جمال صفری: اشغال ایران توسط قوای متفقین درجنگ جهانی دوم و سقوط پهلوی اول (۸) – پس از اشغال

Nov 17th, 2016 | مقالات

mossadegh mohammad 16112016 ۲۶  خرداد، بمناسبت صد و سیُ و سومین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (۱۱۸ ) –  بخش ششم :

قانون اجازه مبادله پیمان اتحادمنعقده بین دولت شاهنشانی ایران ودول اتحادجماهیرشوروی وانگلستان

ماده واحد- مجلس شورای ملی پیمان اتحادبین دولت شاهنشاهی ایران ودول اتحادجماهیرشوروی سوسیالیستس وانگلستان راکه مشتمل بر۹ فصل وشش نامه می‌باشد ودرتاریخ ۲۴ آذرماه ۱۳۲۰ ازطرف نمایندگان سه دولت پاراف شده تصویب وبدولت اجازه می‌دهد امضاء ومبادله شود. این قانون که مشتمل بریک ماده ومتن پیمان اتحاد پیوست آن می‌باشد درمجلسه ششم بهمن ماه یکهزار وسیصد و بیست بتصویب مجلس شورای ملی رسید. رئیس مجلس شورای ملی- حسن اسفندیاری

٭متن پیمان اتحاد:

    اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران ازیک طرف واعلیحضرت پادشاه بریتانیای کبیر وایرلند و مستملکات انگلیس ماوراء بحارو امپراطورهندوستان وهیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی ازطرف دیگر، نظربه اصل منشور اتلانتیک که رئیس جمهور دول متحده امریکاونخست وزیر دولت انگلستان درچهاردهم ماه اوت ۱۹۴۱ برآن توافق کرده و بجهان اعلام نموده‌اند و دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز در بیست وچهارم سپتاسبر۱۹۴۱ اصل مزبور را تأیید نموده ودولت اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران هم توافق کامل خود را با آن اصل ابزار می‌نمایند و مایلندکه باملل دیگر جهان  بطور یکسان  از آن  بهرهمند شوند وچون آرزومند می‌باشند که رشته دوستی و حسن تفاهم فیمابین استوارشود ونظرباینکه این مقاصد بوسیله عقد پیمان اتحاد بهتر حاصل می‌شود، توافق نمودند که برای این نظور پیمانی منعقد سازند و نمایندگان مختارخود را از این قرار تعیین نمودند:

● اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران جناب آقای علی سهیلی وزیرامورخارجه شاهنشاهی

● اعلیحضرت پادشاه بریتانیای کبیروایرلند ومستملکات انگلیس ماوراء بحاروامپراطور هندوستان بنام مملکت متحده بریتانیای کبیرو ایرلندشمالی جناب سرریدرویلیام بولارد، وزیرمختارونماینده فوق‌العاده اعلیحضرت پادشاه انگلستان درایران.

● هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی جناب آقای آندره  آندریویچ  سمیرنوف

سفیرکبیر فوق‌العاده اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی درایران

   نمایندگان مزبوراختیارات تامه خودرا ارائه نمودند که صحیح ومعتبربوده وبرمقررات ذیل موافقت کردند:

فصل اول

    اعلیحضرت پادشاه بریتانیای کبیروایرلند ومستملکات انگلیسی ماوراء بحاروامپراطورهندوستان وهیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (که ازاین پس آنهارا دول متحد خواهیم نامید) مشترکأ وهریک منفردأ تعهد می‌کنند که تمامیت خاک ایران وحاکمیت واستقلال سیاسی ایران را محترم بدارند.

فصل دوم

    مابین دولت اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران ازیک طرف ودول متحده ازطرف دیگرپیمان اتحادی بسته می‌شود.

فصل سوم

۱- دول متحده مشترکاً و هر یک منفرداً متعهد می‌شوند که بجمیع وسایلی که در اختیار دارند ایران را در مقابل هر تجاورزی از جانب آلمان یا هر دولت دیگر دفاع نمایند.

۲- اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران متعهد می‌شوند که:

الف – بجمیع وسایلی که در دست دارند و بهر وجه ممکن شود با دول متحده همکاری کنند تا تعهد فوق انجام یابد ولیکن معاضدت قوای ایرانی محدود بحفظ امنیت داخلی در خاک ایران خواهد بود.

ب- برای عبور لشگریان یا مهمات از یک دولت متحد به دولت متحد دیگر یا برای مقاصد مشابه دیگر،  به دول متحده حق غیر محدود بدهند که آنها جمیع وسایل ارتباطی را در خاک ایران بکار ببرند و نگاهداری کنند وحفظ بنمایند و درصورتیکه ضرورت نظامی ایجاب نماید، بهر نحوی که مقتضی بدانند آنها را در دست بکیرند. راههای آهن و راه‌ها و رودخانه‌ها و میدانهای هواپیمائی و بنادر و لوله‌های نفت و تأسیسات تلفنی و تلگرافی و بی‌سیم مشمول این فقره می‌باشد.

ج – هر نوع مساعت و تهسیلات ممکنه بنمایند که برای منظور نگاهداری و بهبودی وسایل ارتباطیه مذکور در فقره (ب)مصالح و کارگر فراهم شود.

د- باتفاق دول متحده هرگونه عملیات سانسوری که نسبت بوسایل ارتباطیه مذکور در فقره (ب)لازم بدانند بر قرار کنند و نگاه بدارند.

۳- واضح و مسلم است که در اجرای فقرات (ب-ج- د)از بند دوم این فصل دول متحده حوائج ضروری ایران را کاملاً منظور نظر خواهند داشت.

