نصرالله نجات بخش: دگر دیسی حکومت دینی،سیر قهقرائی ولایت مطلقه فقیه ( قسمت اول)

Feb 11th, 2018 | مقالات

velayat

در تاریخ رخدادهای سر زمینی با ذکر جزئیات ثبت و مورد بحث و بر رسی قرار گرفته اند، در این بررسی ها حتی نقش هویتی برای ساکنان سر زمین ها ایجاد کرده اند. آنچه که کم بدان پرداخته شده و یا تاثیر پذیری ها و فرهنگ سازی هایش در اندیشه بشر کمرنگ ماند ه اندیشه یا روش فکری و زندگی سر زمینی است که نسلهائی را شکل می دهد و نوعی روش زندگی را نهادینه می کند، پرسیدنی است که این روند نهادینه سازی چه مسیری را گذرانده است؟

بررسی تاریخ تحولات دولت در سلسله صفویه یکی از مباحث مهم و مطرح در تاریخ تحولات ایران و به ویژه اثراتی که تا امروز ما با آن مواجه و گرفتاریم می باشد. درگذر زمان فقیهان شیعی نقشی کلیدی را بخصوص در این سلسله به عهده داشتند و مذهب تشیع را با رویکرد فقهی و کلامی رسمیت بخشیدند. فرایند و چگونگی رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، از همان ابتدای تشکیل حکومت به‌عنوان مهم‌ترین ویژگی‌های حکومت صفویان بود.

 

نگاهی به تشابهات بی نظیر مذهبی میان حکومت مذهبی قزلباشان صفویه و حاکمیت ولایت مطلقه فقیه ما را بیشتر به این باور هدایت می کند که بعد ازتشکیل حکومت، اسماعیل صفوی و زورگوئی ها و تحمیل عقاید مذهبی خود به مردم، این بار حکومت ملایان بیش از سه دهه است که علنأ اعلام کرده اند که اگر همه ملت ایران حقیقتی راپذیرفته اند، ولایت مطلقه خمینی و خامنه ای این وارثین و نمایندگان سیاسی قزلباشان صفوی، می گویند مخالف آرائ مردم بوده و اصرار در خود کامه گی های خود دارند.

خمینی در کتاب، تحریر الوسیله خود اشاره می کند که اهل ذمه را باید مجبور کرد که لباسی متفاوت از لباس مسلمانان بپوشند. او معتقد بود که آن ها باید از نظر فرم موی سر بامسلمانان متفاوت باشند. او این تفاوت را عاملی برای عزت مسلمانان وخوار کردن اهل کتاب به حساب می آورد، او می نویسد: براى حاكم مسلمين سزاوار آنست كه وقتى بين خود واهل كتاب عقد ذمه مى بندد تمامى آنچه كه مايه رفعت مسلمين و عزت آنان و خوارى اهل كتابست و مسلمانان از آن قيد و شرط سود مى برند را در ضمن عقد شرط كند.(1)

جنبه های مشترک حکومت مذهبی قزلباشان با حاکمیت قرون وسطائی و قبیله ای ولایت فقیه که در حال حاضر کشور ایران را در اشغال سیاسی، اقتصادی و مذهبی خود دارد، اعلام و آثار انحطاط یکسانی دارند. بعد از فروپاشی حکومت مذهبی صفویان نادر شاه افشار نمایندگان مبلغان شیعه اثنی عشری را به نزد خود احضار نمود و از آنها پرسید، درآمدهای سرشار موقوفات چگونه به مصرف میرسد؟ به او پاسخ دادند: این درآمدها به مصرف مواجب ملایان، نگهداری مدارس و مساجد متعدد میرسد، مساجدی که تمام وقت در آنها صدای دعا برای پیروزی حکومت در جنگ و ترقی آن بلندست. نادر می گوید به احتمال قوی دعاهای آنان مستجاب نشده و از این پس نیز نخواهد شد، زیرا که پنجاه سال است که این کشور رو به زوال میرود. نادر همان زمان با مصادره بخش بزرگی از موقوفات دستور می دهد: اگر مردم به خدمتگزاران دینی و مذهبی نیاز داشته باشند ، خود حساب آنها را نگاه خواهند داشت.

