکی ایران را چند برابر افزایش داد. سحرگاه آن روز ارتش نیرومند آلمان به شوروی حمله کرد و در ظرف چند روز شکستهای فاحشی به ارتش سرخ که غافلگیرشده بود وانتظار چنین حمله‌ای را نداشت وارد  ساخت و بخشهای بزرگی از خاک روسیه اروپا را تصرف کرد. هدف آلمانیها متلاشی کردن نیروی  دفاعی شوروی، تصرف مسکو و لینیگراد و کیف و رسیدن به چاههای نفت قفقاز بود و قصد داشتند پس ازآنکه ارتش افریقایی آلمان تحت فرماندهی مارشال رومل که به دروازه‌های مصر رسیده بود خطوط دفاعی انگلیس را در شمال آفریقا درهم شکست با ارتش اعزامی به روسیه در ایران تلافی نماید وهردو ارتش توأماً به هند ومنطقه خلیج فارس حمله کنند و با تصرف ذخایرنفت خاورمیانه و منابع حیاتی هند، امپراتوری انگلیس را به زانو در آوردند.

     دولت ایران، در5 تیر، بی‌طرفی خود را در جنگ آلمان و شوروی اعلام داشت و به ساعد مراغه ای، سفیر خود درمسکو، دستورداد که مقامات شوروی را نسبت به تصمیم راسخ ایران در مورد استمرار سیاست بی‌طرفی قاطع  خود مطمئن  سازد.

    در چنین اوضاع و احوالی بود که چرچیل بی‌درنگ دست اتحاد به سوی شوروی دراز کرد و با وجود سابقۀ آن همه دشمنی و رقابت و اختلاف سیاسی و مسلکی که بین دو کشور وجود داشت، برای مقابله با خطر مشترک ناچار شد با روسها در یک صف قرار بگیرد. روسها در برابر حملات برق آسای ارتش آلمان نیاز مبرمی به اسلحه و مهمات و دارو داشتند. انگلیسیها نیز می‌خواستند به هر قیمتی  خطوط ارتباطی میان خلیج فارس و سرحدات شوروی را حفظ کنند تا بدین وسیله اولاً جنگ افزارهای مورد نیاز شوروی را به جبهۀ شرق برسانند و در ثانی هرگاه شورویها احتمالاً در جنگ با آلمان  شکست بخورند – که در آن روزها بعید  بنظر نمی‌رسید-  خودشان رأساً از چاههای نفت خاورمیانه  و خطوط ارتباطی هند دفاع کنند. در هر حال اشغال ایران از نظر مقتضیات جنگی و استراتژیکی  الزامی بود.

     در6 تیر سراستافورد کریپس سفیرانگلیس درمسکو، با شتاب از لندن  به محل مأموریتش مراجعت کرد و در بارۀ اتحاد با شوروی، با مولوتف مذاکره پرداخت. این مذاکرات منتهی به موافقتنامۀ  12 ژوئیه 1941 (21  تیر 1320) بین دو کشور شد. دولتین متعهد شدند: الف. (هیچ‌یک از دو طرف) هیچ گونه مذاکرات جداگانه برای متارکۀ جنگ با آلمان بدون اطلاع و جلب رضایت طرف دیگر ننماید. ب. طرفین هرگونه  کمک  نظامی لازم  را در جنگ با دشمن  مشترک، به یکدیگر برسانند.

     آنگاه مسئلۀ رساندن اسلحه و مهمات به جبهۀ روسیه مطرح شد. انگلیسیها  راه ایران را که مطمئن ترین و کوتاهترین راه بود و راه آهن سراسری آن از خلیج فارس به بحر خزر بهترین وسلۀ نقلیه  بشمارمی‌رفت، پیشنهاد  کردند. در آغاز روسها در حمله به ایران ابراز تردید نمودند زیرا مایل  نبودند  خود را در دو جبهۀ  جنگ درگیرسازند.  اما انگلیسیها در این خصوص به آنان اطمینان کافی دادند  که در عرض چند روز موفق به از بین بردن مقاومت ارتش ایران و اشغال این کشور خواهند شد.  بدین‌سان در26 تی، در مورد حمله و اشغال ایران از شمال و جنوب بین نمایندگان دولت توافق به عمل آمد.

    رضا شاه  که در این هنگام  متکی به ارتش 000, 120 نفری و بی‌طرفی ایران بود و به هیچ  وجه باور نمی‌کرد حامیان دیروزی‌اش با دشمنان خونی‌اش همدست شده ایران را مورد تهاجم  قرار دهند، برای آنکه بهانه به دست متفقین ندهد، فعالیتهای آلمانیهای مقیم ایران را بشدت تحت کنترل قرار داده بود. ولی،در27 تیر، دولتهای شوروی وبریتانیا دو یادداشت مشابه تسلیم ایران کردند و از فعالیتهای کارشناسان آلمانی در ایران اظهار نگرانی نموده و خواستار خروج آنان که به عقیدۀ  دو دولت متفق « ستون پنجم آلمان در ایران » را تشکیل و منافع آنها را مورد تهدید قرار داده بودند، شدند. دولت ایران پاسخ داد که کارشناسان آلمانی برای خدمت در صنایع ایران ضروری بوده و بزودی نمی‌توان برایشان جانشین پیدا کرد و تعدادشان نیز آن قدر زیاد نیست و دولت بر آنها نظارت و مراقبت  جدی دارد.