فصل چهارم

۱- دول متحده می‌توانند در خاک ایران قوای زمینی و دریائی و هوائی بعده که لازم بدانند نگاهدارند و تا جائیکه مقتضیات استراتژیک اجازه بدهد نقاطی که این قوا آنجا نگاهداشته خواهند شد با موافقت دولت ایران تعیین خواهد شد. جمیع مسائل مربوط به روابط بین قوای دول متحده و ادرات دولت ایران حتی‌الامکان با همکاری ادارات ایران تسسویه خواهد شد بنحوی که مأمورنیت قوای مزبور محفوظ باشد. مسلم است که حضور این قوا در خاک ایران اشغال نظامی نخواهد بود و نسبت به ادارات و قوای تأمینیه ایران و زندگانی اقتصادی کشور و رفت و آمد عادی سکنه و اجرای قوانین و مقررات ایران هر قدر ممکن باشد کمترمزاحمت خواهند نمود.

۲- هر چه زودتر ممکن شود بعد از اعتبار یافتن این پیمان یک یا چند قرارداد راجع بتعهدات مالی که دول متحده بسبب مقررات این فصل و فقره (ب-ج-د)از بند دوم فصل سوم برعهده خواهند داشت در اموری از قبیل خریدهای محلی و اجاره ابنیه و تأسیسات صنعتی و بکار گرفتن کارگران و مخارج حمل و نقل و امثال آن فیمابین منعقد خواهد شد. قرارداد مخصوصی منعقد خواهد شد ما بین دولت متحده و دولت شاهنشاهی ایران که معین خواهد کرد که بعد از جنگ ابنیه و اصلاحات دیگری که دول متحده در خاک ایران انجام داده‌باشند، بچه شرایط بدولت شاهنشاهی ایران واگذار می‌شود. در قراردادهای مزبور مصونیتهائی هم که قوای دول متحده در ایران از آن برخوردار خواهند بود مقرر خواهد گردید.

فصل پنجم

   پس از آنکه کلیه مخاصمه ما بین دول متحده با دولت آلمان و شرکای او بموجب یک یا چند قرارداد متارکه جنگ متوقف شد، دول متحده در مدتی که زیاده از ششماه نباشد قوای خود را از خاک ایران بیرون خواهند برد و اگر پیمان صلح ما بین آنها بسته شد ولو اینکه قبل از ششماه بعد از متارکه باشد بلافاصله قوای خود را بیرون خواهند برد. مقصود از شرکای دولت آلمان هر دولت دیگری است که اکنون یا در آینده با یکی از دول متحده بنای مخاصمه گذاشته یا بگذارد.

فصل ششم

۱- دول متحده متعهد می‌شوند که در روابط خود با کشورهای دیگر روشی اختیار نکنند که به تمامیت خاک وحاکمیت یااستقلال سیاسی ایران مضرباشد وپیمانهائی نبندند که با مقررات این پیمان منافات داشته باشد ومتعهد می‌شوند که درهرامری که مستقیمأ بامنافع ایران مرتبط باشد، بادولت اعلیحضرت همایون شانهشاهی مشاوره نمایند.

۲- اعلیحضرت همایون شاهنشاه متعهد می‌شوند که درروابط خود باکشورهای دیگرروشی اختیار نکنندکه با اتحاد منافی باشد یا پیمانهائی منعقد نکنند که بامقررات این پیمان منافات داشته باشد.

فصل هفتم

    دول متحده مشترکا متعهد می‌شوند که بهترین مساعی خودرابکارببرند که حیات اقتصادی ملت ایران را درمقابل تضییقات واشکلاتی که درنتیجه جنگ حاضرپیش بیاید، محفوظ بدارند. پس ازآن که این پیمان اعتباریافت برای بهترین وجه عمل کردن باین تعهد مابین دولت ایران ودول متحده مذاکرات شروع خواهدشد.

فصل هشتم

   مقررات این پیمان مابین اعلیحضرت همایون شاهنشاه وهریک ازدوطرف معظم متعاهد دیگر مانند تعهدات دو طرفی یکسان الزام آوراست.

فصل نهم

   این پیمان پس ازامضاء معتبراست وتا تاریخی که برای بیرون بردن قوای دول متحده ازخاک ایران برطبق فصل پنجم مقررشده باعتبارخود باقی خواهدبود.

    بنابراین، نمایندگان مختارمذکور در فوق این پیمان را امضاء و مهر کرده‌اند در تهران بسه نسخه فارسی و انگلیسی و روسی تحریر شد و هر سه نسخه یکسان معتبر خواهد بود.

٭ضمیمه اول :

    متن نامه‌ای است که از طرف وزیر مختار دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان بوزیر امورخارجه ایران نوشته می‌شود: با عطف به بند اول از فصل ششم از پیمان اتحادی که امروز امضاءشد مفتخراً از جانب دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان به جنابعالی اطمینان می‌دهم که مقررات این بند را دولت متبوع من چنین معنی می‌کنند که آن مقررات بهر کنفرانس صلحی خواه یک کنفرانس خواه کنفرانسهای متعدد که در پایان جنگ حاضر منعقد شود و همچنین به کنفرانسهای بین‌المللی دیگر تعلق خواهد گرفت وبنابراین متعهد می‌شوند که در کنفرانسهای مزبور هیچ امری را که به تمامیت خاک ایران و حاکمیت یا استقلال سیاسی ایران مضر باشد تصویب ننمایند و نیز در کنفرانسهای مزبور وارد هیچ مذاکره نشوند که بمنافع مستقیم ایران مرتبط باشد مگر اینکه با دولت ایران مشاوره کنند.

    علاوه بر این دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان نهایت کوشش را بکار خواهند برد که ایران در مذاکرات صلحی که مستقیماً بمنافع او مرتبط باشد با دول دیگر بطور تساوی نماینده داشته باشد.

٭ ضمیمه اول:

   متن نامه ایست که از طرف سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بوزیر امور خارجه ایران نوشته می‌شود. با عطف به بند اول از فصل ششم از پیمان اتحادی که امروز امضاء شد، مفتخراً از جانب دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به جنابعالی اطمینان می‌دهم که مقررات این بند را دولت متبوع من چنین معنی می‌کنند که آن مقررات بهر کنفرانس صلحی خواه یک کنفرانس خواه کنفرانسهای متعدد که در پایان جنگ منعقد شود و همچنین به کنفرانسهای بین‌المللی دیگر تعلق خواهد گرفت و بنابراین متعهد می‌شوند که در کنفرانسهای مزبور هیچ امری را که بتمامیت خاک ایران و حاکمیت یا استقلال سیاسی ایران مضر باشد، تصویب ننمایند و نیز در کنفرانسهای مزبور وارد هیچ مذاکره نشوند که بمنافع مستقیم ایران مرتبط باشد مگر اینکه با دولت ایران مشاوره کنند.