 

نوشتار زیر پژوهشی است به روش مطالعه اسنادی که با باز خوانی برخی از علل سیاسی و اجتماعی و فکری آن دوره، تشابهات و این همانی حکومت قزلباشها را با حکومت ولایت مطقه فقیه بر رسی می کند که خلاصه از آن را ذیلا می آوریم:

 

علت گرایش سلسله صفویه به تشیّع و تحول در احکام دین

 

تشكيل حكومت صفوي، یکی از نقاط عطف در تاريخ اندیشه سیاسی شیعه محسوب می‌شود، در سايه اين حكومت، فقها كه از دیر باز با تمسک به استراتژی «تقیه وانتظار» و با رويكرد مبارزه منفي در حاشیه حكومت‌ ها، جامعه شيعي را حفظ كرده بودند به مرور به صحنه آمدند و در گستره خاص فقه قرار گرفته و تحولات عظیمی را در اندیشه دینی این دوره بوجود آوردند.

علما در دوره صفويه در سه مكتب رقيب پراكنده بودند: مكتب اخباري، سنت گراهایی که فقط معتقذ به آنچه از سنت پیامبر و امام بر جای مانده است، بودند، اینان اساسأ منكر هرگونه حكم (رأي) مستقل از سوي علماي بالاتر بودند. مذهب دوم، طرفداران مكتب اصولي بودند که از مشروعيت كاركرد مجتهدان در تفسير قوانين و آموزه‏ها و در انجام قضاوت‏هاي مستقل دفاع مي‏كردند. این مکتب در دوران صفوی تسلط بیشتری در ميان علماي تشيع داشت و مکتب سوم صوفیهایی بودند که به مسايل اسرارآميز بيش از حقوق علاقه‏مند بودند و تجزيه روح از امور دنيوي را خواستار بودند.(2)

اگر چه فقها در ابتدا در تأسيس حكومت صفویه نقش مستقيمي نداشتند، اما حيات دويست وبیست و یک سالة این سلسله را تداوم بخشيدند. تعامل فقها در این دوره موجب شكل‌گيري نظريه‌هاي سياسي جديدي در این سلسله گرديد و آثاری که در اندیشه سیاسی بر جای گذاشت به منزله نقطه عطفی در روابط فقها با حكومت شد. اين دوره را می ‌توان دوره تكوين نظريه‌هاي سياسي فقيهان و شكل‌گيري شریعتي جدید دانست. فقها در این دوره ارتباط با حكومت موجود را پذيرفتند و نظریه های فقهی آنها را پروراندند و بجای آنكه اصل همکاری با سلطنت را مورد چالش قرار دهند، تلاش کردند در راستای سازگاری اندیشه خود، بسیاری از مفاهیمی را که تا پیش از این فقط با حضور امام معصوم قابل اجرا بود، به میدان آورده و از بحث‌های انجام شده حول آن، ادبیات سیاسی فقهِ درخوری را فراهم آورند که نیاز به امام معصوم نداشته باشد و این خود مبنا و پایه بسیاری از مناسبات دوره‌های بعد قرار گرفت و علما با پروراندن مباحث، راه را برای تأسیس حکومتی مذهبی، با مبانی و کارکردها آن فراهم آوردند. احکامی که اجرای آن ها منوط به حضور امام معصوم بود با تبیین و تعاریف شریعت جدید هماهنگ شد، نقش فقهای دوره صفوی در این تئوریهای جدید بسیار مهم و قابل توجه است.

مهم‌ترين چالشی که فقهای این دوره با آن روبرو بودند نحوة همكاري با حكومت جور در اجراي احکام اسلام در رسیدن به حق الله و حق الناس بود. روش ‌شناسي اجتهاد كه براي پاسخ‌ گويي به مسائل جديد، با استفاده از منابع اولیه به وجود آمده بود، نمي‌توانست رهبران غيرمعصوم را به مثابه‌ علمای حكومتي مشروع بپذيرد و در مقابل اين سؤال كه «در دوران غيبت امام معصوم چه كسي بايد حكومت كند؟» بی پاسخ بود.