     متفقین که تصمیم خود را به حمله و اشغال ایران قبلاً گرفته بودند، همزمان  مشغول تدارک عملیات  نظامی‌گشتند. اما در عین حال انگلیسیها که قلباً با ورود ارتش سرخ  به  شمال  ایران موافق نبودند و  از عواقب این کار واهمه داشتند، سعی کردند رضا شاه را متوجه  وخامت  اوضاع  بنمایند. آنتونی ایدن وزیر خارجه انگلیس در ضیافتی که به افتخار ملکۀ تبعیدی هلند در لندن  برپا شده بود، محمد علی مقدم  وزیر مختار ایران را به کناری کشید و به طور سربسته به او اظهار داشت که  اگر مسئله واگذاری   راه جهت حمل اسلحه و مهمات به جبهۀ روسیه به نحوی حل شود، از اقدامی که ممکن است عواقب  وخیمی برای ایران داشته باشد جلوگیری خواهد کرد. رضا شاه به این هشدار توجهی نکرد و در واقع  منتظر نتیجه جنگ آلمان و شوروی ماند.

     در 25 مرداد دومین  یادداشت متفقین به دولت ایران واصل شد. بنابر این یادداشت، آنها پاسخ  ایران را قانع کننده ندانسته و مجدداً اخراج کلیه اتباع آلمان از ایران و خاتمه دادن به فعالیت جاسوسان  آلمانی را که به عقیدۀ آنان ایران را مرکزعملیات خود درخاورمیانه قرارداده بودند، خواستارشدند. شورویها در یادداشت  خود نام چند تن آلمانی را که در مؤسسات مختلف به کاراشغال داشتند به عنوان جاسوس آلمان ذکرکرده و تهدید کرده بودند که در صورت عدم توجه به خواسته‌هایشان به مادۀ 6 عهد نامه1921ایران و شوروی متوسل خواهند شد، یعنی رأساً اقدام به لشکر کشی و اضمحلال ستون  پنجم آلمان در ایران  خواهند  کرد.

    رضا شاه در وضع بسیار دشواری قرارگرفته بود. زیرا ازیک طرف اگر با تقاضاهای متفقین موافقت می‌کرد و دست به اخراج آلمانیهای مقیم ایران می‌زد و اجازه عبور اسلحه و مهمات به جبهه روسیه را از راه ایران می‌داد، مرتکب یک عمل خصمانه نسبت به دولت آلمان می‌شد که ارتش نیرومندش همچنان در قلب روسیه در حال  پیشروی بود و احتمال داشت در صورت شکست شوروی، آلمان  فاتح انتفام‌جویی کند. از سوی دیگر متوجه خطری  که به علت تمرکز نیروهای انگلیسی و هندی در بصره  و خانقین  و سرحدات عراق و هم چنین  تمرکز  نیروهای  شوروی  در قفقاز  و ترکمنستان  که امنیت ایران را از دو سو تهدید می‌کرد، شده بود و می‌دانست که انگلیسیها به هر قیمتی شده از تأسیسات  نفت جنوب دفاع  خواهند کرد.

     در این موقعیت خطرناک، رضا شاه سیاست دفع‌الوقت را در پیش گرفت تا بلکه، با مرور زمان و گذشت ایام، نتیجۀ جنگ روش شود و او بتواند تکلیف خودش را با دول متخاصم تعیین کند. به این جهت در پاسخ دومین یادداشت متفقین، بار دیگر اعلام  داشت که تعداد کارشناسان آلمانی در ایران فقط  690  نفر به علاوۀ خانواده‌هایشان می‌باشد که همگی تحت مراقبت دولت ایران مشغول انجام وظیفه می باشند و در صورتی که ایران اقدام به اخراج آنها بکند، ممکن  است دولت آلمان این عمل را تخلف از سیاست بی‌طرفیی تلقی نماید. لذا از پذیرفتن تقاضای متفقین معذور است.

    در این هنگام رادیوها و روزنامه‌های انگلیسی و شوروی و متفقین آنها،  شروع  به تبلیغات شدیدی  دربارۀ فعالیت ستون پنجم و جاسوسان آلمانی در ایران و اتحاد محرمانه رضا شاه و هیتلر و ورود احتمالی ایران در جنگ به نفع  آلمان نمودند. در حالی  که به هیچ‌وجه این مطالب حقیقت نداشت: هیچ قرارداد اتحادی بین رضا شاه و هیتلر منعقد نشده بود، هیچ هیئت نظامی آلمانی در ایران وجود نداشت و دولت آلمان جز جنگ افزارهایی که چند سال پیش به ایران فروخته بود هیچ اسلحه و مهماتی به ایران ارسال نداشته بود. بدیهی است وجود 1033 آلمانی که بخشی از آنان زن و بچه و افراد  سالخورده بودند نمی‌توانست خطری برای دول متفق ایجاد کند. اما همۀ اینها بهانه بود و مقتضیات جنگ و ضرورت استراتژیکی ایجاب می‌کرد که ایران اشغال شود.

3 –  تهاجم  نیروهای شوروی  و انگلیس   به ایران:

    سحرگاه روز25 اوت1941(سوم شهریور1320)،درست یازده روز پس ازانتشار منشور آتلانتیک  که طی آن چرچیل  و روزولت رئیس جمهور آمریکا آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای  کلیۀ ملتهای جهان به رسمیت شناخته بودند، کشوربی‌طرف ایران از شمال و جنوب وغرب مورد  تهاجم قرار گرفت و شوروی و بریتانیا با همان شیوه‌هایی که به دشمنان خود نسبت می‌دادند، به ایران حمله کردند. عملیات نظامی بدین‌سان آغاز شد که نیروهای شوروی مرکب از شش لشکرپیاده نظام زرهی تحت فرماندهی ژنرال واسیلی نویکوف از سه نقطه وارد خاک ایران شدند:  ستون اول از رود ارس گذشته و پس از تصرف جلفا و ماکو و خوی تا ساحل دریاچه ارومیه پیشروی کرد و سپس متوجه ارومیه و تبریز شد و آن دو شهر را تسخیر نمود. ستون دوم از آستارا و کرانۀ  دریای خزر به سوی بندر انزلی و اردبیل سرازیر شد و پس از تصرف رشت و چند شهر مهم گیلان تا حدود قزوین پیشروی کرد و در آنجا با ستونی که از آذربایجان وارد خاک ایران شده بود تلاقی  کرد. ستون سوم از طریق  بندر شاه ( بندر ترکمن  کنونی ) حمله  کرد و گرگان و مشهد را تصرف کرد و تا سمنان که مرکز تلاقی راه آهن شمال با شرق می‌باشد پیشروی کرد. در همان روز هواپیماهای شوروی تبریز و رشت و ارومیه و قزوین را بمباران کردند و روز بعد حومۀ تهران را مورد حمله  قرارداده بر روی پایتخت اوراق تبلیغاتی علیه آلمانیها و رضا شاه فرو ریختند.

       از سوی دیگر نیروهای انگلیسی حملات خود را از ناحیۀ غرب و جنوب غربی آغاز کردند.  فرماندهی عملیات را ژنرال سر آرچیبالدویول فرمادنۀ  کل نیروهای  انگلیسی در خاورمیانه شخصاً برعهده داشت.  وی از چند روز قبل  به ژنرال  کوینان فرماندۀ  نیروهای انگلیسی مقیم عراق دستور داده بود که خود را آمادۀ  تصرف تأسیسات نفت خوزستان و کرمانشاهان و بنادر و ایستگاههای راه آهن جنوب ایران بنماید. به ناوگان انگلیسی مستقر در خلیج فارس  نیز دستور داد نیروی دریایی ایران  را که در خرمشهر متمرکز بود، از بین ببرد.

     در نیمه شب سوم شهریور یک ستون از قوای مختلط انگلیسی و هندی از بصره عزیمت نمود و در نهایت سکوت و آرامش از اروند رود گذشت و سحرگاه درساحل ایران پیاده شد و خرمشهر و آبادان  را مورد حمله قرارداد. درهمان حال ناوگان جنگی انگلیس تحت فرماندهی دریادار رمزی گراهام  نیروی دریایی جوان ایران را زیر آتش شدید توپخانه  قرارداد و یکی پس از دیگری ناوهای ایرانی را غرق کرد یا ازکارانداخت. سربازان وملوانان ایرانی مقاومت سرسختانه‌ای نشان‌داده و مانع از پیشروی قوای انگلیسی شدند. در این عملیات دریادار بایندر فرماندۀ نیروی در یایی و 650 افسر و ملوان ایرانی به شهادت رسیدند و حدود ساعت 20 آن روز پالایشگاه آبادان به دست  انگلیسیها افتاد.

    در آن هنگام پنج فروند کشتی بازرگانی آلمانی و سه فروند کشتی ایتالیایی در بندر شاهپور در محاصره  قرارگرفته بودند که آنها نیز مورد حمله قرارگرفتند. یکی از کشتیهای آلمانی موفق شد خودش را غرق  کند ولی  بقیه به دست انگلیسیها اسیر شدند و خیال انگلیسیها از اینکه آنها  بتوانند با غرق خود مصب اروند رود را مسدود کنند و مانع از عبور نفتکشها شوند آسوده شد.

     در 4 شهریور، نیروی هوایی انگلیس اهواز را بمباران کرد و تعدادی از هواپیماهای ایرانی را در زمین از کارانداخت. آنگاه قایقهای شطی انگلیسی با 000 , 28 سرباز از کارون بالا آمده به اهواز حمله  کردند. نیروهای ایرانی تحت فرماندهی سرلشکر شاه بختی مقاومت نشان داده و حتی خساراتی نیز به قوای دشمن وارد ساختند اما سرانجام قوای مهاجم توانست مقاومت ایرانیان را نابود سازد.

     ستون دیگری از ارتش انگلیس تحت فرماندهی ژنرال اسلیم نیز درسحرگاه سوم شهریوراز مرز  خسروی عبور کرد و تأسیسات نفت شهر را بدون برخورد با مقاومت جدی تصرف نموده پیشروی  خود را به سوی کرمانشاه ادامه داد. در شاه آباد غرب(اسلام آباد کنونی) توپخانۀ کوهستانی ایران مقاومت نشان داد. هرچند هواپیماهای انگلیسی مواضع ایرانیان را بمباران کردند، با این همه نیروهای ایرانی تا صبح روز 6 شهریور که دستور رضا شاه مبنی بر ترک مقاومت به کلیۀ واحدهای ارتش  ابلاغ شد، لشکر کرمانشاه هم چنان از پیشروی انگلیسیها جلوگیری می‌کرد. پس از وصول این  دستور بلافاصله قوای انگلیسی وهندی تأسیسات نفت کرمانشاه را اشغال کردند و در9 شهریور در حومۀ  قزوین به واحدهای ارتش سرخ پیوستند.