     علاوه بر این دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نهایت کوشش را بکار خواهند برد که ایران در مذاکرات صلحی که مستقیماً بمنافع او مرتبط باشد با دول تساوی نماینده داشته باشد.

٭ضمیمه دوم:

   متن نامه‌است که وزیر امورخارجه ایران بوزیر مختار دولت انگلیس خواهد نوشت: با عطف به بند دوم از فصل ششم از پیمان اتحادی که امروز امضاء شد، از جانب دولت ایران بجنابعالی اطمینان می‌دهم که دولت ایران، بنا بربند مزبور، خلاف تعهدات خود میداند که چنانچه این دو دولت هردو با دولت دیگری روابط سیاسی نداشته باشند، دولت ایران باآن دولت روابط سیاسی نگاه بدارد.

٭ ضمیمه دوم

   متن نامه‌است که وزیر امور خارجه ایران به سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خواهد نوشت.

    با عطف به بند دوم از فصل ششم از پیمان اتحادی که امروز امضاق شد، مفتخراً از جانب دولت ایران به جنابعالی اطمینان می‌دهم که دولت ایران بنابربند مزبور خلاف تعهدات خود میداند که چنانچه این دو دولت هر دو با دولت دیگری روابط سیاسی نداشته باشند، دولت ایران با آن دولت روابط سیاسی نگاه بدارد.

٭ ضمیمه سوم:

   متنی است که از طرف وزیر مختار انگلستان بوزیر امور خارجه ایران نوشته می‌شود: افتخار دارم از طرف اعیحضرت پادشاه انگلستان در ممالک متحده به جنابعالی اطمینانهای وزیر را ابلاغ نمایم:

۱- راجع به فقره ۲ فصل سوم از پیمان اتحادی که امروز امضاء شده‌است، دول متحده از دولت ایران معاضدت قوای نظامی او را در هیچ جنگ و یا عملیات نظامی بر ضد یک یا چند دولت خارجه تقاضا نخواهند نمود.

۲- راجع به فقره ۲ فصل ۴ مسلم است که این پیمان متضمن شرایطی نیست که مستلزم آن باشد که دولت ایران مخارج عملیاتی را که دول متحده برای مقاصد نظامی خود انجام داده باشند و برای حوائج ایران ضرورت نداشته باشد عهده دار شود.

۳- مسلم است در صورتی هم که پیمان مطابق مقررات فصل ۹ قبل از انعقاد صلح از درجه اعتبار ساقط شود ضمیمه یک باز بقوت خود باقی خواهد ماند.

٭ ضمیمه سوم:

   متن نامه‌ای است که از طرف سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی بوزیر امور خارجه ایران نوشته می‌شود: افتخار دارم از طرف دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به جنابعالی اطمینانهای زیر را ابلاغ نمایم:

۱- راجع به فقره ۲ فصل سوم از پیمان اتحادی که امروز امضاء شده‌است، دول متحده از دولت ایران معاضدت قوای نظامی او را در هیچ جنگ و یا عملیات نظامی بر ضد یک یا چند دولت خارجه تقاضا نخواهند نمود.

۲- راجع به فقره ۲ فصل ۴ مسلم است که این پیمان متقضمن شرایطی نیست که دولت ایران مخارج عملیاتی را که دول متحده برای مقاصد نظامی خود انجام داده باشند و برای حوائج ایران ضرورت نداشته باشد و برای حوائج ایران ضرورت نداشته باشد عهده دار شود.

۳- مسلم است در صورتی هم که پیمان مطابق مقررات فصل ۹ قبل از انعقاد صلح از درجه اعتبار ساقط شود ضمیمه یک باز بقوت خود باقی خواهد ماند.

     اجاره مبادله پیمان اتحاد بین شاهنشاهی ایران و دول اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و انگلستان مشتمل بر نه فصل و شش ضمیمه بشرح بالا در جلسه ششم بهمن ماه یکهزار و سیصد و بیست داده شده‌است.

رئیس مجلس شورای ملی – حسن اسفندیاری

 توضیحات و مآخذ:‏

1- مشروع مذاکرات مجلس شورای ملی  دورۀ  12  از سایت  کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی

 و نگاه کنید  به حسین مکی « تاریخ بیست ساله ایران» – جلد هفتم – انتشارات علمی – 1963  ، صص 233 – 176 )

2 – – مشروع مذاکرات مجلس شورای ملی دورۀ  13 از سایت  کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی 

نقش انگليس در طرح و تصويب پيمان اتحاد سه گانه:

   سجاد راعي گلوجه «نقش انگليس در طرح و تصويب پيمان اتحاد سه گانه» را مورد برسی قرار داده است  و می‌نویسد:

   اسناد و مدارك منتشر شده و يا قابل دسترس در بايگاني‌ها نشان مي‌دهد ابتكار عمل اشغال ايران و طرح انعقاد پيمان اتحاد متفقين با ايران از سوي انگليسي‌ها بوده و روس‌ها هيچ تمايلي به انعقاد پيمان اتحاد با ايران نداشته‌اند.