مشکل ترین پایه استقرار حکومت صفوی شايد بخش فقه سیاسی آن بود که علما براي اولين بار در تاريخ خود با سلاطيني رو به رو شده بودند كه با ادعای تشیع، مدافع اسلام و تشيع نسبت به مذهب عامه سخت‌گير، و در عين حال، حاكماني بیگانه با این اندیشه و بدون پشتوانه معتبر دینی بودند. در طول حاكميت صفويه، دو قدرت در جامعه در طول يكديگر حضور داشتند. يكي قدرت دربار و شاه كه بر نيروي نظامي ايلات تحت كنترل خود متكي بود، و ديگر، قدرت علمای درون حکومتی که از توان نظامي منسجم بي‌بهره بود و بر نيروي ناشي از اعتقادات ديني مردم تكيه داشتند. حضور عالمان ديني در دو گروه خلاصه می شد: عالمان بومی كه غالباً مقامات صدر را در طول حكومت صفويه در اختيار داشتند؛ و علماي مهاجر، مخصوصاً علماي جبل عامل كه غالباً مقامات شيخ الاسلام و قضاوت را بر عهده داشتند.

در نقش و قدرت علما و فقهای شیعه، در بقدرت رسیدن و حاکمیت شاهان صفویه، مورخین هم نظر نیستند(3) زیرا نظرات مخالفی نیز وجود دارد که مدعی اند، علمای شیعه در استقرار اولیه‌ استقرار صفویه هیچ نقشی نداشتند و سلسله‌ صفویه براساس نظریه‌‌ سیاسی ویژه‌ای كه در دایره‌ تصوف، بین مرشد كامل و مریدان وجود داشت، به وجود آمد و نظامی بوجود آورد كه می‌توان آن را نظام خلیفه‌گری عنوان داد، نظامی مبتنی بر اعتقاد و اطاعت قزلباشان از شاه اسماعیل به عنوان رئیس خانقاه اردبیل و نه اعتقاد به فقیه جامع‌الشرایط شیعه دوازده امامی.(4)

زرین کوب در همین باره‌ می‌نویسد: «در حقیقت، نه خود صفویان و نه هواداران قزلباش آنها، آشنایی چندانی با اصول و مبانی فقهی مذهب شیعه نداشتند و تشیعی که آنها بر آن پای می‌فشردند، بیشتر متأثر از اندیشه‌های غالبانه‌ای بود که اعتقاد به تجسم و حلول، محبت غلو آمیز در حق ائمه (علیهم السلام) و دشمنی شدید با اهل تسنن، از ویژگی‌های بارز آن به شمار می‌رفت و با تشیع فقاهتی مورد تأئید علمای شیعه ارتباط چندانی نداشت، در چنین شرایطی، صفویان برای اینکه بتوانند تشیع را به مذهب رسمی و مورد قبول مردم درآورند، به علمای شیعه و کتب فقهی آنها توجه ویژه‌ای نشان دادند.(5)

آلبرت حورانى محقق در تحولات دينی عصر صفوي، با طرح موضوع مهاجرت علماى جبل عامل به ايران، توجه محققان عصر صفويه را به تغييرات مذهبى این زمان و ریشه ‏های آن جلب كرده است. در مطالعات خاورشناسان نيز، نگارشات آلبرت حورانى مورد توجه قرار گرفته و از جمله آندرِ نيومن در بخشی از پايان نامه مفصل خود در موضوع ستيز بين اخبارگرى و اصولى گرى در تفكر اماميه، بخشی را به بحث از نزاع اين دو جريان در عصر صفويه اختصاص داده و از اين رهگذر به طرح موضوع مهاجرت علماى جبل عامل به ايران به ویژه به تاریخ زندگیِ محقق كركى مهمترين فقيه عاملى واز نخستین فقهاى مهاجر به ايران پرداخته. دون استوارت نیز در بررسى های خود از شكل‏گیرى و تكوين فقه اماميه، ضمن ارائه نظرات خود به نقد آراء نيومن در باب ميزان اهميت مهاجرت فقهاى عاملى مهاجر به ايران پرداخته و می نویسد: محقق كركى نخستين فقيه مهاجر عاملى به ايران است كه تقريباً در همان اوان ظهور دولت صفويه به ايران مهاجرت كرده است. کرکی در خانواده‏اى از فقهاء شيعى در كرك نوح، نزديك بعلبك به دنيا آمد.