     در برابرتهاجم متفقین، مقاومت ارتش ایران بخصوص در شمال فاجعه آمیز بود. بسیاری از فرماندهان لشکرها راه فرار را درپیش گرفتند و کوچکترین مقاومتی نشان ندادند. فقط در جنوب وغرب لشکرهای خوزستان و کرمانشاه تا حدودی مقاومت کردند. در این میان اتل وزیر مختار آلمان می‌کوشید ایرانیان را تشویق به پایداری بنماید. وی در بعد از ظهر سوم شهریور با رضا شاه ملاقات و پیام هیتلر را به وی ابلاغ کرد. پیشوای آلمان در پیام خود از مقاومت ایران در برابر فشارهای متفقین و پیروی از سیاست بی‌طرفی ابراز خوشوقتی کرده و اعلام داشته بود که به عقیدۀ او این دورۀ فشار طولانی نخواهد بود زیرا نیروهای آلمانی در او کرائین  مشغول پیشروی هستند و به نواحی شمال  شبه جزیرۀ کریمه رسیده‌اند و قصد دارند تا پاییز بخشهای دیگری از خاک روسیه را نیز تصرف کرده و آخرین مقاومت شورویها را درهم شکنند. ضمناً هرگونه تلاش روسها برای ایجاد خط دفاعی در قفقاز به لحاظ  تفوق نیروهای آلمان محکوم به شکست می‌باشد و دولت آلمان امیدوار است تا این دورۀ کوتاه سپری نشده دولت ایران با تمام قوا در برابر فشارهای متفقین مقاومت ورزد. اما دیگر دیر  شده بود و رضا شاه دریافته بود که حریفان قوی تر ازآنند که ارتش کوچک ایران بتواند از پس آنها برآید. به این جهت پس از سه روز جنگ دستور ترک مقاومت را صادر کرد. اما در واقع قبل از صدور این دستور هرگونه مقاومتی  پایان  یافته بود.

     در این سه روز عملیات مشکوکی نیز از قبیل ارسال صندوقهای مهمات عوضی و مرخص کردن  سربازان دو لشکر مقیم پایتخت در بحبوحه جنگ به وقوع  پیوست که بدون  شک کار ایادی بیگانه  بوده است.

4 –  مذاکره با متفقین  و استعفای رضا شاه:

     همان ساعتی که ایران مورد حملۀ نیروهای شوروی و انگلیس قرار گرفت، آندره ئی اسمیرنوف سفیر شوروی و سرریدر بولارد وزیرمختارانگلیس درتهران، منصور نخست وزیر را ازجریان حمله  مطلع ساختند. مولوتف کمیسر امور خارجه شوروی نیز یادداشتی به محمد ساعد سفیر ایران درمسکو  تسلیم کرد که طی آن ورود قوای شوروی به ایران به استثناد مواد 5 و 6 عهد نامۀ مودت 1921 و به منظورجلوگیری از فعالیت آلمانیها در ایران که خطری برای امنیت شوروی بشمار می‌رفت توجیه  شده بود.

     هنگامی که رضا شاه از تجاوز متفقین به ایران آگاه شد، بی‌درنگ وزیر مختار انگلیس و سفیر شوروی را به حضور طلبید و علت این اقدام را جویا شد و ازآنان خواست بلافاصله دولتهای  متبوعاشان عملیات نظامی را متوقف نموده و با وی وارد مذاکره شوند. ضمناً تلگرافی جهت پرزیدنت روزولت فرستاد و از وی در برابر این حملۀ غافلگیرانه استمداد کرد. دو دولت متفق پاسخی به این تقاضا ندادند و تلویحاً فهماندند که دیگر دیرشده است. روزولت نیز با توجه به روابط سردی که با رضا شاه داشت و ضمن کنفرانس اتلانتیک از طریق چرچیل از نقشه‌های انگلیس در بارۀ ایران آگاه شده‌بود، هشت روز بعد در11 شهریور پاسخی فرستاد که اخلاقی بودن عملیات انگلیس و شوروی را نه تأیید می‌کرد و نه تکذیب، بلکه سعی می‌کرد لزوم این عملیات را اثبات نماید. از آنجایی که روزولت ناچاربود از این عملیات  که از لحاظ  اخلاقی قابل بحث ولی از نظر استراتژیکی ضروری  بود دفاع کند، تلویحاً مسؤولیت مراقبت در اجرای وعده های انگلیس و شوروی به ایران را بر عهده  گرفت.

     روزولت به رضا شاه پاسخ داد که جریان حوادث ایران را از نزدیک دنبال کرده و اعتقاد یافته که شایستۀ آن‌است که مورد توجه جدی کلیه ملل آزاد جهان قرار بگیرد: « اعلیحضرت می‌توانند مطمئن  باشند که ما چنین توجه را به وضعی که پیش آمده مبذول می‌داریم و رویه و سنت خود را در مورد اصول اساسی  که به میان کشیده شده مرعی و ملوظ می‌داریم.» وی آنگاه از شاه خواست که « اوضاع را با توجه کامل به حوادث و پیشآمدهای کنونی دنیا، ناشی از جاه طلبیهای هیتلر که می‌خواهد دنیا را زیرسلطه و تسخیر خود در آورد در مدّ نظربگیرد.» روزولت ابراز نگرانی کرد که « ممکن است فتوحات آلمان از اروپا تا آسیا و آفریقا و حتی آمریکا توسعه یابد مگر اینکه یک قدرت نظامی جلو این جنبش و حرکت را بگیرد» و کشورهایی که « میل دارند استقلال خود را محفوظ  نگاه دارند باید در یک مجاهدۀ عظیم و مشترک شرکت کنند تا یکی یکی، نظیرکشورهای اروپایی، غرق و نابود نشوند.»  او تلاشهای ایلات متحد را در« تأمین  کمک مادی برای مساعدت به کشورهایی که جداً  در برابر  جاه طلبی آلمان جهت استیلا بر جهان ایستادگی و پایداری می‌کنند، برشمرد.»