    انعقاد پيمان بين متفقين و ايران در مطبوعات و اظهارنظرهاي رسمي و غيررسمي حتي قبل از اشغال ايران نيز مطرح بوده ولي تا سوم شهريور 1320 چنين پيشنهادي به دولت ايران ارائه نشد. پس از اشغال ايران، بر مبناي استراتژي جديد متفقين، ‌بايستي به سرعت پيمان اتحادي با ايران بسته مي‌شد تا از همه امكانات و مقدورات نظامي و غيرنظامي آن در جبهه مقابله با آلمان در شوروي استفاده مي‌شد. در بخشي از نامه نخست‌وزير انگليس به وزيرمختار آن كشور در ايران (ريدر ويليام بولارد) به تاريخ 3 سپتامبر 1941/12 شهريور 1320 آمده‌است:

   ما مي‌خواهيم آنچه را كه احتياج داريم به وسيله انعقاد قراردادهايي با دولت ايران به دست آوريم و به هيچ‌وجه ميل نداريم با آنها علناً دشمني كنيم. ولي بايد به هر ترتيبي شده تقاضاهاي ما را برآورند. شما مي‌توانيد با تهديد ايراني‌ها به اين مسئله كه تهران از طرف روس‌ها اشغال خواهد شد، تمام تقاضاهايي كه ما داريم را به آنها بقبولانيد. نبايد از تندرويها و سوءاستفاده‌هاي روس‌ها ترسيد. زيرا تنها آرزو و خواست آنها اين است كه كمك‌هايي كه از آمريكا مي‌رسد به آزادي از ايران عبور داده شود.

    انگلیسیها در تکمیل اقدامات طراحی شده خود، روسها را نیز متقاعد کردند که با انعقاد قراردادی با ایران، میتوانند نیروهای نظامی خود را شامل چندین لشکر از ایران خارج و به جبهه مقابله با آلمانها منتقل کنند و مسئولیت حفظ نظم در سراسر ایران را به نیروهای انگلیسی بسپارند. در تاریخ 12 اکتبر 1941/20 مهر 1320 نخستوزیر انگلیس به استالین، رهبر شوروی مینویسد:

    تنها نفعی که ایران برای ما دارد این است که به ما اجازه میدهد سدی در برابر پیشروی آلمانها به طرف مشرق ایجاد کنیم و سپس کمکهای لازم به شما را به منطقه دریای خزر برسانیم. اگر شما میخواهید از پنج یا شش لشکری که در ایران دارید برای جنگ در جبهه روسیه استفاده کنید ما مسئولیت حفظ نظم را در سراسر ایران و بهبودی وضع راههای این کشور را به عهده میگیریم. من از طرف بریتانیا قول میدهم که ما با قبول این مسئولیت به هیچ وجه قصد نداریم چه در هنگام جنگ و چه پس از آن امتیازاتی در ایران به ضرر دولت شوروی برای خود به دست آوریم.

   در هر صورت، لازم است هر چه زودتر یک قرارداد سهجانبه با ایران امضا شود تا به این ترتیب از وخامت وضع و توسعه اغتشاشات داخلی که منجر به قطع راه ارتباط با شما خواهد شد، جلوگیری به عمل آید.

    يكي از علل اشغال ايران، روي كار آوردن سلطاني مطيع‌تر و همسوتر از رضاشاه و نخست‌وزيري متمايل‌تر به همكاري بيشتر با متفقين بود تا به كمك آنها مرحله گذار از اشغال نظامي به اتحاد سياسي به آساني صورت گيرد. حمايت و مداخله مستقيم در انتخاب محمدرضا پهلوي به جاي پدرش و حمايت از نخست‌وزيري محمدعلي فروغي، راه را براي برآورده شدن خواست‌هاي متفقين تا حدود زيادي هموار كرد. محمدرضا پهلوي در مورد همسويي خود و فروغي با متفقين مي‌گويد:

    روزي كه در سن بيست و دو سالگي مسئوليت تاج و تخت ايران را به عهده گرفتم خويشتن را با مشكلات فراواني روبرو يافتم. اولين اقدام من، تعيين سياست خارجي جديد ايران بود. زيرا سياست بي‎‎طرفي رسمي كه پدرم اتخاذ كرد، نتيجه سوء بخشيده و يك سياست شكست خورده محسوب مي‎‎گرديد. من با كمال وضوح احساس كردم كه همكاري با متفقين نه تنها غيرقابل اجتناب است،‌ بلكه اتخاذ چنين سياستي بسيار لازم و به نفع كشور خواهد بود. خوشبختانه نخست‎‎وزير جديد من،‌ محمدعلي فروغي كه يكي از سياستمداران و دانشمندان بنام ايران بود، با تمام نظريات من در اين مورد كاملاً موافق و همراه بود و به كوشش آن مرد مذاكرات به منظور انعقاد قرارداد اتحاد سهجانبه با انگليس و روسيه به عمل آمد… .

    وزيرمختار انگليس در ايران نيز درباره همسويي و همكاري محمدرضا پهلوي با متفقين در مورد طرح پيمان سه‌گانه مي‌گويد:

   [محمدرضا پهلوی] صریحاً اظهار داشت که تمام کوشش خود را برای همکاری با متفقین به کار خواهد بست و با برخورداری از حمایت متفقین سعی خواهد کرد مانند یک پادشاه مشروطه در ایران سلطنت کند. به همین جهت بود که پس از چندی، متفقین تصمیم گرفتند روابط خود با ایران را بر روال و قاعده معینی تنظیم کنند و بر همین اساس قرار شد پیمانی بین ایران و انگلیس و شوروی منعقد گردد که تنظیم متن آن را وزارت خارجه انگلیس تقبل کرد و بعد از کسب موافقت دولت شوروی با متن تهیه شده، دو نسخه از آن را یکی برای من و دیگری برای سفیر شوروی در تهران ارسال داشتند تا مفاد آن را با دولت ایران در میان بگذاریم.