در نقد محقق كركى، حسين بن حسن كركى (1593/1001)، از نواده دخترى محقق كركى در بحث از تخييرى يا تعيينى (مخيٌر یا متعيٌن به دستور) بودن نماز جمعه بر خلاف محقق كرکی كه قائل به تخييرى بودن نماز جمعه بود، او قائل به وجوبِ تعيينى بوده و در مسئله تعيين قبله عراق و خراسان نيز آراء محقق كركى را با نگارش رساله‏هاى جداگانه به نقد كشيده است.(6)

هرگاه نورالدین علی کرکی، معروف محقق كركي (1533/940) را به عنوان اولين مجتهد عصر صفوي و ابراهیم بن سلمان بحرینی محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی (1621/1030) را به عنوان آخرين آنان در نظر بگيريم، هر اندازه از محقق کرکی دور و به علامه نزديك مي‌شويم، عملاً از ديدگاه اوليه فقها در خصوص حكومت غير معصوم فاصله گرفته و به ديدگاه عرفي، كه براي حاكم، قدرتي مطلق و مستقل قائل است، نزديك مي‌شويم.

محقق کرکی ، هم عصر شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی از سوی شاه طهماسب به عنوان اولین شیخ الاسلام، منصوب و اختیارات وسیعی به او واگذار گردید. محقق کرکی، صاحب قریب بیست جلد کتاب فقهی است که در تالیفات خود، آراء و نظریات زیادی درباره احکام فقهی از جمله، در مورد چگونگی پرداخت وجوهات، خراج، اجرای عدالت، اداره حکومت و انجام نماز جمعه ارائه داده است.(7)

محقق کرکی بر این نظر بود که ائمه معصومین، تصرف و تملک خراج را به دیگران اجازه داده اند، و پیروان خود را مجاز کرده اند به حکام جور، خراج بپردازند و مردم نیز اجازه دارند از محل درآمدهای ناشی از خراجی که به سلاطین می پردازند، از آنان مواجب دریافت نمایند، حتی اگر حاکم جائر و ظالم باشد.(8)

او در باب نماز جمعه نیز نظری بر خلاف دیگرفقها داشت، به اعتقاد او اگرچه وجود امام معصوم یا نایب خاص وی برای اقامه نماز جمعه شرط است، ولی این شرط در عصر غیبت لازم نیست و تنها وجود نایب عام برای اقامه نماز جمعه در عصر غیبت کافی می باشد. محقق کرکی، اقامه نماز جمعه را در عصر غیبت واجب تخییری می دانست.(9)

محقق كركي، حكومت مشروع را فقط در حكومت ائمه يا نائبان عام آن‌ها خلاصه مي‌كند. در مورد صفویان نیز محقق کرکی، ضمن اینکه هیچ گاه در صدد توجیه مشروعیت آن‌ها بر نمی‌آید، چندین بار به اشاره آن‌ها را در زمره حکومت‌های جائر قرار می‌دهد.

پس از مرگ شاه اسماعيل، محقق کرکی در همه امور شئون اقتصادي، سياسي و ديني دولت شيعي جديد، صاحب اختيار مطلق شد تا آنجا كه شخص شاه طهماسب خود نقش نائب او را داشت. محقق كركي از سوي خود، نمايندگان ويژه‌اي به نواحي مختلف فرستاد. قرار گرفتن در اين جايگاه جديد، به وي اين امكان را داد كه در امور مذهبي شیعه به اجتهاد‌هاي نو دست بزند تا آنجا كه برخي از نويسندگان غير شيعي، او را «مخترع الشيعه» لقب داده‌اند.