     رئیس جمهور به شاه اطمینان داد که دولت امریکا « یادداشتهای دولتهای انگلیس و شوروی  به دولت ایران، مبنی بر اینکه هیچ  نظری علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران ندارند، را ملاحظه کرده است» و افزود که ایالات متحد به عنوان یک دوست دیرینه از انگلیس و شوروی راجع به نقشه‌های  آنی وآتی و قصد و منظورآنها درایران، اطلاعاتی خواستار شده و به آنها پیشنهادکرده است اطمینانهایی  را که  به ایران داده اند در برابر کلیۀ ملل جهان علناً  تکرار نمایند.

     اما پاسخ طفره آمیز روزولت برای شاه تندخو که اکنون در می‌یافت اوضاع داخلی ایران بسرعت  رو به خرابی می‌رود، آرامشی در برنداشت. در واقع او می‌دید که بکلی تنها مانده‌است. در دومین  روز حملۀ متفقین، رضا شاه  به گمان  اینکه آنها حاضر نیستند با منصور وارد مذاکره شوند، او را بر کنار کرد و محمد علی فروغی را که بیشتر مورد  قبول و اعتماد انگلیسیها بود مأمور تشکیل  کابینۀ جدید کرد. فروغی همان  کسی بود  که در سالهای 1304 و 1305 زحمات زیادی برای پادشاه شدن رضا شاه کشید بود. به پیشنهاد فروغی، او در6 شهریور به کلیۀ واحدهای نظامی دستور ترک مقاومت داد  و خودش آمادۀ خروج از تهران  شد.

    فروغی بی‌درنگ با سفرای  روس و انگلیس وارد مذاکره شد و تقاضاهای آنان را استفسار کرد.  سفرای دو دولت در 8 شهریور خواستهای دولتهای متبوعشان را به این شرح به فروغی اطلاع دادند:  الف. ترک مقاومت و تخلیۀ واحدهای ارتش ایران از کلیۀ نقاطی که از جانب متفقین اشغال شده است. ب. اخراج کلیۀ اتباع آلمان به اسشتثنای اعضای رسمی سفارت و چند کارشناس آلمانی. ج. تعهد در تسهیل حمل و نقل اسلحه و مهمات و ادوات جنگی از طریق ایران به شوروی. در مقابل انگلیسیها متعهد شدند حق‌السهم ایران را از عایدات نفت جنوب کماکان بپردازند. شورویها نیز تعهد کردند عایدات شیلات شمال را کما فی‌السابق بپردازند. هر دو دولت نیز قول دادند استقلال ایران را محترم  بشمارند و هر وقت وضعیت  نظامی اجازه  بدهد قوای خود را از ایران خارج سازند.

    هنوز دولت ایران پاسخی به این درخواستها نداده بود که سفرای دو دولت یادداشتهای جدید ارسال نمودند و به جای اخراج اتباع آلمانی از ایران، تحویل آنان را به متفقین خواستار شدند. دراین هنگام کارشناسان آلمانی و خانواده هاشان درمحل تابستانی سفارت آلمان در زرگنده گرد‌آمده اوقات خود را به خواندن سرود و مارش می‌گذراندند. اتل وزیر مختار آلمان که از نازیهای متعصب بود، مصراً از مقامات ایرانی می‌خواست که از پذیرفتن تقاضاهای متفقین و تسلیم اتباع آلمان به قوای دشمن خود داری کنند وگرنه مورد خشم و کینۀ پیشوای آلمان قرار خواهند گرفت.  نتیجۀ  دست به دست  کردن دولت در ارسال پاسخ و سردرگمی مقامات ایرانی، اولیتماتومی بود که متفقین در 19 شهریور به دولت ایران دادند که اگر در ظرف چهل و هشت ساعت اتباع آلمانی را به نیروهای آنها تسلیم نکنند و سفارتخانه‌های آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان را تعطیل نکند، پایتخت را اشغال  خواهد کرد. ضمناً  رادیوها و روزنامه‌های متفقین حملات خود را متوجه  شخص  رضا شاه و رژیم دیکاتوری  بیست ساله  نمودند.

    چون رضا شاه باز پاسخ  صریحی به اولتیماتوم  منتفقین نداد، در 25 شهریور نیروهای  شوروی و انگلیس از قزوین و قم به سوی تهران حرکت کردند.  رضا شاه  ناچار در همان روز به نفع محمد رضا  ولیعهد از سلطنت استعفا داد و بی‌درنگ همراه خانواده‌اش عازم  بندر عباس شد و در آنجا سرنوشت خود را به دست انگلیسیها سپرد. انگلیسیها رضا شاه و همراهانش را ابتدا به جزیرۀ بد آب و هوای موریس در جنوب اقیانوس هند بردند و سپس  در فروردین  1321 به ژوهانسبورگ منتقل  ساختند که در  همانجا  در 4  مرداد  1323 درگذشت.

    در26  شهریور، در حالی که محمد رضا شاه سوگند وفاداری به اصول مشروطیت را در مجلس  شورای ملی  یاد می‌کرد،  نیروهای شوروی و انگلیس  وارد تهران شدند و کلیۀ  تأسیسات  نظامی  و راه آهن را اشغال کردند و بلافاصله مقدمات حمل اسلحه و مهمات از خلیج  فارس به بحر خزر را به وسیله راه آهن سراسری و راه شوسه جنوب به شمال فراهم نمودند. اتباع آلمانی نیز به دست قوای دشمن افتادند و بخشی از آنان به باز داشتگاههای سیبری و بخش دیگر به استرالیا تبعید شدند.