    چنان‌كه قبلاً نيز گفته شد، دولت شوروي تمايلي به بستن قرارداد همكاري با ايران نداشت، اما انگليسي‌ها از نيات و اهداف آن كشور آگاه بودند و نيك مي‌دانستند اتحادشان با شوروي نيز مقطعي و زودگذر است. بنابراين، بهترين راه كار را در عقد پيمان اتحاد با ايران ديدند كه در مفاد آن خروج نيرو‌هاي شوروي از ايران را نيز بگنجانند و در واقع آن كشور را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند. گذشت زمان برداشت انگليسي‌ها از اهداف روس‌ها را ثابت كرد، به طوري كه عليرغم تعهداتشان در پيمان سه گانه و اعلاميه كنفرانس تهران و قولهاي مكررشان در مذاكرات گوناگون، پس از پايان جنگ جهاني دوم حاضر به تخليه ايران نشدند و از اين رهگذر بحران‌هاي بزرگي بر دولت و ملت ايران تحميل كردند. بولارد در مورد موضع مقامات شوروي در مورد پيمان سه گانه مي‌گويد:

    تصور من این بود که هنگام مذاکره با دولت ایران در مورد این پیمان، اسمیرنف [سفیر شوروی در ایران] با من همراهی خواهد کرد، ولی او چون هیچ نظر مشخصی در این باره نداشت، از شرکت در مذاکرات خودداری کرد و ناچار من به تنهایی به مذاکره با مقامات ایرانی پرداختم، تا آن گاه که نتیجه بررسیها و متن مورد توافق را به اطلاع اسمیرنف برسانم. البته من به یاد نمیآورم که اسمیرنف اعتراض و یا انتقاد قابل توجهی نسبت به آنچه که بین من و کمیته ایرانی مأمور بررسی پیمان- پس از جلسات طولانی- توافق شد، به عمل آورده باشد. به همین جهت پس از آنکه متن این پیمان مورد تأیید دو دولت انگلیس و ایران قرار گرفت، بلافاصله دولت شوروی نیز موافقت خود را با آن اعلام داشت. با توجه به اقدامات بعدی شوروی در ایران، شاید بتوان حدس زد که اصولا چون دولت شوروی برای این پیمان اهمیتی قائل نبوده، زحمت بررسی آن را نیز به خود نمیداده است.

    موقع بررسی متن پیمان اتحاد سه کشور، پیشرفت مذاکرات من با مقامات ایرانی خیلی به کندی پیش میرفت و دلیل آن هم- به گمان من- اصرار دولت انگلیس به قبولاندن متن تهیه شده به دولت ایران بود، بدون آن که لزوم انجام اصلاحاتی در آن مورد نظر قرار گرفته شده باشد. از سوی دیگر نیز ایران مجبور بود متن این پیمان را به تصویب مجلس هم برساند و انجام این کار در حالی که اغلب وکلای مجلس و افکار عمومی مردم هنوز به شدت تحت‌تأثیر عملیات آلمان نازی و پیشرفتهای سریعش در داخل خاک شوروی قرار داشتند، امری مشکل به نظر میآمد.

    مكاتبات چرچيل با استالين نيز نشان مي‌دهد شوروي مايل به انعقاد پيمان‌نامه با ايران نبوده و چرچيل با ترسيم اوضاع داخلي ايران به عنوان وضعيت خطرناك و احتمال شورش عشاير بر ضد متفقين و عواقب زيانبار آن، سعي مي‌كند استالين را به بستن قرارداد اتحاد با ايران راغب كند:

    من آرزومندم با ایران [قرارداد] اتحادی منعقد کنیم و در این کشور همکاری نزدیک و دوستانهای با نیروهای شما برقرار سازیم. علایمی در دست است که نشان میدهد در قبایل ایران اغتشاشهایی به وقوع خواهد پیوست و قدرت حکومت مرکزی از هم خواهد پاشید. اگر این اغتشاشات دامنه پیدا کند، ما باید از نیروهای خود برای از میان بردن آن استفاده کنیم و نقل و انتقال مهمات و خواربار در راه‌های شوسه و راهآهن مانع از رساندن کمک به شما خواهد شد، در حالی که منظور اصلی ما این است که تا حد ممکن میزان استفاده از راه‌های ایران را برای انتقال آنچه میخواهیم به شما برسانیم، بالا ببریم. هدف اصلی ما باید این باشد که ایرانیان را وادار سازیم نظم را در داخل کشور خود حفظ کنند تا ما به جنگ ادامه دهیم. دستورهایی که آن جناب در این خصوص دادهاید وضع ما را در این صحنه، که از جهت عملیات نظامی در درجه دوم اهمیت قرار دارد، بهبود خواهد بخشید.

٭ پيمان اتحاد سه گانه؛ استراتژي يا تحميل؟:

    با استراتژي جديد متفقين و اشغال ايران، پادشاه ايران مجبور به ترك تاج و تخت و تبعيد از كشور شد و حتي محل تبعيدش را نيز انگليسي‌ها انتخاب نمودند. اين موضوع به خودي خود بارزترين دليل و نشانه تحميلي بودن اوضاع پديد آمده براي كشور ايران بود.

     بر اساس حقوق بين‌الملل، تغيير رئيس حكومت يك كشور مستقل به دست قواي خارجي اقدامي غيرقانوني است و هر نوع قرارداد يا معاهده‌اي با كشوري در اين شرايط غيرقانوني و تحميلي است. اين بند از حقوق بين‌الملل كاملاً در مورد ايران زمان اشغال متفقين صدق مي‌كند.

     نكته مهم و دليل ديگري كه تحميلي بودن قرارداد را نشان مي‌دهد، اين است كه موافقت يا مخالفت روس‌ها براي ‌انگليسي‌ها اهميت نداشت و منتظر تأييد و تصويب پيمان اتحاد از سوي دولت و مجلس شوراي ملي هم نبودند، بلكه اهداف و برنامه‌هاي از پيش طراحي شده خود را پيش مي‌بردند و در ضمن به دولت ايران فشار مي‌آوردند تا هرچه زودتر پيمان را تصويب كند. محمدعلي فروغي نيز در زمان بررسي طرح پيمان اتحاد در مقابل اعتراض‌هاي نمايندگان گفت: بخش‌هاي مهمي از متن پيمان قبل از تصويب از سوي انگليسي‌ها اجرا شده‌است. لذا نمايندگان مجلس و دولت چاره‌اي جز تصويب آن نداشتند.