از اقدامات مهم محقق كركي كه موجب تقويتِ بيش از پيش جايگاه فقها نزد عامه مردم گرديد، طرح بحث «مجتهد الزماني» و نگارش رساله‌اي در اين زمينه بود. اين لقبی بود که براي فقيه جامع الشرايط به كار مي‌رفت كه نوعاً منصب شيخ الاسلامي يا ملاباشي را داشته باشد. پيش از اين، بحث زنده بودن مجتهد در فقه شيعه در مكتب حله به قطعيت رسيده و فراگير شده بود و به رغم مخالفت‌هاي اندك، آن را به عنوان يك نظريه غالب در فقه شيعه پذيرفته بودند. با اين همه، با بالا گرفتن اين بحث در آغاز دوره صفوي محقق كركي، رساله مستقلي در اين باره نوشت كه اثری از آن بر جاي نمانده و تنها برخي از استدلال‌هاي او در رساله مقدس اردبيلي در اين زمينه، دیده می شود.(10)

محقق كركي ابلاغيه‌ها و دستور العمل‌هايي به تمام شهرهاي امپراتوري صفوي نوشت و از مردم هر شهر طبق قانون اسلامي درخواست ماليات كرد. كركي همچنين شيوه ‌گرفتن ماليات و مقدار آن را تعيين كرد و به ويژه دستور داد كه علماي مخالف را از كار بركنار كنند. وي فرمان داد در هر شهر و دهكده‌اي، امام جماعتي تعيين شود تا نماز جمعه بر پا دارد و اصول اسلام را به مردم بياموزد. وي در سفرهاي شاه سلطان صفوي در قلمرو خود، با وي همراه بود. طهماسب، دو فرمان درباره ی محقق كركي صادركرد و در هر دو فرمان از وي با احترام زياد ياد كرده است. طهماسب در هر دو فرمان تصريح كرد كه هر كس را محقق عزل كند، معزول است و هر كس را نصب كند،‌ منصوب است.

نفوذ سياسي فقيهان، پيامدهاي دوجانبه‌اي براي حكومت صفوي داشت، از يك سو، به شيوه‌هاي گوناگون، حكومت را نائبان امام غايب، قانوني و مشروع جلوه می دادند كه در استوار ساختن بنيادهاي نظري حكومت صفوي تأثير بسزايي داشت؛ و از طرف ديگر، به سبب برداشت‌هاي جديد و اجتهادهاي فراوان مجتهدين، واكنشي در ميان روحانياني كه در درجه‌اي پايين‌تر قرار داشتند، پديد می آورد. براي نمونه، اقدام محقق كركي در تغيير قبله شهرهاي ايران، مخالفت برخي از علما (و درباريان) را در پي داشت، و غياث الدين منصور دشتكي كه در آن زمان در مقام صدر بود، با محقق كركي به مخالفت برخاست. وي معتقد بود كه محقق كركي، شايستگي و آگاهي لازم براي اين كار را ندارد.(11) محقق كركي در مسائل ديگري همچون خراج و برپايي نماز جمعه در دوره غيبت هم با عالمان ديگري مانند ابراهيم قطيفي بحراني و مير نعمت الله حلّي در چالش افتاد.

ادامه دارد

پی نوشت ها :

تحریر الوسیله، روح الله خمینی، جلد چهارم، بخش گفتار در شرایط اهل ذمه، مساله شماره 7

2 – منصور معدل: طبقه، سياست، ايدئولوژي در انقلاب ايران، صص 152 ـ 153.

3- مصطفی الشیبی، به نقل از: کتاب سلسلة النسب، تاریخ شاه اسماعیل صفوی و راجر سیوری، ایران در عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، ص 3 .

4 – نجف لك‌زایی، چالش سیاست دینی و نظم سلطانی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1385ش، ص113.

5 – عبدالحسین زرین کوب، روزگاران دیگر از صفویه تا عصر حاضر؛ تهران، سخن، 1375ش، ص84.

6 – محقق کرکی، رسائل ، ج1، ص 147

7- عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، کتابخانه مرعشی نجفی، بی تا، قم، صص 176-180

8- همان فقهای نامدار شیعه صص 181-183

9- حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابولقاسم سری، توس، تهران، 1359ش، ص 34.

10- رسول جعفريان، فصلنامه علوم سياسي ، سال هفتم، شماره 3

11- عبدالحسین نوایی، احسن التواریخ، اسطیر، تهران، ص 249 و 320

نظر بدهید