    در جریان حملۀ متفقین و اشغال ایران، هم پیمانان ایران در پیمان سعد آباد، کوچکترین اقدامی  به نفع کشورما ننمودند و بیهوده بودن این پیمان منطقه‌ای  به ثبوت رسید. متفقین  نیز  با اینکه  عملیاتشان  برخلاف کلیه موازین اخلاقی و اصول جقوق بین‌الملی بود، عملاً خیالشان از فعالیت آلمانیها  در خاور میانه  و به خطر افتادن چاههای نفت و راههای ارتباطی آن آسوده شد و مانع از این شدند که قوای آلمان، با حملۀ گازانبری از جبهه‌های روسیه و افریقا، در ایران به هم به پیوندند. ایرانیان نیز که در مدت بیست سال حکومت دیکتاتوری از نعمت آزادی محروم و از رویدادهای بین‌المللی بی خبر بودند، یکبار دیگر شاهد اشغال  مصیبت بار کشورشان از سوی  دو دولت  همسایه  گشتند.

5 –  پیمان  اتحاد سه جانیه:

    دولت فروغی به اشارۀ انگلیسیها اعلام کرد که رژیم جدید دموکراسی  و اصول حکومت مشروطه  را مراعات خواهد کرد،  افسوس که به گفتۀ یکی از صاحبنظران: « احترام  به آزادی  دیگران و تحمل عقاید مخالفان و استفاده از حکومت دموکراسی نعمتی است بزرگ که متأسفانه خداوند در دنیای امروز فقط به چند ملت ارزانی داشته است.» مضافاً  که فروغی مجلس سیزدهم را که انتخابات آن در دورۀ رضا شاه انجام گرفته و نمایندگانش دست چنین  رژیم دیکتاتوری بودند ابقا کرد و با این کار خود، هم از ابتدا،  پایه‌های  دموکراسی  نوپای ایران را سست کرد.

    نخستین اقدام دولت فروغی تعیین سیاست خارجی جدید ایران بود تا که  با اوضاع  و احوالی  که در نتیجۀ اشغال کشور از جانب نیروهای بیگانه بوجود آمده بود، تطبیق کند. زیرا سیاست بی‌طرفی رضا شاه  با شکست روبرو شده و در شرایط آن روز همکاری با متفقین اجتناب ناپذیر بنظر می‌رسید.

    انگلیسیها که نسبت به نقشه‌های متحد جدیدشان روسیۀ شوروی، در مورد خاورمیانه با شک و تردید می‌نگریستند به منظور اینکه دست آنها را از ایران کوتاه کنند و اشغال خاک این کشور به صورت اقامت دوستانه قوای متفقین در دوران جنگ درآید و ضمناً دو دولت متعهد شوند که پس از خاتمه جنگ خاک ایران را تخلیه نمایند و به این وسیله تضمینی در مورد رعایت استقلال و تمامیت ارضی و الزام به تخلیه خاک ایران از روسها به دست آوردند، برآن شدند  که اتحاد سه جانبه میان ایران و روسیه و انگلستان بسته شود.

    مذاکرات در بارۀ انعقاد پیمان اتحاد سه جانبه در محیط بحرانی و متشنج آغاز شد. زیرا افکار  عمومی ایران نظر مساعدی  نسبت به دولتهایی که خاک کشور را اشغال کرده بودند، نداشت و در مجلس شورای ملی هم چند تن از نمایندگان ناسیونالیست با انعقاد چنین پیمانی مخالف بوده وعقیده داشتند که هنوز نتیجۀ جنگ معلوم نشده و ممکن است آلمان فاتح شود و دراین صورت ایران از هر دو طرف رانده و مانده خواهد شد. دراین موقع ارتش آلمان به دروازه‌های مسکو رسیده بود و دستگاههای  تبلیغاتی آن کشور مبارزۀ شدیدی را علیه متفقین و فروغی آغاز کرده بودند. در نتیجۀ این تبلیغات نخست وزیر هنگام دفاع از سیاست خود در مجلس شورای ملی مورد سوء قصد قرار گرفت ولی آسیبی به او نرسید.

    در 5 دسامبر1941، ( 14 آذر 1320) نیروهای آلمانی در برابر مسکو مجبور به توقف وعقب  نشینی شدند و پایتخت  شوروی  از خطر نجات یافت. در هفتم  دسامبر (16 آذر)، نیز با حمله  ژاپنیها به پرل هاربور، ایالات متحد آمریکا که تا آن زمان به طورغیررسمی از متفقین پشتیبانی می‌کرد، رسماً علیه دول محور وارد جنگ شد و بدین‌سان موقعیت متفقین به میزان قابل ملاحظه‌ای تقویت گشت. این رویدادها باعث شد که در امضای پیمان سه جانبه تسریع  به عمل‌آید. سرانجام، در 9 بهمن 1320،  به امضای اسمیرنوف، سر ریدر بولارد و علی سهیلی وزیر امورخارجه رسید.

     به موجب این پیمان که در نه فصل و سه ضمیمه تنظیم شده بود، دولتهای بریتانیا کبیر و اتحاد  جماهیر شوروی متعهد شدند استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم شمرده با دولت ایران متحد  شوند و از خاک این کشور در برابر هر تجاوزی از جانب آلمان دفاع  کنند. دو دولت متعهد شدند  معاضدت و همکاری ارتش ایران را در هیچ یک از عملیات نظامی علیه آلمان  تقاضا ننمایند و در مورد مسائل مالی ناشی از اقامت  قشون  خود در ایران، قراردادهایی با دولت ایران منعقد کنند. در مقابل دولت ایران متعهد شد با کلیۀ  وسایلی ارتباطی حق غیر محدود به متفقین بدهد و راههای آهن و جاده‌ها و فرودگاهها و لوله‌های نفت و تأسیسات  تلگرافی و تلفنی خود را در اختیار متفقین قرار دهد و متفقین حق داشته باشند قوای زمینی و هوایی و دریایی به تعدادی که لازم دارند در خاک ایران نگاه دارند و در روابط خود با کشورهای دیگر روشی اختیار نکنند که مضر به تمایمت ارضی و استقلال ایران باشد.