   در اسناد، گزارش‌ها و نيز مكاتبات تقي‌زاده (وزيرمختار ايران در لندن) به تحميلي بودن پيمان سه‌گانه و ادبيات تحميلي و استعماري حاكم بر اظهارنظرها و مكاتبات مقامات انگليسي اشاره شده است. در بخشي از نامه وزير امور خارجه (علي سهيلي) به تقي‌زاده در مورد طرح پبشنهادي از سوي انگليس درباره پيمان اتحاد سه‌گانه و مذاكره‌اي كه در اين زمينه با وزيرمختار انگليس در ايران داشته، آمده‌است:

… ضمن مذاكرات، وزيرمختار انگليس اظهار داشت بايد جواب رد و قبول را در ظرف بيست‌ وچهار ساعت بدهد. امروز نظر دولت شاهنشاهي را اين طور به او ابلاغ نمودم: با اين كه دولت شاهنشاهي ايران در مقابل تبليغات دشمنان شما در محظور است و به واسطه اعلان آزادي در كشور افكار عامه را بايد كاملاً رعايت كند و با اين كه خيلي از مردم  مخالف با انعقاد اين عهدنامه هستند و معتقدند با بودن اين عهدنامه در صورت نزديكي آلمان، خاك ايران به خاك و خون كشيده خواهد شد و هيچ ميل ندارند جزء متخاصمين قرار گيرند و با اين كه قواي مسلح شوروي در ايران اقداماتي كرده كه موجب انزجار مردم را فراهم نموده‌اند و با اين كه فعلاً دولتين هرچه مي‌خواهند مي‌كنند، معهذا براي اين كه دولت كنوني منافع كشور را در نزديكي به انگليس تشخيص داده است، حاضر شده عهدنامه را امضاء كند به شرط اين كه تقاضاهاي اساسي ايران هم پذيرفته شود تا بتواند در مقابل مجلس شورا از خود و از اين عهدنامه دفاع كند. اگر بنا بشود به مباحثه و مذاكره در مواد نشود و براي رد و قبول آن مهلت محدود معلوم كنيد، دولت ترجيح مي‌دهد استعفا داده و از كار كناره‌گيري نمايد. وزيرمختار باز يك رشته گلگي از تعويق كار نموده و گفت: اگر دولت ايران حاضر براي امضاي اين عهدنامه نشود ما اين عمل دولت ايران را حمل بر خصومت مي‌كنيم. بالاخره بعد از مذاكرات زياد قرار شده است امروز با حضور خود آقاي رئيس‌الوزراء جلسات ديگري تشكيل تا ببينيم كار به كجا مي‌رسد. دولت از جنابعالي خواهش دارد با وزير امور خارجه ملاقات، حسن نيت دولت ايران را خاطرنشان و اشكالات را گوشزد و بخواهيد به مأمور خود دستور دهند با روح همكاري داخل مذاكره شود تا بتوان شايد به نتيجه رسيد…    ما در عين حال حاضريم قواي آنها در ايران باشد و راه‌هاي ايران را به اختيار آنها گذاشتيم و همه قسم مساعدت مي‌كنيم، اما نمي‌توانيم قراردادي را امضا كنيم كه منافع مردم و كشور محفوظ نماند. و با اين كه مخاطرات زياد به ما روي خواهد داد و اگر اين مهمانان نخوانده به ايران نيامده بودند قطعاً اين مخاطرات متوجه ما نبود. با اين حال كه ما حاضر به تحمل تمام اين پيشامدها شده‌ايم، دولت انگليس هم بايد مشكل ما را از نظر دور ندارد و عهدنامه را طوري ببندد كه ما بتوانيم حيثيت ايران و خودمان را محفوظ نگاه‌داريم. در غير اين صورت چاره نخواهيم داشت جز اين كه استعفا داده و آينده را هم نمي‌توانيم پيش‌بيني كنيم. آنچه فهميده مي‌شود روس‌ها به بستن اين عهدنامه مثل انگليسي‌ها علاقه نشان نمي‌دهند و در اين عمل پيروي از نظر انگليسي‌ها مي‌كنند. بنابراين ما اگر بتوانيم انگليسي‌ها را قانع كنيم مقصود حاصل است منتظر جواب فوري.

     ولي مكاتبات بعدي نشان مي‌دهد انگليسي‌ها اصلاحات موردنظر ايران را نپذيرفته‌اند. سهيلي در نامه ديگري به تاريخ 13 آبان 1320 به اين موضوع اشاره مي‌كند و ضمن آن به تعديات روس‌ها مي‌پردازد:

… موارد اختلاف را به لندن مراجعه كرده‌اند. آنچه كه ما خيلي اهميت مي‌دهيم [و آنها] هنوز قبول نكرده‌اند، دفاع ايران در مقابل هر دولت ثالثي است كه آنها مي‌خواهند محدود به آلمان و متحدين آن بكنند. اين ترتيب نظر ما را تأمين نمي‌كند. تبديل كلمه اتحاد به ائتلاف را هنوز جواب نداده‌اند. در باب امور اقتصادي اصولي را قبول مي‌كنند ولي مي‌خواهند موكول به قرارداد جداگانه و انعقاد آن را به بعد موكول كنند…. آنچه را كه در ايران بسازند يا بياورند بايد بلاعوض بعد از جنگ به ما واگذار كنند. مطلب ديگر كه مهم است عمليات روس‌ها در ايران است كه متوالياً كليه اجناس و مال‌التجاره‌هاي مردم را از گمركات شمالي به روسيه حمل مي‌كنند. هرچه مي‌گوييم و مي‌نويسيم به جايي نمي‌رسد. به انگليس‌ها هم شكايت مي‌كنيم، مي‌گويند زودتر قرارداد را ببنديد تا ما هم بتوانيم به شما كمك كنيم.

   اين رفتار روس‌ها، حقيقتاً، دولت را در مقابل مردم به وضع بدي انداخته و حتي انگليس‌ها را منفور كرده. هر روزي مراسلات تهديد‌آميز و بي‌امضا به دولت مي‌رسد. با اين ترتيب به طور كلي از طرف مردم با بسته شدن قرارداد روي مساعد نشان داده نمي‌شود، بلكه روز به روز مخالفين آنها هم زيادتر مي‌شود. تبليغات آلمان‌ها و راديو آلمان هم كه به جاي خود دامن به آتش مي‌زند. با اين وضعيت آيا جاي آن نيست كه دولت انگليس جداً از عمليات روس‌ها جلوگيري كند و مسئول اين همه اموالي كه از ايرانيان برده‌اند كي است؟ با اين عمليات چطور ممكن است دولت مدافع عقد قرارداد باشد؟ مخصوصاً خواهشمنديم اين مراتب را مذاكره و نتيجه بگيريد. مذاكرات ما اينجا به جايي منتهي نشده، عده زياد از صاحب‌منصبان ما را روس‌ها پس از ورود به ايران حبس كرده‌اند كه تا به حال آزاد ننموده‌اند. كسان آنها هر روز داد و فرياد راه انداخته‌اند و ما را به ستوه آورده‌اند، پاسخ معلوم نيست. چرا آنها را آزاد نمي‌كنند؟

   دولت انگليس اگر با متحد خودش مي‌خواهد زمينه صاف و روشني در كارهاي آنها در ايران پيدا شود بايد قلب مردم را تسخير كند نه اين كه به زور و مجاني بخواهند كار خودشان را پيش ببرند. اين رويه ادامه نخواهد داشت و آقاي فروغي هم ناچار به استعفا خواهد شد و معلوم نيست بعد از ايشان كار به كجا برسد؟ و آيا نفعي عايد حضرات خواهد شد؟

    در حالي كه پيمان اتحاد در مجلس ايران بررسي مي‌شد، روس‌ها در قلمرو اشغالي خود به هر نوع تجاوز و تعدي دست مي‌زدند و اقدام به مداخله آشكار در امور ايران مي‌كردند. مثلاً در يكي از نامه‌هاي وزير امور خارجه به وزيرمختار ايران در لندن در مورد اقدامات و تجاوزات روس‌ها در منطقه آذربايجان آمده است:

   اطلاعات واصله از آذربايجان خيلي وخيم و ما را دچار زحمت كرده است. كردها و مسيحي‌هاي رضائيه جمعيتي به اسم كميته نجات تشكيل داده، مأمورين دولت را تهديد به خروج كرده‌اند كه كارها را خودشان عهده‌دار شوند. رئيس آگاهي و نظميه و چند نفر ديگر را به قتل رسانده‌اند. كوپال حاكم آن جا را تهديد به قتل كرده‌اند. در ماكو مأمورين نظامي شوروي به ادارات دولتي اخطار كرده‌اند كه خارج شوند و به جاي آنها بايد مأمورين ترك‌زبان گماشته، در بعضي نقاط مازندران اشرار دست به تعدي دراز كرده‌اند. در خلخال هم دسته‌هاي زياد تشكيل و با مأمورين امنيه زد و خورد مي‌كنند. تمام اين وقايع ناشي از آن‌است كه روس‌ها اجازه نمي‌دهند قواي نظامي ايران به قسمت‌هاي اشغال‌شده آنها برود… بدين ترتيب آذربايجان از دست ما خواهد رفت. هر چه با روس‌ها مذاكره مي‌كنيم جواب مي‌دهند كه ما دخالت نداريم ولي از طرف ديگر اين قبيل عمليات را هم مرتكب مي‌شوند. اگر كار بدين ترتيب ادامه يابد ناچار خواهيم بود قواي نظامي اعزام داريم اگرچه روس‌ها ممانعت كنند؛ زيرا در غير اين صورت قسمتي از كشور خود را از دست خواهيم داد. جنابعالي با وزير امور خارجه [انگلستان] مذاكره كنيد، چاره بينديشيد. انگليسي‌ها دست روس‌ها را به ايران باز كردند اقلاً حالا به ما كمك كنند. تبليغات آنها هم در كمال قوت رواج دارد. روزنامه به زبان تركي در تبريز و يك روزنامه بالشويكي در رشت منتشر مي‌كنند. منتظر اقدامات جنابعالي هستيم. سهيلي.

    موضوع ديگري كه تحميلي بودن رفتار متفقين را نشان مي‌دهد اين است كه قبل از انعقاد و تصويب پيمان اتحاد، ايران را وادار به اخراج اعضاي سفارت آلمان و متحدين آن، يعني روماني، ايتاليا و مجارستان نمودند. بر اثر اصرار متفقين، ‌وزارت امور خارجه ايران در تاريخ 20 شهريور 1320 يادداشت زير را به سفارتخانه‌هاي كشورهاي متحد آلمان تسليم كرد:

تاريخ 20 شهريور 1320      يادداشت

   سفارتخانه ايتاليا- تهران، ‌سفارتخانه روماني- تهران، سفارتخانه مجارستان- تهران،‌ همان‌طور كه حضوراً و در موقع خود به استحضار جناب وزيرمختار آلمان رسانده شد، دولتين اتحاد جماهير شوروي و انگلستان در تاريخ 15 شهريور رسماً به دولت ايران اعلام داشته‌اند كه سفارتخانه‌هاي آلمان، ‌ايتاليا، ‌مجارستان و روماني بايد برچيده شوند و كاركنان آنها خاك ايران را ترك كنند. بنابراين، مراتب را به استحضار آن سفارت رسانده و ضمناً متذكر مي‌گردد چون كاركنان آن سفارت، از جريان حادثه عبور قواي نظامي دولتين انگليس و شوروي به خاك ايران و شرايطي را كه به ايران تحميل كرده‌اند،‌ استحضار دارند،‌ در اين موقع زايد مي‌داند به شرح واقعه بپردازد همين‌قدر اظهار تأسف دولت شاهنشاهي ايران را از اين پيش‌آمد تجديد و ابلاغ مي‌نمايد.

 وزير امور خارجه. علي سهيلي

    چنان‌كه ملاحظه مي‌شود در اين سند رسمي وزير امور خارجه ايران واژه تحميلي را به كار برده و به تحميلي بودن رفتار و اقدامات دولت‌هاي انگليس و شوروي به وضوح اشاره مي‌كند. نكته ديگر اين كه سند ياد شده با ابراز تأسف به پايان مي‌رسد. در حالي كه در عرف ديپلماتيك، دشمني اگر واقعي باشد با الفاظ تند و تهديدآميز و حتي تحقيرآميز بيان مي‌شود.