     یکی از مواد مهم پیمان سه جانبه که بعدها به نفع ایران تمام شد فصل پنجم آن بود که مقرر می‌داشت:

    پس از آن که کلیۀ مخاصمه مابین دول متحده با دولت آلمان و شرکای او به موجب یک یا چند قرارداد متارکۀ جنگ متوقف شد، دول متحده در مدتی که زیاده از شش ماه نباشد قوای خود را از خاک ایران بیرون خواهند برد و اگر پیمان صلح مابین آنها بسته شد ولو اینکه قبل از شش ماه بعد از متارکه باشد بلافاصله قوای خود را بیرون خواهند برد. مقصود از شرکای دولت آلمان هر دولت دیگری است که اکنون یا در آینده با یکی از دول متحده بنای مخاصمه گذاشته یا بگذارد.

    پیمان سه جانبه در واقع چیز جدید در بر نداشت و بر عمل انجام  شدۀ متفقین صحه می گذاشت و به آن جنبۀ  قانونی می‌داد  و بخصوص  روسها را متعهد می‌ساخت  که تمامیت ارضی و استقلال ایران را محترم بشمارند و ایران را تا شش  ماه پس از خاتمه جنگ تخلیه نمایند. بلافاصله پس از امضای  پیمان  نیروهای روس و انگلیس  تهران و حومه  آن را تخلیه  کردند.  ضمناً تلگرامهای تبریکی بین فروغی و چرچیل و استالین مبادله شد. شاه نیز طی تلگرامی به پرزیدنت روزولت انعقاد پیمان را اطلاع داد و رئیس جمهور امریکا در پاسخی که در6 فوریه 1942 ( 17  بهمن  1320) فرستاد ضمن ابراز خوشوقتی تلویحاً اجرای پیمان را تضمین کرد.                  

6 –  اعلان جنگ ایران به آلمان و الحاق به اعلامیۀ ملل متحد:

     فروغی پس از آنکه توانست پیمان سه جانبه را به تصویب مجلس برساند، دیگر دلیل برای ادامه  زمامداری اش نداشت، لذا در 18 اسفند 1320 به بهانۀ کسالت از نخست وزیری استعفا داد. در این هنگام قوام‌السلطنه سیاستمدار قدیمی که در دورۀ بیست ساله درتبعید و خانه نشینی بسر برده بود، مورد توجه اکثریت نمایندگان مجلس بود. ولی مجلس به توصیۀ انگلیسیها و فشار شاه،علی سهیلی را به نخست وزیری برگزید. در زمان جنگ که متناوباً از فروردین 1321تا اسفند 1322به طول انجامید، سهیلی اقدامات مهمی به نفع متفقین به عمل آورد. در این سالهای بحرانی، درواقع، مجری نظریات آنان  بشمار می‌رفت.

      سهیلی در نخستین روزهای زمامداری خود، یعنی در 10 فروردین 1321 روابط  سیاسی ایران  با دولت  فرانسه ( وبشی) و در 25 فروردین روابط سیاسی با ژاپن را قطع کرد و بدین‌سان راه  را برای الحاق ایران به متفقین و اعلان جنگ به دول محورهموار ساخت.

      هیتلر مصمم بود کاری را که سال پیش آغاز کرده بود به اتمام برساند. لذا در16 فروردین  1321 دستور داد« کلیۀ نیروهای آمادۀ  کارزار برای عملیات مهمی در بخش جنوبی جبهۀ روسیه به یکدیگر ملحق شوند. هدف این عملیات تصرف مناطق نفت خیز قفقاز و عبور از کوههای قفقاز می‌بود.» حمله  به قفقاز در4 تیرآغازشد. در اول مرداد خط دفاعی شوروی درهم شکست و روستوف – کلید  قفقاز رسیدند –  سقوط کرد. نیروهای آلمانی به سوی جنوب سرازیر شدند و به دامنه  کوههای قفقاز رسدند و چاههای نفت مایکوب را در 18 مرداد تسخیر کردند. در همان حال در شمال افریقا، سپاه آفریقایی مارشال اروین رومل ارتش هشتم انگلیس را تا العلین در خاک مصرعقب راند و  آمادۀ حمله به کانال  سوئز و مناطق ماورای آن گشت.

     چرچیل  که نومیدانه از نزدیک شدن خطر نازیها به باکو و مناطق نفت خیز ایران نگران بود در21  مرداد 1321 برای مذاکره با استالین به مسکو پرواز کرد. نخست وزیر انگلیس بقدری دستپاچه شده بود  که حتی پیشنهاد کرد نیروهای هوایی انگلیس و امریکا به کمک ارتش سرخ که محاصره  شده بود  بشتابند. استالین محرمانه به او اطمینان داد که « ما خودمان آنها را متوقف خواهیم  ساخت. آنها  از کوههای قفقاز عبور نخواهد کرد.» استالین  مخفیانه  کلیه  نیروهای  رزمی  شوروی  مقیم  ایران را  برداشت و به منظوردفاع از قفقاز، از ایران بیرون برد و تنها چند واحد  نمادین  را پشت سر باقی  گذاشت.