    در تلگراف فروغي نخست‌وزير به سفارت ايران در لندن به تاریخ 29 دی 1320 نيز آشكارا به تحميلي بودن رفتار انگليسي‌ها و پيمان سه‌گانه اشاره مي‌كند:

… از مضمون مراسله ایدن که در تلگراف 236 به وزارت خارجه داده بودید مستحضر شدم. با مذاکراتی که حضوراً و تفصیلاً با وزیرمختار انگلیس کرده بودم، نظریات خود را نسبت به پیشنهادات اصلاحی که از طرف مجلس شورای ملی شده بود بیان نمودم. مخصوصاً بعد از آن‎‎که سفیرکبیر شوروی سه روز قبل قبولی دولت خود را نسبت به آن پیشنهادات اظهار داشت، انتظار داشتم که دولت انگلیس هم با اطلاعاتی که از اوضاع ایران دارند و اشکالاتی که برای دولت از هر جهت هست نظر مخالفی ابراز نکنند. متأسفانه امروز وزیرمختار انگلیس به وزیر امور خارجه گفته که دولت انگلیس پیشنهادهای مجلس را قبول نکرده‌است. چون این‎‎جانب آن ‎‎چه لازم بود، در انجام کار قرارداد، صادقانه اقدام نموده‎‎ام و از لحاظ مصلحت کشور، هر نوع تهدید و توهین مخالفین را بر خود و اعضای دولت هموار کردم، دیگر انتظار نداشتم در این وهلۀ آخر نسبت به پیشنهادهایی که به هیچ‌وجه به اساس مطلب خلل وارد نمی‎‎آورد و برای حیثیت دولت و اقدام مجلس شورای ملی و موقعیت انگلیس در ایران قبول آن‎‎ها بسیار مفید می‎‎‎شد … چون حقیقتاً، هم برای من موجب خجلت است، و هم برای انگلیس در نزد افکار مضر است که به مجلس شورای ملی بگویم هیچ یک از پیشنهادات آن‎‎ها قبول نشده و عهدنامه را فقط به تحمیل می‎‎‎خواهند بقبولانند.

    از طرف دیگر با این رویه که پیش گرفته‎‎اند، هیچ معلوم نیست که در آتیه حتی با بستن پیمان اتحاد چه نوع با ما معامله خواهند کرد و اطمینان به قول و پیمان نیست و از طرف دیگر روش روس‎‎ها در نقاطی که اشغال کرده‎‎اند مخصوصاً در آذربایجان و تبلیغات آن‎‎ها و عملیاتی که می‏کنند و بیم آن می‎‎‎رود که یک قسمت از کشور ما از دست برود، هیچ معلوم نیست کار مملکت را به کجا منتهی نماید. این است که خواهشمند است از قول این‎‎جانب به طور مقتضی مراتب را به ایدن بگویید و مخصوصاً متذکر شوید که اکنون اگر این روش را داشته باشند و حتی برای اصلاحات پیشنهادی نخواهند قدمی بردارند و نسبت به آینده رفع نگرانی خاطر نکنند، برای این دولت دیگر اعتبار باقی نخواهد ماند و کاری از او پیشرفت نخواهد کرد. در این‎‎جا هم در همین زمینه با نمایندگان روس و انگلیس مذاکره خواهد شد.

    مقاومت انگليسي‌ها در برابر درخواست‌هاي اصلاحي نمايندگان مجلس شوراي ملي و عدم پذيرش خواست‌هاي به حق و قانوني آنها دليل ديگري بر تحميل پيمان مزبور است. در جریان بررسی لایحه مربوط به پیمان سهگانه در مجلس نیز گرچه به دلیل ساختار مجلس که قبلاً اشاراتی به آن شد و فضای حاکم بر روابط ایران با متفقین، عده کمی از نمایندگان ابراز مخالفت کردند، اما انگلیسیها زیر بار همان اعتراضها و تذکرات اندک نیز نرفتند و خواستار تصویب سریع پیمان در مجلس بودند و حتی با دو شوری بودن لایحه مربوط به پیمان در مجلس نیز مخالف بودند. در نامه وزيرمختار انگليس در تهران به فروغي به تاريخ 14 دي 1320 آمده است:

… دوستدار اين نكته را انكار نميكنم كه جنابعالي مساعي زياد به كار برده و ميبريد كه قرارداد منعقد گردد و لزوم تحصيل موافقت مجلس را نيز مورد ترديد و بحث قرار نميدهم. لكن بايد بر اين نكته اصرار ‌ورزم كه قبل از اين كه در 20 دسامبر اين جانب به مسكو عزيمت نمايم از مذاكراتي كه با آقاي سهيلي به عمل آوردم دلايلي در دست داشتم كه چنين تصور نمايم كه اگر مذاكره و بحث در باب قرارداد در 20 دسامبر به اتمام نرسد در تاريخ 24 دسامبر تمام خواهد شد و آن وقت ممكن است قرارداد امضا شود. به استناد اين مذاكرات بود كه دوستدار، هم به مستر ايدن و هم به مسيو مولوتف در مسكو اطلاع دادم كه شايد امضاي قرارداد در آن روز انجام گيرد. در كليه مذاكرات خويش با خود جنابعالي و جناب آقاي سهيلي به هيچ‌وجه به دوستدار اظهار نشد كه دو شور خواهد بود و دولت اصلاحات را در تحت عنوان پيشنهادات مورد مطالعه قرار خواهد داد. معهذا احتياجي به توضيح نيست. زيرا آقاي سهيلي امروز صبح در حضور جنابعالي تصديق نمودند كه ايشان در حقيقت اينجانب را در اين مورد- گرچه به صورت غيرعمدي و در اثر عدم اطلاع از جريان امور مجلس بوده ـ گمراه نمودهاند.

نظر بدهید