     تعرض آلمان به درون قفقازهم چنان پیش می‌رفت ولی به دلیل آنکه هیتلر پیشروی همزمان به سوی شهر صنعتی استالینگراد را خواستار شده‌ بود تا حدودی ضعیف  شده‌ بود. با این حال در 27  مرداد  سه  گذرگاه  مهم  در جبال  قفقاز  به دست  آلمانیها  افتاد و  یک واحد  کوهنورد آلمانی  در 30 مرداد  به قلۀ  البروز – مرتفع  ترین قلۀ  قفقاز – صعود  کرد. دولت شوروی در 2 شهریور در سراسر قفقاز حالت فوق‌العاده اعلام کرد. فردای آن،  نیروهای آلمانی موزدوک را گرفتند ولی در ساحل رود ترک از حرکت باز ماندند. موج  فتوحات نازیها به منتها درجه رسیده بود.

     در این هنگام کمکهای امریکا به میزان هنگفت به ارتش سرخ رسید.  چرچیل دریافته  بود  که راه آهن ایران که به دست انگلیسیها اداره می‌شد تنها با نصف ظرفیت خود کار می‌کند. بنابراین پیشنهاد امریکاییان را مبنی بر اینکه ادارۀ راه آهن ایران را در دست بگیرند پذیرفت. ارتش امریکا برای  بهتر اداره  کردن برنامۀ  کمک به شوروی در سال  1942، « فرماندهی خلیج فارس» را تأسیس کرد و به بسرعت 000, 30 سرباز و افسر لجستکی خود را به ایران فرستاد. ژنرال دانلد کانالی فرماندۀ  نبروی مزبور مرکز ستاد خود را در امیرآباد در حومۀ تهران قرار داد. سربازان امریکایی بدون هیچ  قرار دادی تا پایان جنگ در ایران باقی ماندند و به ارسال کمک به شوروی اشتغال داشتند. کمکهای امریکا به شوروی از راه ایران  بدین قرار بود: الف. 150 هزار وسیلۀ  نقلیه  که بیشترشان کامیون  بود. ب.و حدود 3500 هواپیما که 1400 فروند آن بمب افکن  بود . ( ج)  بیش از چهار میلیون تن تجیهزات و کالاهای گوناگون .(د) 000, 28 تانک و نفربر. بدین جهت متفقین به ایران لقب « پل پیروزی » دادند.

    نیروهای شوروی در پیرامون استالینگراد که با وصول کمکهای امریکا تقویت شده بودند، با شیوه ای دقیق مشغول آماده کردن ضد حملۀ خود شدند. ضد حملۀ شوروی در 28 آبان آغاز شد و به پیروزیهای فوری نایل گشت. استالینگراد بی‌درنگ محاصره شد و تمامی ارتش ششم آلمانیها قبل از آنکه ارتباطشان قطع شود با شتاب هرچه تمامتر نیروهایشان را از قفقاز بیرون بردند. ایران دیگردر معرض خطر نبود. ولی بدون اشغال متفقین که ارسال کمکهای امریکا را ممکن می‌ساخت، احتمال داشت نتیجه کار به نحوی دیگر باشد.

    شکست ارتش آفریقایی آلمان درآبان 1321 در العلیمن و تسلیم ارتش ششم آن کشور در بهمن 1321 در استالینگراد نقطۀ عطف مهمی در تاریخ جنگ جهانی بشمار می‌رود.  از آن  پس دیگر آلمانیها هیچ‌گاه نتوانستند فتوحات خود را  دنبال کنند و سیر نزولی رایش سوم آغاز شد.  بدین جهت  شورویها که پیروزی را در افق مشاهده می‌کردند به فعالیتها خرابکارنۀ خود در ایران افزودند. اما اوضاع  فرق کرده بود و اینک ایالات متحد عملاً یکی از طرفین مؤثر در بازی بود. مقامات انگلیسی و امریکایی در 18 دی 1321 موافقت کردند که « سیاستهای خود را در ایران  با یکدیگر منطبق سازند و درکنارهم بایستند.» وزارت خارجۀ امریکا فشار آورد که ایران را از لحاظ داخلی تقویت کند« تا هرگونه بهانه ای برای اشغال بعد از جنگ با تجزیه یا قیمومت ایران را از بین ببرند.»

    همین که خطر حمله آلمانیها به قفقاز و ایران برطرف شد، متفقین به دولت ایران فشار آوردند که از حالت بی‌طرفی خارج شده، رسماً به آلمان اعلان جنگ بدهد و اخطار کردند  که در غیر این صورت   ایران نخواهد توانست در کنفرانسهای آینده صلح شرکت نماید. به این جهت دولت ایران ناچار شد فعالیتهای خرابکارانۀ و جاسوسان آلمانی را بهانه قرارداده در9 سپتامبر1943 ( 17  شهریور 1322)  رسماً به رایش آلمان اعلان جنگ بدهد. در عوض متفقین  موافقت  کردند  که دولت  ایران  به اعلامیه  ملل متحد  که در اول  ژانویه  1942 از جانب  26 کشوری  که با آلمان در حال جنگ  بودند امضا شده بود،  ملحق شود و پس از جنگ در کنفرانسهای صلح با حقوق مساوی با سایر دول  شرکت. دولت ایران که تجربۀ  تلخی از مخالفت دولتهای فاتح جنگ جهانی اول با شرکت آن در کنفرانس صلح ورسای داشت، بلافاصله الحاق خود را به اعلامیه ملل متحد اعلام کرد و محمد شایسته وزیر مختار  ایران در واشینگتن سند مزبور را در 22 شهریور 1322 امضا کرد. آنگاه دولت ایران تأکید که تا وصول به هدف  مشترک  و شکست نهایی آلمان مساعی  مؤثر و صمیمانۀ  خود را دنبال  خواهد کرد.  آخرین اقدام ایران به نفع متفقین جنگ جهانی دوم، اعلان جنگ به ژاپن  بود که  در 28  فوریه  1945 (9  اسفند 1323) صورت گرفت.

نظر بدهید